جمشید شیرانی نرگس
جمشید شیرانی
نرگس
هر کجا بنگری دمد نرگس
هر کجا بگذری برآید ماه (کسایی مروزی)
پرنده در قفس امّا صدا رها شده بود
رها صدا ز سیه چالِ اژدها شده بود
ز موجْ موجِ صدا گوشِ نغمه نوشِ فلک
به رمزِ نغمه ی آزادی آشنا شده بود
صبا به شیوه ی توفان پیام جان می برد
که بوی نرگس و گل همره صبا شده بود
سکوت در دل خود می شکست و جان می داد
چنان که صوت رهایی غزلسرا شده بود
از این غزل دلِ غمگین نبسته وا می شد
ز قولِ دلکش او خانه با صفا شده بود
ز چشمِ نرگسِ مستش زمانه بینا گشت
که دیده را گُلِ یکدانه توتیا شده بود
طلای صبح عیاری دگر به نرگس داد
محک زدند و در این بوته کیمیا شده بود