رضا فرمند؛ زنان آزاده‌ی ایران

رضا فرمند؛

زنان آزاده‌ی ایران

 

دختران آزاده
بساطِ  بربریت را در ایران‌زمین
به هم زده‌اند
*
این دختران سودایی‌اند
و برای آزادی به گونه‌ای دیگر کمر بسته‌اند:
مُشت‌های نازک‌‌اشان پُر از توفان است
و خشمِ آگاه‌ا‌شان پُر از رُستم
*
این دختران سودایی‌اند
چشم در چشم مرگ
در فراسوی خطِ  قرمز‌ها
پای‌می‌کوبند، دست می‌افشانند
از ماشین پلیس بالا می‌روند
باتوم‌ها را محاصره می‌کنند
و در چشم دشمنان‌
با حجاب‌‌هاشان آتش می‌افروزند
*
این زنان آبستن‌ آزادی‌اند
این زنان، آبستن فردای‌اند
این زنان، آبستن دانایی‌اند
*
این دختران، کتاب قدیمی دین را
هر جور که خواستند می‌خوانند
و آیه‌هایش را هر جور که خواستند معنا می‌کنند
این دختران نمی‌خواهند
پروانه‌ای حتا
بی‌اجازه روی‌ موی‌ا‌شان بنشیند
*
این دختران با موهاشان همیشه به خال می‌زنند
این دختران با موهاشان جادو می‌کنند
گاه، آن ‌را چون پرچمی از تن‌ا‌شان برمی‌افرازند
و گاه، آن را در خیابان‌ها قیچی می‌کنند
و فریاد‌ها را آزاد می‌کنند
*
این دختران
در جهان حقیقی و مجازی به هم پیوسته‌اند
و موهای هشیارشان را در راه آزادی
خواهرانه به هم بسته‌اند
*
این دختران
با خدای مشترک انسان، زن
با زبان مشترک انسان، زندگی
و با عشقِ مشترک انسان، آزادی
با جهانیان سخن می‌گویند
*
این دختران از آزادی سرشارند
این دختران از فریادها سرشارند
این دختران از شگفتی‌ها سرشارند
*
این دختران، الماس معنای زن‌ را
به چشم خدایان می‌تابانند و می‌خندند
این دختران دیوانه‌اند
*
این دختران، دیوانه‌ی زیستن‌اند:
می‌گویند و می‌خندند و می رقصند
این دختران دریادل، برای بودن‌اشان، نبرد می‌کنند
این دختران نمی میرند
یادِ آرزوهاشان، یاد جوانی‌اشان
ناگهان به جان، موج می‌اندازد

این دختران نمی‌میرند
این دختران از خون‌ا‌شان برمی‌خیزند
و با نبض خیابان و با سرودهای آزادی درمی‌آمیزند

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۰