مسعود پورهادی «زبان گیلکی و ارتباط آن با زبانهای کهن ایران»
مسعود پورهادی
«زبان گیلکی و ارتباط آن با زبانهای کهن ایران»
زبانشناسی اصلی ترین جایگاه تشخیص مفاهیم و اصطلاحاتی است که در این حوزه به کار برده می شود . یعنی اینکه زبانشناسان با توجه به اینکه همه این اصطلاحات و مفاهیم را تعریف می کنند- آگاهند که چه تفاوتی ما بین زبان ، گویش و لهجه وجود دارد.
در ارتباط با زبان گیلکی ، نه فقط زبانشناسان ایرانی ، بلکه زبانشناسان خارجی ، نه اینکه در سال های اخیر ، بلکه از همان آغاز پژوهش های زبانشناسی ،که توسط خارجیان آغاز شده و بیش از ۲۵۰ سال قدمت دارد، گیلکی را زبان به حساب آورده اند . برای ورود به بحث، ابتدا باید بگویم که منظور از زبان های باستانی چیست. براساس مدارک و اسنادی که از زبان های باستانی ایران باقی مانده، یعنی کتیبه های دوران هخامنشی که بیش از ۲۵۰۰ سال سابقه نوشتاری دارد و زبانشناسان توانستند زبان این کتیبه ها را استخراج کنند، این کتیبه ها به سه خط نوشته شده اند ؛ خط میخی پارسی هخامنشی ، خط ایلامی و خط آرامی . یعنی ما در کتیبه های باستانی ، که از دوران هخامنشیان و بعد ها تا دوره های میانه (تا دوره ساسانیان) باقی مانده ، با چند زبان سر و کار داریم که این زبان ها- بر اساس اسناد- از آغاز اینگونه دسته بندی شده اند ؛ چهار زبان به زبان های باستانی تعلق دارند که عبارتند از ؛ پارسی باستان ، اوستایی باستان ، زبان مادی و زبان سکایی .
ما از زبان مادی و سکایی ، اسناد کتیبه ای نداریم. فقط نام ها ، جای نام ها یا اسامی که در تاریخ آن دوره ها یا نشانه های آن دوره ها در میان یونانیان یا همچنان در برخی از زبان های ایرانی باقی مانده ، زبان مادی و سکایی شناسایی شده اند . ولی آن دو زبان ]پارسی باستان و اوستایی باستان[ سند نوشتاری دارند . این سند نوشتاری نشان دهنده اینست که ]پارسی باستان و اوستایی باستان[ با زبان دوره میانه و زبان فارسی امروز تفاوت های جدی دارد . اول اینکه ؛ زبان های باستانی ایران از چپ به راست نوشته می شد و این تغییر در نوشتن در دوره میانه انجام شد . دوم ؛ هشت حالت برای اسم ، صفت و قید داشت یعنی مثلاً «سرخ» به عنوان یک صفت اگر در حالت فاعلی قرار می گرفت[که نشانه ای در پایانش داشت ، آن نشانه در حالت مفعولی (از ی) با مفعولی (به ای) متفاوت بود هم چنین آن نشانه در حالت ندایی نیز متفاوت بود .
این هشت حالت در پایان اسامی زبان پارسی باستان وجود دارد . این حالت نمایی ، در برخی از زبان های جهانی ، همچنان باقی مانده است. در برخی از زبان های جهانی ما همچنان – هشت حالت نه – ولی حالت های شش گانه یا پنج گانه داریم . زبان آلمانی مبتنی بر حالت های پنج گانه است .
زبان پارسی باستان زبانیست که به لحاظ شمارش ، سه دستگاه شمارش دارد ؛ دستگاه مفرد ، دستگاه جمع و دستگاه تثنیه. جنس دارد یعنی آنکه ، نه فقط به لحاظ طبیعی ، اسامی یا صفات را به مذکر و مونث و خنثی تقسیم می کند بلکه به لحاظ قراردادی نیز این تقسیمات را دارد . این حالت در دوره میانه از دست رفت ولی در برخی از زبان های ایرانی دو ویژگی مذکر و مونث باقی ماند که به آن خواهیم پرداخت . ولی این دستگاه سه گانه جنس ، هنوز دربرخی از زبان های اروپایی]باقیست[ مثلا زبان آلمانی این دستگاه سه گانه را دارد یعنی یک چیزی بر مبنای قرارداد طبیعی [مذکر و مونث و خنثی] است ولی عمدتاً بر مبنای قراردادهای زبانی است مثلاً برای دوشیزهِDas Mädchenاز حرف تعریف خنثی استفاده می کنند در صورتی که دوشیزه را در واقع باید ماده حساب کنند. یا مثلاً برای «کارد» می گویند (Das Messer)، [حرف تعریف] خنثی استفاده می کنند که قراردادیست.
در ارتباط با اسامی ،یا صفت و قید ، همه این ها در این دستگاه صرفی بر مبنای این حرف تعریف صرف می شوند . یعنی یک دستگاه پیچیده ای ،که زبان های باستانی ایران این دستگاه ها را داشتند.
زبان های باستان ( زبان پارسی باستان و زبان اوستایی باستان) از دوره هخامنشیان – ۶۰۰ تا ۳۳۰ ق م – رایج بودند . از این زبان ها اسنادی موجود است . ۳۳۰ قبل از میلاد را تاریخ نویسان اینگونه آورده اند که با حمله یونانیان (اسکندر) ، دولت هخامنشی پاشیده شده و سلوکیان درمنطقه حاکم می شوند . در زمان سلوکیان تغییرات تدریجی زبانی در ایران منجر به این می شود که این حالت های هشت گانه از دست برود و به دو حالت کلی تقسیم شود ؛ حالت فاعلی و حالت غیر فاعلی .
در دوره میانه – که از ۳۳۰ قبل از میلاد آن را نشانه گذاری می کنند و تا قرن هشتم میلادی _یعنی تا پایان حکومت ساسانیان و کمی بیشتر تا اوایل دوره اسلامی ایران _این دوره ادامه دارد، زبان های میانه رایج است .
زبان های میـــانه از بین جنس ها ، جنس خنثی را حذف می کنند و مذکر و مونث را حفظ می کنند. از میان حالت ها، هشت حالت را تبدیل به دو حالت می کنند. حالت فاعل در فعل های لازم و متعدی، ـ برای زمان حال و آینده ـ متفاوت نیست ولی برای زمان گذشته این فاعل ها تفاوت دارند.
دوره میانه، دوره پارتی ها و ساسانیان است. زبانی که پارتی ها دارند ـ بر اساس اسناد – وارث پارسی باستان نیست. احتمالاً باید یک نیای دیگری داشته باشد. برخی از ویژگی های این زبان با پارسی باستان متفاوت است، مثلاً ؛ پارسی باستان در حوزه حروف، حرف (ل) را ندارد به جای (ل) از (ر) استفاده می کند. ما این نشانه ها را می توانیم در زبان گیلکی هم دنبال کنیم.. مثلاً «روباه» را در گیلکی «لواس» می گویند، در سانسکریت هم با (ل) شروع می شود. آن زبان باستانی که نیای زبان های ایرانی مثل گیلکی است رابایدبر اساس یک بررسی تطبیقی دنبال کرد و دید حرف (ل) در ان وجود دارد یا نه، ولی در پارسی باستان نیست. در پارسی باستان (ر) جانشین (ل) است ولی در پهلوی [ل] وجود دارد. در پهلوی [همچنین] حرف (ژ) وجود دارد که در پارسی باستان دیده نمی شود. پارتی ـ تا آنجایی که اسناد زبانشناسی در ارتباط با زبان پارتی نشان می دهند ـ وارث پارسی باستان نیست ولی شباهت هایی با زبان مادی دارد.
تفاوت زبان پارسی با زبان مادی ـ تا آنجایی که این نشانه ها باقی مانده و در گیلکی هم می شود آن را دنبال کرد ـ اینست که فارسی از (د) آغازی استفاده می کند، مادی از (ز) ، که در گیلکی هم داریم؛ «زاما» به جای « داماد» ، ویا در پایان واژه«گنبذ » به جای « گنبد».
تفاوت های اینگونه پارتی با پارسی باستان و همچنین تفاوت در برخی ویژگی های نحوی آن، زبانشناسان را به این نتیجه رسانده است که پارتی احتمالاً از نیای دیگری است و یا اینکه در گروهی قرار می گیرد که زبان مادی باستان قرار می گیرد.
ولی پس از پارتی، در دوره ساسانی، ما با زبان میانه ساسانی رو به رو هستیم که زبانشناسان این زبان دوره میانه ساسانی را با تغییراتی که در آن رخ داده _ تغییر درحالت ها ، تغییر در ساختار سوم جنس و شمار و تغییراتی که در برخی ویژگی های نحوی انجام شده ـ دنبال کردند و به این نتیجه رسیدند که این زبان ادامه زبان پارسی باستان است. در دوره ساسانی، زبان تغییراتی می کند و بخشی از ویژگی های زبان پارسی باستان را از دست می دهد.
زبان های باستانی، برای صرف فعل، دو ستاک یا ماده فعلی دارند؛ یک ستاک برای فعلی که حال و آینده را توضیح میدهد و ستاک دیگری هم دارند ـ جدا از ستاک حال و آینده ـ که برای گذشته به کار برده می شود. این تفاوت میان ستاک حال و آینده با گذشته در زبان های باستانی دیده می شود و دارای نشانه بوده و از همدیگر متمایز است. ولی در دوره میانه این تفاوت ها از بین می رود در نتیجه یک ریشه باقی می ماند، آن ریشه یا ستاک هم برای حال و آینده به کار می رود وهم برای گذشته . این تفاوت ودیگر تفاوت های از این دست تفاوت در ساختار نحوی است.
زبان شناسان برحسب یک قرارداد، زبان های ایرانی را به دو دسته کلی تقسیم کردند: زبان های غربی و زبان های شرقی، زبان پارسی باستان جزء زبان های غربی است اوستایی جزء زبان های شرقی. بعدها زبان های غربی به دو بخش شمال غربی و جنوب غربی و زبان های شرقی نیز به شمال شرقی و جنوب شرقی تقسیم شدند.زبان گیلکی ، به لحاظ ویژگی های آوایی، ساختمان واژگان و دستگاه صرفی و نحوی، در دسته زبان های غربی شمالی به حساب می آید.
زبان پارسی جزء دسته زبان های غربی جنوبی است و همراه با « لارستانی» ، «گمزاری»، «لری» ،«بختیاری» و برخی زبان های دیگر از زبان های مرکزی ایران در یک گروه قرار می گیرد.
زبان گیلکی همراه با زبان های «تالشی»، « تاتی»، «طبری»، «سمنانی»، « شهمیرزادی»، “بلوچی”، «وفسی»، «کردی» کردی های مختلف حتی «زازایی»در ترکیه جزء زبان های شمال غربی به حساب می آید. یعنی به لحاظ زبانشناسی، زبان فارسی در گروه زبان هایی قرار می گیرد که اختلافات معینی با زبان گیلکی ـ که در گروه شمال غربی است ـ دارند این اختلافات هم آوایی است هم واژگانی و هم صرفی و نحوی. درنتیجه زبان فارسی و زبان گیلکی به لحاظ تاریخی نیز همینگونه هستند. یعنی زبان فارسی وراثت می برد از زبان فارسی میانه دوران ساسانی و پارسی ساسانی وراثت می برد از فارسی باستان. زبان گیلکی وراثت می برد ازپارتی اشکانی ، پارسی میانه پارتی نه به اوستایی وراثت می برد و نه به زبان پارسی باستانی، نشانه هایی وجود دارد که با زبان مادی نزدیکتری های بیشتری دارد.
زبان ها در طی این دوره طولانی در هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر گرفتند. از طرف دیگر ، این زبان ها از آنجایی که باید یک نیای مشترک داشته باشند-که زبانشناسان آن نیا را زبان مشترک ایرانی نام نهادند- اشتراکات فراوانی نیز درونشان دیده می شود
گیلکی به لحاظ بررسی های زبانشناسی، در گروه زبان های نخستین ایرانی است که موضوع بررسی های پژوهش گران خارجی در قرن هیجدهم میلادی واقع شد « گملین» ، اولین زبانشناس روسی است که در سال (۱۷۷۵) وارد ایران می شود و در منطقه خزر، شروع به کار پژوهشی می کند. حوزه کار او جمع آوری لغات و برخی ساختارهای زبان گیلکی، تالشی، مازندرانی و غیره است.
درمقدمه کتاب « توصیف ساختمان فعل و مصدر در زبان گیلکی» درباره اینکه چه کسانی این کار را آغاز کرده اند و خارجیانی که اساساً در ارتباط با زبان گیلکی کار کرده اند و این کارها در آثار مرتبط با زبان گیلکی باقی مانده، مطلب مفصلی نوشته شده است.
همچنین کارهای پژوهشی که پس از شکل گیری دانشگاه در ایران و اعلام زبانشناسی به عنوان رشتــه ای مستقل، در ارتباط با زبان گیلکی انجام شد، از جمله، آن بخش از پایان نامه هایی که زبان گیلکی را مورد توجه قرار دادند در مقدمه این کتاب آورده شده است، یعنی این کارها در حوزه زبانشناسی دانشگاه های ایران تا حدودی جمع آوری شده است.
زبانشناسان زبان ها را برحسب اینکه؛ چه میزان گویشور دارند، یا دامنه این زبان ها به لحاظ نحوی و این چیزها ، کجاها را در بر می گیرد، یا اینکه خط دارند، نوشتاری اند یا غیر نوشتاری، تقسیم بندی نمی کنند بلکه بر اساس سه دستگاه تقسیم بندی می کنند؛
بر اساس دستگاه آوایی تقسیم بندی می کنند. یعنی مشخصات آوایی زبان ها، با یکدیگر متفاوت باشد . بی تردید زبان های جهانی مشخصات آوایی شبیه به هم نیز دارند، ولی زبان ها در ارتباط با مشخصات آوایی نیز ، جاهایی آوایی دارند که با همدیگر تمایز ایجاد می کنند. مثلاً در گیلکی این حرفی که مابین فتحه و کسره هست مثلا «رشت» ، این حرف نه(اَ) ، «اَبر» است نه (آ) «آدم» همچنین (اِ) «اِمروز» هم نیست، این حرف مختص گیلک هاست.اگر به یک فارس بگوییم ، بگو «رشت»، می گوید «رَشت».با (اَ) تلفظ می کند و برخی اوقات آن را به فتحه کشیده هم تبدیل می کند. یکی ازتفاوت های آوایی ما همین جاست.
در گیلکی آوای بلند (آ) نداریم مثلاً «آقا» و «بادام» که فارس ها با (آ) بلند می گویند برای گیلک ها این اواکوتاهست،این مصوت در گیلکی کمی پایین تر است.
این ویژگی دستگاه صوتی گیلکی است.. گیلکی در حوزه ی آوایی اختلافاتی با فارسی در تولید آواها دارد. در ارتباط با تولید آواها ـ هم محل تولید و هم مسیر هایی که [آواها] از آن عبور می کنند ـ کار کارشناسی زیادی شده است و زبانشناسان در ارتباط با زبان های مختلف ، حتی فرکانس ها را هم بررسی کرده اند.. در زبان فارسی اگر کلمه ای با مصوت آغاز شود- بنا به یک سنت ادبی درفارسی، قبل از اوای مصوت یک آوای چاکنایی همزه برای اغاز در نظر می گیرند، این آوا اساساً در زبان گیلکی حضور ندارد، رویت نشده است، چیزی که در لابراتورهای مختلف آواشناسی ضبط شده، نتوانسته است این همزه چاکنایی در آغاز واژگانی که با مصوت شروع میشوند را در زبان گیلکی توضیح دهد. توضیح پذیر نیست. در زبان فارسی نیز اختلاف نظر جدی درباره حضور این آوا وجود دارد یعنی اینطور نیست که همه قبول کرده باشند که آوای چاکنایی همزه در زبان فارسی ـ هنگامی که واژه با مصوت می آید ـ باید قبل از مصوت بیاید و جانشین آن شود.
پس ما در زبان گیلکی با دستگاه آوایی سر و کار داریم که این دستگاه آوایی، به لحاظ تولید و همچنین خروج این صداها از مجاری حلق، نای، بینی، دهان و لب، دندان، لثه و غیره و ذالک ـ تفاوت هایی با تولید این آواها در فارسی دارد. و این کارها، کارشناسی شده هستند . آواشناسی بحث جدیدی است و توانسته است در این سال ها، خودش را به لابراتورهای بسیار قدرتمندی مجهز کند که بتواند لرزش ها صوت ها و فرکانس ها را ضبط کند و بتواند تمایزهای زبانی را از این منظر توضیح بدهد.
تمایز زبان ها را می توان از منظر واژ و واژه آرایی نیز بررسی کرد. برخی ویژگی های واژی که در زبان گیلکی دیده می شود این ویژگی ها به تبار باستانی زبان گیلکی باز می گردد، مثلاً در گیلکی واژه های بسیاری وجود دارد که با (و) آغازمی شود؛ مثل « ورگ» یعنی « گرگ» ، مثل «ونگ» یعنی «فریاد» ، مثل «گیله وا/ وا: باد» ،«ورف»، حرف های اغازین این واژه ها، ریشه درساختار واجی در زبان های باستانی دارد. یعنی کسانی که کار پژوهشی کرده اند می دانند که این واژگان تفاوت های بسیار محدودی با زبان پارسی باستان و اوستایی دارد و احتمالا اگر آثاری هم از زبان ،مثلا به فرض مادی، بیرون بیاید،احتمالا در زبان مادی هم دیده خواهد شد.یعنی ویژگی های اینگونه در زبان گیلکی ، _در واژآرایی _ در عرصه های مختلف وجود دارد. مثلاً یکی دیگر از این ویژگی ها، حضور واژ (ج) به جای (ز) است که این واژ در برخی از کلمات باقی مانده ، در زبان فارسی تبدیل به (ز) شده است. (ج) در این کلمات نسبت به (ز) که در فارسی امروز استفاده می شود قدیمی تر است. مثلاً در گیلکی به «زیر» گفته می شود «جیر» یا در گیلکی به- روزنه- گفته می شود « لوجنک»
این ویژگی های زبان گیلکی ـ که به طور نمونه وار بیان شده اند ـ یک مشخصه جدی در میان بیست و دو آوای زبان گیلکی ـ بیست و دو صامت و هفت آوای مصوت ساده ـ ایجاد کرده و تمایزی جدی بین زبان گیلکی و فارسی ـ در حوزه واژی و واژآرایی ـ بوجود آورد ه است یعنی، این تفاوت ها بین (و) و (ب) ، (ج) و (ز) به طور جدی به ریشه ها بر می گردند و این ریشه ها در زبان های باستانی است.
یکی دیگر از جایگاه های تمایزگذار ما بین زبان گیلکی و زبان فارسی و همچنین ارتباط آن با زبان های باستانی، واژگان است. سیستم یا سازه واژگان در زبان ها، تفاوت های معناداری ایجاد می کند که زبان ها را از همدیگر متمایز می کند. مثلاً در گیلکی، «ارسو» را برای « اشک» در زبان فارسی است. دقیقاً ـ با کمی تفاوت ـ این « ارسو» در زبان اوستایی و زبان باستانی وجود دارد. یا «ایسبج/ سبج» برای بیان «شپش» ، همین واژه گیلکی با همین مشخصات در زبان های باستانی ( هم در فارسی باستان و هم در اوستایی باستان) وجود دارد.
غیر از این ها، در زبان گیلکی ،در حوزه فعل، به طور مشخص از دستگاه فعلی برخورداریم که این دستگاه فعلی، باقیمانده دوره هایی طولانی تر از تاریخ زبان فارسی نو است، یعنی به هیچ وجه به زبان های دوره اخیر مربوط نمی شود. در زبان گیلکی در حدود دویست تا دویست ده ـ بیست تا فعل ساده وجوددارد وچیزی در حدود هزار فعل پیشوندی . این میزان از فعل ـ یعنی وجود هزار فعل در زبان گیلکی ـ در زبان فارسی کنونی، وجود ندارد.
فعل پیشوندی از آن دسته از ساختارهاییست که از دوره های باستان، در درون زبان ها باقی مانده است و زبان فارسی این ویژگی ها را به شدت از دست داده است.به عنوان نمونه؛ « کودن؛ کردن»، «واکودن: بازکردن»، «دوکودن: پوشیدن»، «جوگودن: فروکردن چیزی در چیز دیگر، مثل فرو کردن نخ در سوزن»، با این پیشوندها در زبان گیلکی، می توان معنای فعل را تغییر داد و دامنه کارکرد فعل را ـ بیش از آن چیزی که در فارسی امکان پذیر است ـ گسترش داد زبان فارسی این ویژگی را از دست داده است. این ساختار در درون زبان های باستانی ایران به خوبی دیده می شود. این پیشوندهایی که در زبان گیلکی وجود دارد؛(و)مثل«واکودن»، (د) مثل« دوگودن»، (ف)مثل «فوگودن»،(ج) مثل«جوگودن»، (او) مثل«اوسادن»،در پیشوند های زبان های باستانی ، (اوستایی و فارسی باستان) -البته با تغییراتی ـ دیده می شود. یعنی اوستایی و پارسی باستان مشخصه ای دارند که این تغییرات در درون زبان گیلکی به مرور با آن ها تفاوت نوشتاری ایجاد می کند، یعنی اینکه مختصرتر و کوتاه تر شده، اما همان هایی است که در زبان های باستانی وجود دارد. این ویژگی زبان گیلکی با برخی از زبان های اروپایی مشترک است. درزبان آلمانی ها نیز کار کرد این پیشوندها همینگونه استکه در زبان گیلکی دیده می شود. یعنی یک تعداد محدودی فعل ساده با، هفت ـ هشت تا پیشوند فعل ها را دستخوش تغییر معنایی می کنند. پیشوندها، از زمان باستان تاکنون، در درون زبان سه کارکرد داشتند؛
اول: اینکه در نقش قید عمل می کردند، مثلاً « پس»، «پیش» ، «بالا» و «پایین» را به فعل اضافه می کردند مثلن؛ «کشئن»به معنی کشیدن، (نه وزن کردن) «فاکشئن» یعنی کشیدن چیزی (این کشیدن می تواند از پشت باشد یا بغل)، «دکشئن» باز هم می تواند همین « کشیدن» باشد مثلاً «کمر قئشا دکشئن» یعنی سفت کردن از پهلو و اطراف. « دکشئن» باز هم به معنای سفت کردن از پهلوست و نقش قید را دارد. این ساختار در درون زبان های باستانی نیز همینگونه عمل می کردند.
دومین معنازایی که پیشوند می تواند بکند این است که معنی فعل را دستخوش تغییر می کند. از زمان باستان تاکنون،این پیشوندها غیر از اینکه می توانستند نقش قید را در فعل ایجاد کنند، می توانستند برای فعل معنای دیگری هم ایجاد کنند. مثلاً «زئن: زدن»، «دزئن» یعنی « بستن»، «وازئن» یعنی « پوشیدن». معنای « زدن» اساساً با « پوشیدن کفش و لباس» متفاوت است تغییر معنا دومین نقشی است که « پیشوندها» دارند. پیوندش را با زبان های اروپایی از یک طرف و زبان های باستانی از طرف دیگر و تفاوتش را با زبان فارسی نباید فراموش کرد. امروزه، برای اینکه فارس ها بتوانند یک جمله بسازند دیگر نمی توانند این کارکردها را از فعل بیرون بکشند، ناچارند از فعل مرکب استفاده کنند. یعنی یک جز غیر فعلی مثل اسم، صفت یا قید را کنار یک فعل بیاورند. مثلاً «پارک کردن» ، «تدارک دیدن» و غیره …. ولی در گیلکیبرای بسیاری از این مفاهیم می توانیم از افعال پیشوندی گیلکی استفاده کنیم و این تفاوت و تمایز در درون زبان ها جدیست. نه فقط در ارتباط با زبان گیلکی ، بلکه در درون سایر زبان ها نیز این ویژگی تمایزی جدی ایجاد می کند.
سومین نقشی که پیشوندها ایجاد می کنند- و در ارتباط با نقش های دیگر، نقش کمتری داردـنقش ایجاد تاکید در فعل است؛ در گیلکی « چاستن» به معنای[چاییدن]است و با گذاشتن پیشوند «وا» جلوی آن، بصورت«واچاستن»در می اید، تاکید فعل اضافه می شود فعل دستخوش تغییر معنا نمی شود اما بر «سرمایی که خورده شد» تاکید بیشتری می کند.
پس ما، در ارتباط با فعل های گیلکی، با یک دستگاه پیشوندی سر و کار داریم که در زبان فارسی امروز دیده نمی شود و یادگار دوران گذشته است. این را می توان به طوری جدی، در دیگر زبان های اروپایی دنبال کرد
در ارتباط با صرف و نحو، زبان پارسی باستان و اوستایی، انجام کار و نشان دادن حالت را ـ برای زمان حال و آینده ـ با یک ریشه فعلی توضیح می داد و زمان گذشته را با یک ریشه فعلی دیگری بیان می کرد که متفاوت از ریشه فعلی حال و آینده بود. این ساختار در زبان های میانه از دست رفت، در زبان گیلکی نیز این ساختار وجود ندارد یعنی برای همه زمان ها ـ چه اتفاقی که در گذشته افتاده باشد یا درآینده بخواهد اتفاق بیفتدـ از یک ریشه فعلی استفاده می شود. فقط تفاوت در این است که ما برای بیان امری که در گذشته اتفاق افتاده است نشانه های بیشتری _در مقایسه با زمان حال و آینده ـ به ریشه اضافه می شود.
زبان گیلکی، می تواند ساختارهایی داشته باشد که در زبان فارسی کنونی، این ساختارها از دست رفته اند ولی در زبان گیلکی باقی مانده اند. این ساختارها در زبان میانه و زبان باستانی بوده اند. به عنوان نمونه مثلاً :زلزله ای آمد و خانه ای را ویران کرد و بچه ای مرد.مادر از داغ آن بچه اینگونه بگوید «کاشکی آ، خانه می سر فوگوردستبی» [کاش این خانه بر سر من فرو می ریخت]، این ساختار، آرزویی و تمنایی است، این ساختار دیگر در زبان فارسی وجود ندارد اما در زبان گیلکی این برای خودش ساختاری مستقل است متفاوت است با اینکه بگوییم ،کاشکی تو برایم یک خانه خریده بودی،در «کاشکی می ره ایته خانه بیهه بی ». ما با ساختاری سر و کار داریم که این ساختار فعل کمکی دارد به نام «بی» ـ [بی] یک فعل کمکی است که زمان فعل را نشان می دهد و اینکه فعل توسط چه کسی انجام شده است. نکته جالب اینجاست که این ساختار «بی» از فعل «بودن» به معنای «باشیدن»-یعنی مضارع فعل «بودن»- است ـ البته « باشیدن» مصدر جعلی است و نمی توان معادلی ،جز مصدر جعلی، برایش پیدا کرد ـ تنها نمونه ای ازاین فعل یک نمونه منحصر به فرد در فارسی دوره میانه ساسانی است که از این ساختار «بی» دقیقاً مثل گیلکی استفاده می کند. «بوم»، «بی»، « بو»، «بیم» ، «بید»، «بید» یعنی اول شخص « من خوشحال بوم»، «تو خوشحال بی»، « اون خوشحال بو»
ساختار «بی» در زبان فارسی میانه، با همین اصوات، وجود دارد. [بید] در واقع زمان را برای سوم شخص بیان می کنند _«بید» در اینجا سوم شخص است_ در گیلکی نیز به همین شکل می باشد. اما در زبان فارسی این ساختار جور دیگری بیان می شود. «کاش این خانه بر سرم می ریخت»،«می ریخت» فعلی استمراریست-(می) دارد-یعنی اساساً فعل تمنایی نیست التزامی نیست .یعنی اینکه ساختار این فعل [بی] در زبان فارسی وجود ندارد فقط این ساختار نیست،شاید بشود در متون زبان دری، بواسطه باقیماندگی زبان فارسی میانه در آن، با فعل « خوش آمد» ، [به صورت[ «شاه را خوش آمد» رو به رو شوید اما این ]فعل[ در گیلکی ] به شکل[ ، «مره خوش آیه»، «تره خوش آیه» ، «اونا خوش آیه» کاربرد دارد ،فعلی است که با همین ساختار باقی مانده است . از آن گذشته ضمیر در «مره خوش آیه» ، ضمیر فاعلی نیست غیر فاعلی است.
یکی دیگر از ویژگی های زبان گیلکی ،که در آغاز بحث درباره آن امد بحث خالت در زبان های ایرانی است؛ فارسی باستان هشت حالت برای اسم ، ضمیر و غیره ذالک دارد، گیلکی دو حالت فاعلی و غیر فاعلی دارد که حالت غیرفاعلی آن با فارسی تفاوت جدی دارد . فارس ها می گویند «کتابِ من» ، این «من» ، «من» فاعلی است که برای ساخت ملکی – «کتاب من»مورد استفاده در ساخت ملکی است – ساخت های غیر فاعلی فارسی هیچ نشانه دیگری غیر از نشانه فاعل ندارد . ولی در گیلکی ضمیر ساخت ملکی با ضمیر فاعلی تفاوت دارد: «می کتاب » . «من» در «من بوشوم» ]من رفتم[ با «می» در «می کیتاب» ]کتاب من[ ، دو ساخت متفاوت است ، این ساختار ،ساختاریست که در زبان گیلکی ، ساخت های فاعلی را با غیر فاعلی نشانه گذاری می کند. مثلا شما در فارسی می گویید «من او را دیدم» ، «او» سوم شخص است که در حالت فاعلی اش نیز «او» یا «آن» است. در گیلکی «او» به شکل «اون» به کار می رود و وقتی می خواهید بگویید «او را» از «اونا» استفاده می کنید یعنی یک (آ) اضافه کرده و از حالت فاعلی بودن متفاوتش می کنید، ساختار شکلی «او را» در گیلکی متفاوت تر از ساختار شکلی فارسی است همینطور در «می مئارهِ بیهمه» ]برای مادرم خریدم[ در فارسی باید از حرف اضافه «برای» استفاده کنیم در حالی که در گیلکی ساختار جداگانه ای برای خود دارد .
در زبانشناسی این تفاوت ها ، تفاوت های تمایزگذارانه است که زبان ها را در حوزه های مختلف متمایز کرده، مرزهای زبان ها را روشن می کند .
نگارنده در اثری به نام «رده شناسی ترتیب سازه های اصلی در زبان گیلکی». که بصورت کتاب چاپ شد، زبان های جهانی را ، برحسب اینکه سازه های اصلی جملاتشان (فاعل ، مفعول، فعل) چگونه و با چه ترتیبی قرار می گیرند، مورد بررسی قرار داد.چندین موسسه پژوهشی بزرگ جهانی_ از جمله موسسه «ماکس پلانک» آلمان که در «لایپزیک» قرار دارد و پرفسورهای معروف زبانشناسی مثل «کامری» در آن فعالیت دارند و از ایران نیز تنها پرفسور این موسسه دکتر «دبیر مقدم» است – سه هزار و دویست زبان را از لحاظ چگونگی ساختار فاعل ، مفعول و فعل بررسی کردند.
در پنجاه چهار درصد از زبان های مورد بررسی ، اول فاعل قرار می گیرد ، سپس مفعول و فعل هم آخر می آید . زبان فارسی ، گیلکی ، ترکی و ژاپنی در این دسته قرار دارند (نسبت ها را می توانید در کتاب نگاه کنید) تا نود و چهار درصد از زبان ها بیشتر از سه ساختار ندارند یعنی یا فعل آخر هستند یا فعل در دومین جایگاه قراردارد و یا اینکه فعل اول می آید . (فعل در دومین جایگاه مثل زبان آلمانی و فعل در اولین جایگاه مثل زبان عربی و فعل در آخر جمله مثل زبان گیلکی).
این را آمدند بررسی کردند که اگر قرار است این نحوه قرار گرفتن فاعل، مفعول، فعل ساختار داشته باشد ما بیاییم یکسری مقولات را ، در ارتباط با این ساختار ها ، آزمایش کنیم ؛ مثلاً ببینیم که حروف اضافه در ارتباط با این ساختارهایی که فعل شان در آخر قرار می گیرد چگونه است آمدند بررسی کردند و متوجه شدند که عمدتاً در زبان های «فعل پایانی» ، حروف اضافه پسین وجود دارد. گیلکی هم جزء آن دسته از زبان هایی است که حروف اضافه اش پسین است درگیلکی گفته می شود «در سر ایسام» ، کنار در ایستادن ، «کنار» به عنوان حرف اضافه ، در فارسی در آغاز می آید در گیلکی پس از اسم می آید .
موضوع دیگر در این بررسی ها این بود که صفت و موصوف چگونه به کار می روند؛ در گیلکی ، مثل بسیاری از زبان های هند و اروپایی ، صفت اول می آید به گیلکی می گویند «سورخ گول» ، یعنی اول صفت سرخ می اید نه گل «گل سرخ» . مضاف و مضاف الیه نیز به همین صورت است . در فارسی اول مضاف را می آورند اما در گیلکی اول مضاف الیه می آید زبان آلمانی هم اینگونه است .
یکی دیگر از کارهای بسیار مهم در ارتباط با ویژگی زبان ها ، بررسی آن ها در بیست و چهار مقوله می باشد . در کتاب «رده شناسی ترتیب سازه های اصلی در زبان گیلکی» جدول مربوط به این بیست و چهار مقوله _که پرفسور «درایر» ،زبانشناس آمریکایی، مورد بررسی قرار داده – ترجمه و با استفاده از این جدول ها،این جایگاه ها با زبان های ایرانی و جایگاه زبان گیلکی، در رده زبان های جهانی و آسیایی– اروپایی مقایسه شده است. زبان فارسی از بین بیست و چهار مقوله ، دوازده مقوله اش با ترتیب سازه های ؛ فاعل ، مفعول ، فعل پایانی است . گیلکی در هفده مورد انطباق دارد . گیلکی همراه با زبان هایی که گروه شمال غربی به حساب می آیند، با یکی – دو اختلاف، (یکی شانزده تاست یکی هیجده تا) اختلافات جدی با دسته زبان های غربی – جنوبی در ترتیب سازه ها دارند .
این بررسی ها نشان می دهد که گیلکی به لحاظ آوایی ، واژگانی و صرفی و نحوی اختلافات جدی با زبان فارسی کنونی و شباهت های ناگزیری با زبان های میانه ، یعنی پارتی و زبان های باستانی دارد و این موضوع در کارهای پژوهشی اثبات شده است . زبان گیلکی در شرایط کنونی در معرض یک تهدید جدی است، خانواده های نوظهور گیلانی علاقه ویژه ای دارند که به بچه ها فارسی یاد بدهند دلایل اینکار را می توان حدس زد .
اگر چه زبان گیلکی هنوز رایج است اما نسبت به گذشته عقب نشینی کرده است . گیلکی در حال عقب نشینی است و فارسی جانشین آن شده است . گیلک ها در حال دو زبانه شدن هستند یا دو زبانه شده اند،زبان گیلکی در حال از دست دادن ویژگی های زبانی خود است و این برای گیلکی خطری جدیست .
خود به خود شرایط اجتماعی بسیاری از واژگان را از دست گیلک هاگرفته است . برخی از واژگان و کلمات گیلکی از دست رفته اند ، ولی برای خیلی از کلماتی که به فارسی گفته می شود و دوستان در یک ساخت گیلکی، فعل را آخر می برند ولی معادل های وسطش همگی فارسی است
.
باید شرایط مرگ این زبان ودیگر زبان های ایرانی را تغییر داد. بدون شک تغییر این شرایط منوط به تغییر شرایط در ساختار های سیاسی- اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران است. . این روزها در سطح جهانی برای حشرات و گیاهانی که در حال نابودی هستند کمپین های بزرگ تشکیل می شود انواع در حال انقراض را حمایت می کنند یا ]گیاهان در معرض انقراض را] در گلخانه ها پرورش می دهند . حیف است زبانی که مربوط به اجداد و نیاکان ماست، زبان بسیار جالبی هم هست، از بین برود .
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بررسی ویژگی های وساختار زبان گیلکی از انتشارات فرهنگ ایلیا. رشت.۱۳۸۴
توصیف ساختمان فعل ومصدر در زبان گیلکی.انتشارات ایلیا. رشت.۱۳۹۶
رده شناسی ترتیب سازه های اصلی در زبان گیلکی.انتشارات ایلیا . رشت.۱۳۹۶
زبان گیلکی. انتشارات ایلیا. دانشنامه فرهنگ وتمدن گیلان.زشت.۱۳۸۷
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۴