سه شعر از عسگر آهنین
سه شعر از عسگر آهنین
رستگاری
موج بلند فریاد
درِ خانهام را کند
مرا با خود برداشت
در ازدحام خیابان رهایم کرد
رویاهایم را دیدم
که فریاد میکشیدند
رویاهایم را دیدم
که به خون می غلتیدند
رویاهایم را دیدم
که چشمهایشان را
گاز اشک آور میسوزاند
رویاهایم را دیدم
که تصویر دیکتاتور ها
در شعله های خشم شان می سوخت
در ازدحام خیابان بود
که من هم صدای خودم را شنیدم:
«!زن ، زندکی، آزادی »
حالا دیگر میدانم
که در خانه ام را
به روی خیابان نخواهم بست
حالا دیگر میدانم
که رستکاری من نیز
در ازدحام خیابان هاست
یازدهم نوامبر ۲۰۲۲
طلوع رنگین کمان ها
یک روز صبح
چشم باز می کنی
پشت پنجره ها
رنگین کمان می بینی
در آینه ها می نگری
رنگین کمان می بینی
به خیابان نگاه می کنی
دست بچه ها
رنگین کمان می بینی
بی اختیار اشک می ریزی
بر گونه های تو
قطره های رنگین کمان می غلتند
۲۸ نوامبر ۲۰۲۲
ققنوس
ققنوس
از خاکستر خود برخاست
بالای شهر ها
به پرواز درآمد
مردمان چله نشین
مشعل کشان
به فتح خیابان ها رفتند
ششم دسامبر ۲۰۲۲
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۱