منظر عقدایی: مغها و اندیشه زروانی در ایران باستان
منظر عقدایی
مغها و اندیشه زروانی در ایران باستان
چکیده: در این جستار در نظر داریم گوهر وجودی مغها و نگرش زروانی و اهمیت وتاثیر این اندیشه را در تاریخ اندیشه ایران بررسی کنیم.
کلمه “مغ” را در ادبیات، منابع قدیمی و اوستا بار ها خوانده و یا شنیده اید. در اشعار هاتف اصفهانی، اقبال، عطار و حافظ.. .بسی دیده شده است. برای نمونه:”از آن به دیر مغانم عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست”. آنچه در ادبیات و بخصوص در اشعار در مورد مغها میخوانیم بیشتر اشاره به مغهای زرتشتی است.کلماتی چون مغ، مغبچه، دیر، خرابات و پیر مغان در اشعار حافظ بیش از سایر شاعر ها مشاهده میکنیم. پیر خرابات حافظ همان پیرمرد خوش دل، دانا، زیرک و همه چیز دانی است که به نظر میآید همان پیر و پدر بزرگی باشد که ادعایی است که پرداختن به آن مجال میطلبد و به راحتی هم نمیتوان از غزل های حافظ دریافت، زیرا حافظ ما بازیگوش است و چنان با کلمات بازی میکند که حیران میمانیم و دقیقاً نمیتوانم بگوییم او کیست و چه میگوید. در شاهنامه فردوسی مغها همان ردان و دستوران هستند. شاید برای پی جویی مغها بهتر باشد به اساطیر و تاریخ اسطوره ها بپردازیم. مهرداد بهاردر باره مغها میگوید، مغها قبیله ایی غیر آریایی را در شمال غرب نجد ایران تشکیل میدهند که وظایف روحانی را در میان قبایل محل بر عهده داشتند. پس از تسلط مادهای آریایی نژاد بر محل، در اتحادیه قبایل ایرانی-غیرِ ایرانی غرب-شمال نجد ایران تحت رهبری مادها شرکت میکنند و سلطه روحانی خود را نه تنها در سرزمینهای مادها بلکه با پدید آمدن پادشاهی ماد در سرزمینهای غیر مادیِ ایرانی از جمله پارس گسترش بیشتری میدهند. در زمان پادشاهی هخامنشیان همچنان وظایف روحانیشان را در جوامع ایرانی بیشتر گسترش میدهند. با بسط دین زرتشت و رسمیت یافتن این دین در سراسر شاهنشاهی مغها روحانیان دین زرتشت شدند. [۱]از اسناد معتبر دیگری که از وجود مغها خبر میدهد کتیبه ها هستند.
اولین باردر سنگ نبشته بیستون با کلمه گئومات مغ[۲] برخورد میکنیم، مغ به معنی روحانی است که در دوره های ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی از آنها نام برده شده است. کلمات دیگری که برای مغها به کار برده شده: آثرون، دینمرد، موبد، هیربد. در فرهنگ دهخدا مغ را اینگونه معنی میکند:”گبرآتش پرست باشد از قوم ابراهیم”.در فرهنگ معین مغ را پیشوای دین زرتشتی میداند. برای درک بهتر از کیستی مغها باید دانست در تاریخ و منابع کهن از مغهای مادی، مجوسی، میترایی(کرپنها)…..نام برده شده است. دکتر محمد جعفر یاحقی اصل مغان را مقامی روحانی میداند که از قبیلهای از قوم عاد بودند و سپس در زمان مادها پیشوایان دیانت شدند.[۳] ما میخواهیم اگر که بتوانیم دورتر رفته و با توجه به منابع دریابیم “مغها” کیستند و نگرش آنان چه جایگاهی در تاریخ تفکر ایران باستان داشته و چگونه میتوان آنان را در ارتباط با اندیشه زروان دید.
در باره مغ ها و ارتباط آنها با آیین زروانی شاید پیدا کردن رد پای دقیق در منابع امکان پذیر نباشد، اما از آنجایی که بشر بدلائل جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی مهاجرت میکند دین، آیین و مناسک و افسانههای خود را نیز (=فرهنگ و زبان) به همراه می برد. میشود از مجموعه آن ها دانست و یا گمان کرد که بن مشترک این اقوام چیست. گاه مهاجرین آنچه را باخود آوردهاند حفظ میکنند، گاه آنچه داشته اند کنار گذاشته و در موطن جدید حل می شوند. بسیار بوده است که در موطن جدید فرهنگ جدیدی از ترکیب و یا ادغام اندیشه های آنها شکل می گیرد. چیزی نو با بن مایه هایی مشترک. برای شناخت بهتر آیین یا نگرش زروانی باید دید بن مشترک آن با سایر اقوام چیست. مهم ترین ویژگی نگرش زروانی پدر خوبی و بدی (اهورمزد و اهرمن) تفکر دو بنی، اعتقاد به نور و ظلمت است. مهرداد بهارمیگوید :”..دوگانه پرستی ایرانی از مرزهای دوگانه پرستی آسیای غربی فراتر میرود و به صورت یک جهان بینی ویژه و یک برداشت فلسفی یا عرفانی از جهان در می آید،که در میانرودان چیزی بدان ژرفایی و عظمت نیست.”[۴] بن مشترک دوگرایی را گرچه یکی از مفهومهای دین زرتشت دانستهاند، اما هاشم رضی این دو گرایی را دیرینتر از دین زرتشت دانسته و به صراحت دو گرایی یا دوضدین را از اندیشه های زروان و مغ ها میداند.[۵]وی ریشه این ضدین را بابلی دانسته است و تفکر مغانِ زروانی را مفهومی تجریدی، منطقی و فلسفی میداند. اما این که چگونه اندیشه زروان و مغ ها بر هم تاثیر گذاشته و چه روندی را طی کرده است، شاید نتوانیم بدرستی دریابیم اما به احتمال قوی این مغها به اندیشه زروانی باور داشتهاند. به هر روی نظرات دینی و یا فلسفی آنها با آیین زروانی پیوند میخورد. همانگونه که پیشتر گفته ایم ناامید هم نمیتوان بود زیرا هر لحظه ممکن است کتیبه یا دست نوشتهایی پیدا شود و نوری برآن بتابد و پاسخ بعضی از سئوالات داده شود. “اینک به طور خلاصه چنین توان گفت که: مفهوم زمان ازلی را مغانِ زروانی عمدتاً از باورهای نیاکانی آریاییِ خویش، همچون هندیانِ ودایی فرایابی کردهاند، و امّا آموزهُ تضاد و همستاری را کمابیش از بابلیان فرا گرفتهاند، و هر دو را در نظامات فکری خویش ترکیب و به نحو عالی تکمیل کردهاند.”[۶]
بجز تفکر دوبنی، باورهای مشترک دیگری هم بین آنها هست، آیین قربانی کردن یکی از آنها است. داستان زروان با نیایش و قربانی کردن آغاز می شود. در جستار بعدی به آیین قربانی خواهیم پرداخت. بسیار پیش از ظهور زرتشت و اوستا و آیین مزدیسنی، تقریبا هزار سال قبل از میلاد مسیح حتی قبل از تشکیل “مادها” دینی معمول و مرسوم بوده که به آن “آیین مغان” گویند. علی اصغر حکمت در ادیان باستان مغ را مگوش در فرس قدیم و مگاو Magay در اوستا میداند. مغ به معنای چاکر و خادم است . در کتاب اعمال رسولان به روایت علی اصغر حکمت مغ به معنای جادوگر به کار رفته است .مغها مانند عیلامی ها از سکنه قدیمی ایران بوده اند وبه هیچ یک از دو نژاد آریاییها و سامی تعلق نداشتهاند. به ظن قوی با سکنه قدیم هند “دراویدیان ها” از یک نژادند. او اضافه میکند: “بعد از غلبه آریایی های شمالیِ مهاجم ساکنین بومی را مانند دیگر ممالک ،که مورد حمله و هجوم آریاییها شدند، مسخر خود کرده و آنها را به فرمانبری و چاکری خود گماشته بودند.”[۷]. متن هایی که از مغ ها یاد کرده اند، کتیبه کورش در بیستون، در منابع عبری در کتاب ارمیاء نبی، انجیل متی، و قران کریم در آیه الحج۲۲/ ۱۷ از کلمه “مجوس” نام برده شده که معرب “مگوش” فرس قدیم و “مگاو” اوستایی و “مگوسیا” پهلوی است .[۸]
با توجه به کمبود منابع شرقی دست به دامان نویسندگان و مورخین یونانی می شویم . علی اصغر حکمت در تاریخ ادیان از زبان هرودت نقل میکند که مغها قبل از آمدن آریایی ها ریاست مذهبی سکنه بومی ایران را داشتند. آن ها فرقهای نیرومند در زمان ماد ها بودند، آتش را محترم داشته و آن را همیشه ستایش میکردند و در شب و روز فروزان نگه می داشتند. مغ ها عناصر اربعه، آتش، خاک، آب و باد را مقدس میدانستند. مردگان را دفن نمی کردند و آن را در فضای باز می گذاشتند تا خوراک پرندگان شود همچنین ازدواج با محارم نزدیک را تجویز می کردند، نوشیدن شراب و استفاده از مواد مخدرِ بدست آمده از سیاهدانه را به مغ ها منتسب میکنند. مهمترین اعتقاد آن ها تفکر دوبنی بوده یعنی ایمان به خدای خیر و نور ،در برابر خدای شر و ظلمت . همچنین پلو تارک مورخ یونانی ذکر میکند: “آنان به نام اهرمن قربانیها میگذرانیده (می کردند) و عقیده ثابت و صریحی برای قدرت و توانایی دو فاعل و خالق خیر و شر متساویاً در عالم هستی قائل بوده اند….”[۹].و شاید به همین دلیل برای رضایت اهرمن هم قربانی میکردند. عقیده به رستاخیز و پرستش آفتاب و گرفتن برسم[۱۰] روی چهره، بازمانده از آیین مغها می باشد، باور به رستاخیز بعد ها به سایر دینها سرایت کرد،گرچه در آیین زروانی بهشت و جهنمی وجود ندارد و از این لحاظ برای بشر پیشین بسیار نا امید کننده بوده است. هرودت میگوید”مغان را افسونها و اوراد است و کار های غریب میکنند و نیز اعتقاد به تاثیر کواکب و نجوم و سعد و نحس ستارگان از معتقدات ایشان است که اجرام علوی را مؤثر در سرنوشت انسانی میدانند، چه بسا که این علم خرافی (نجوم)را از بابلیان آموخته ….و علم “تعبیر رویا” و تأویل منام(=خواب) از میراث ایشان میباشد. “[۱۱]در آفرینش زروانی هم تاثیر کواکب و بخت (که در جستار دیگری در این باره سخن خواهیم گفت) بسیار اهمیت داشته است. مغ ها به احاطه به علوم معروف بوده که کم کم کلمه مغ ها یا مگوش ها به magice یعنی ساحر تبدیل شده که اکنون از آن استفاده میشود. پرویز اذکایی در کتاب حکیم رازی به اصول دوگانه گرایی خیر و شر (نیک و بد) و عقل و آز در حکمت مغان ایران غربی(-ماد) مندرج در کتاب دینکرد اشاره میکند و در باره حکمت مغان میگوید”اصول ضدین (دیالک تیک) و مقوله مرکب نیز، که ارسطو خود طی رساله “در باب فلسفه”به مغان ایران نسبت می دهد، هم به قول وی بیشتر حکمای طبیعی(ایونیه) این آموزه را از مغان ماد یاد گرفتهاند. اَهم آراِ حکمای طبیعی مزبور همانا نگره ذره گرایی(-اتمیسم)است، که این نگرش در نزد مغان حکیم ایران به عنوان فرضیه “بذر”(-تخمه)ها مطرح بوده……. و علم کیمیا،که مغان ایرانی بدان اشتهارد یافته اند، اشاراتی هم به روابط پدر اتمیست جهان-حکیم دموکریتوس آبدرایی-با فلاسفه ایران و از جمله حکیم”مغ” بزرگ استانس[۱۲]( ostanes)بایسته است.”[۱۳]
تاریخ مختصری از پیدایی مغها و نقش و تاثیرشان در جوامع پیشین گفتیم. اگر خواسته باشیم تاریخ اندیشه را در ایران باستان تجسس کنیم، شاید تفکر فلسفی مغها و اشتراکاتشان با زروانی گام خوبی باشد. این که پیشینیان ما به زمین، آسمان، مکان و زمان و بخت و اقبال چه نگرشی داشتند و چه میزان از این باور ها هنوز در ما زنده هستند و چه میزان تغیر شکل و یا ماهیت دادهاند هم جذاب است و هم راهگشا. در جستار بعدی آیین قربانی را پی میگیریم.
خرد یارتان
شهریور ۹۹
[۱] – پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار،انتشارات آگاه، چاپ چهارم ۱۳۸۱، ص۵۰۴
[۲] – گئومات خود را بردیا پسر کورش نامید تا مقام سلطنت را تصاحب کند
[۳] -فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، دکتر محمد جعفر یاحقی، فرهنگ معاصر۱۳۸۶ چاپ اول ص۷۶۵ و ۷۶۶
[۴] – ادیان آسیایی،مهرداد بهار،نشر چشمه چاپ پنجم ۱۳۷۵، ص۵۲
[۵] – آیین زروانی،هاشم رضی،انتشارات بهجت ۱۳۹۲ چاپ دوم، ص ۶۷
[۶] – آیین زروانی،هاشم رضی،انتشارات بهجت ۱۳۹۲ چاپ دوم، ص۶۹
[۷] – تاریخ ادیان، علی اصغر حکمت، انتشارات ابن سینا۱۳۴۸ چاپ چهارم، ص ۱۴۶
[۸] -همان ص۱۴۶ و ۱۴۷
[۹] -همان ص۱۴۹
[۱۰] – عبارت از شاخههای بریده درختی که هر یک از آنها را در زبان پهلوی تاک و به پارسی تای گویند. مقصود از برسم گرفتن، دعا خواندن و سپاس به جای آوردن است.
[۱۱] – تاریخ ادیان، علی اصغر حکمت، انتشارات ابن سینا۱۳۴۸ چاپ چهارم، ص ۱۴۹
[۱۲] -مغ بزرگ همروزگار با خشایارشاه که در انتقال دانش به قوم مصر و قوم یهود اهمّیت بسیارداشته است.
[۱۳] -حکیم رازی،پرویز اذکایی،نشر طرح نو ۱۳۸۴چاپ دوم،ص ۱۷۷
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۴