شعری از زیبا کرباسی
زیبا کرباسی
برای توماج صالحی سپیده رشتو و سپیده قلیان
با آرزوی آزادی ی شاعران و نویسندگان زندانی
و آنان که بخاطر فکر عقیده یا بیان حقیقت در زندان به سر می برند
دو رباعی و پنج شعر کوتاه
این قوی بلور سیب سرخ و این کاج
این تحفه ی قیمتی و سنگینی ی تاج
کی شاد شود دلی به میلاد مسیح
وقتی که به جرم شعر بند است توماج
با قیچی ی تیز چیده ای بال و پرش
بر زیر لچک فشرده ای کرر و فررش
کوچک تر از آنی که کنی زشت او را
با مشت کثیف زیر چشمان ترش
۱
از درز لبم حرفی چکید
مثل آبی
آسمان زمین ریخت
ابرهایش را
دور سرت پیچید
دخترم
۲
هستی تا شقایق دشت از رشگ خون جگر شود
هم شق و رق تری
هم سرخ تر
همان
عاشق تر
و اگر حرف
حرف زیبایی ست
بس زیبایی
۳
بگذار نرده های زندان
در گوش هم پچ پچه کنند
به بازوی آهن شان
اشارات بذل آورند
تا اشک چشم های مان را
زیر خنده پنهان کنیم
نام خوبت
از سوراخ کلید هم می گذرد
۴
دامنت خونین است سپیده
پشت نامت
ستاره های بسیاری شکسته اند
۵
دان دان دان
زندان
از نامش فرو می چکد
می گویند
تو در حبسی