احمد عدنانی پور؛ نگاهی به “همه تکه پاره های زری”

احمد عدنانی پور؛

نگاهی به همه تکه پاره های زری

 

“جراحتم قبل از من بود، به دنیا آمدم تا تن دارش کنم.”

(ژو بوسکه)

 

تکه پاره های زری روایت زخم هایی است که او در طول زندگی پرماجرایش برداشته، یک یک زخم ها بر ماهیت زری نقش بسته و تک تک آنها را  با خود حمل کرده و هر جا که حرفش باشد، نه زری بلکه زخم های اویند که به  صورت بلوک های حسی در شخصیتش جای گرفته اند.    هر جا که لازم باشد به حرف می آیند و می شوند سخن گفتن از  تاثیرات نابی که قبل از زری بوده اند، بعد از او هم وجود دارند و زری فقط تن دارشان کرده!

 

روایت زری  به واسطه ی تم  مصاحبه ای که دارد، بایستی ماجرای سر راستی هم داشته باشد. روایت کسی که افت و خیزهای مسائل شخصی و سیاسی اش را در هر قطعه از مصاحبه اش به صورت  جذاب دلنشینی تعریف می کند. جذابیت روایت زری ، به خاطر لحنی است که او در بازگو کردن مسائل در نظر می گیرد. ماجرایی را می گوید، حول همان ماجرا چرخ می زند. در واقع دارد زخم هایش را  طواف میکند و به هر راهی که بلد باشد، میخواهد به آدم هایی که در گذشته اش بودند معرفتی نشان دهد، هربار اسمی  و یادی، تا آنها نیز در این بیان سهیم باشند. افرادی که هر کدام تبدیل به زخمی شده اند که با، هر بار گفتنشان جراحتی سر، باز میکند.

موضع زری در جایی بیان می شود و جایی دیگر  توجه  نویسنده ( سردوزامی) در مسیر جراحات قرار دارد. البته کاری که، سردوزامی با زبان میکند آشکارتر است، او روایت زری را مینویسد در حالیکه خوب می داند، توجه زری به آدم هایی است که در گذشته اش وجود داشته و رفتارهایی که آنها را در خاطرش ماندگار کرده اند. دقیقا از چنین جایی کار ادبیات آغاز می شود و  لحن یا زبانی خارجی، ترکیب بندی وقایع را به هم میزند و این شکل تماما مربوط به اتم نویسنده است!

 

سردوزامی بیشتر از زری  به جراحات او  توجه دارد. جراحاتی  که فی نفسه یک مجازیت محض درون صفحه ی درون ماندگاری ایجاد میکنند که بیشتر از همه ، سردوزامی را در راستای این بازگویی ها،  به گذشته ای پر فراز و نشیب می کشاند. نویسنده قصد دارد که به شدن خودش نزدیک شود و این اوست که حتی وقت مصاحبه، بیشتر با آدمهای زندگی زری و در واقع با زخم های او کار دارد، بلکه بتواند  قطعات مصاحبه ی زری را به تکه پاره هایی روایی تبدیل کند تا  زری از فرم و پیوند نحوی اش با جهانی فراتر پیوند بزند و در نهایت نوعی همرسانی در رخدادها حاصل شود.  بهتر است بگوییم، سردوزامی به جراحات زری متمایل است تا زخم  و جراحات خودش سر باز کنند و هر زمان که لازم بود جای خالی زری با اکبر و جراحات سردوزامی پر شود و به حرف که نه به ناله بیاید، به درد به ضجه به تمام آن چیزی که او را پای صحبت زری می نشاند تا در جستجوی زخم هایی باشد که یکی مثل زری ردی از آنها دارد. از این منظر سردوزامی ماجرای زری را تکه پاره میکند تا جراحات به خوبی نمایان شوند و زیر بار آنچه بازگویی گذشته است دفن نشوند.

 

البته  تکه  پاره سازی روایت می تواند دلایل دیگری هم  داشته باشد. از بازی فرم گرفته تا ایجاد جذابیت آثاری که تم مصاحبه ای دارند. آثاری که بخاطر داشتن سطحی ثابت و لحنی یکدست، هر لحظه ممکن است از حوصله ی مخاطب خارج شوند. امکانی که به  نویسنده مجال می دهد، قطعات مصاحبه را به تکه هایی کوچکتر تبدیل کند.

از دلایل دیگر تکه پاره شدن قطعات مصاحبه ی زری، روایتی است که به زعم سردوزامی باید شاخه شاخه و آشوبناک  شود تا شان زری در چنین روایتی نیز تغییر کرده باشد، اینطور دیگر  با ماجرایی بسته مواجه نیستیم بلکه با سوژه ای روبروییم که هر بار خودش را از تکه ای بیرون میکشد، گشوده می شود، گشوده می ماند و به تکه ای دیگر کوچ داده می شود. چنین امکانی، شان کوچ گر بودن زری را هم حفظ میکند. به این ترتیب هویت زری در چنین فرایندی تعریف می شود. آنچه زری هست و آنچه  تبدیل به زری می شود!

 

در پایان باید بگویم که نوشتن، تعریف خاطره،  عشق ها، رویاها و خیالات نیست، بلکه گناه کردن از سر افراط واقعیت یا گناه کردن از سر افراط در خیال پردازی است. نوشتن دستکاری زخم هایی است که سرباز کردنشان هم درد دارد، درد آنچه که هر روز از یادآوریشان خسته نمی شویم، جراحاتی که تبدیل به خودمان شده اند. از این جهت تکه پاره های زری، روایتی مستقل، در ادبیات نامستقل و پرگوی داستان ایرانی به حساب می آید. ادبیاتی که بیشتر ماجراگویی یاد گرفته و کلی نالیدن. ادبیاتی که گناه کردن نمی داند. ادبیاتی که جراحاتش را پنهان میکند و قصد دارد همه چیز را سلامت نشان دهد. تاکید سردوزامی به مریض و آشفته حالی جهانش است و اینکه  در پی فرصتی است که  انحراف، گناهکار بودن و مریض بودنش  را فریاد بزند. دقیقا از همینجاست که ادبیات مستقل آغاز می شود!

 

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۹