رضا بی شتاب؛ فریادِ ما پیمانِ ما
رضا بی شتاب؛
فریادِ ما پیمانِ ما
جمهوری اسلامی=توجیهِ جنایت=ترجمانِ فاجعه…
مادرِ کیان پیرفلک؛ماه منیر مولایی راد:زمین گِرده؛ظلم پایدار نیست و ظالم به سزای عملش میرسه.چه خوب که زمین گِرده…
عصیانِ رخشان؛ فریادِ پایان
کابوسِ مرگی، با داسِ بطلان
ناقوسِ مرگِ؛ خودخواهِ خائن
فریادِ ایران فریادِ ایران
این کلّه شق وُ؛ دیوِ شریعت
این شرِّ مطلق، در شیشه گردان
ای وارثِ مرگ؛ بیزارم از تو
پَست وُ خبیثی؛ همکیشِ شیطان
آخوندکِ زور؛ ای بختکِ کور
آواره گردی، لنگان وُ بی جان
چون عنکبوتی، پشمی وُ نیشی
از هم بپاشی، با سنگ وُ سوهان
چون مار وُ عقرب؛ آسیب وُ سمّی
در آتشِ خشم، مهمان وُ سوزان
آخر زمین هم؛ گِردست وُ چرخان
روزی دراُفتی در دستِ توفان
در دامِ خود نیز؛ گردی گرفتار
لرزان وُ گریان لغزان وُ ترسان
در لحظۀ مرگ؛ زاری وُ ذلت
چیزی نباشی جز هُول وُ هذیان
دینِ تو حرفیست؛ افسون وُ افسوس
دینِ تو دردیست، بی درد وُ درمان
فکری ترا نیست؛ جز کِذب وُ دزدی
همواره رهزن همواره انبان
بگشوده هر سو کالای سودا
در نقشِ رسوا در نبشِ دکان
چوبِ حراجی؛ بر دین زدی تو
بُردی به بازار یکباره یزدان
باغِ دروغ وُ تبلیغِ تقوا
داغِ عبادت بر چهره چسبان
هرچه پلیدی در بطنِ طاعون
قتل وُ جنایت؛ دستانِ پنهان
افساد فی الارض؛ در ذاتِ ملاّ
بی آبرو شیخ! گردد پیشمان؟
آخر خدا هم؛ از دستِ شیخان
دق کرد وُ بگذشت؛ گریان وُ نالان
از شرمِ شیخان؛ شیخانِ خونخوار
دیوِ نگون بخت؛ گردد گریزان
چشمانِ گُلها؛ بستند وُ بردند
در قَتلِگاهِ؛ قلبِ پریشان
گویی کویریست؛ افتان وُ خیزان
آن گلشنِ خوب؛ پژواکِ پژمان
آن سایه سار وُ؛ آن چشمه ها کو
جنگل کجا شد؛ آه از بیابان!
دلها ربودند، بُردند وُ کُشتند
گاهِ اذان گو؛ بر دارِ زندان
باغِ دلی کو، بانگِ گُلی کو!
بلبل کُجا مُرد؛ افسرده بُستان!
دست از منیّت؛ بردار وُ بگذر
ما رازِ زیبا، رازی فروزان
با باغبانِ؛ این خانه آیید
همراه وُ همسو؛ در سوگِ یاران
آنان که جان را در راهِ جانان
بخشیده با عشق؛ ناب وُ درخشان
راهِ من وُ ما؛ راهِ رهایی
در اتحادست، در عشقِ افشان
یاران دوباره عهدی ببندیم
با مِهرِ مهسا همواره تابان
شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲///۱۳ ماه مه ۲۰۲۳