ابراهیم محجوبی: ماجرای پادیا

ابراهیم محجوبی:

ماجرای پادیا

شبح ژدانف بر فراز هاوانا برگی از تاریخ

ماجرای دردناک اعتراف گیری از یک شاعر دگراندیش در ماه ژوئیه امسال، در جشنواره فیلم مونیخ، مستندی با عنوان “ماجرای پادیا” ساخته “اول ژیرو” فیلمساز کوبائی مقیم اسپانیا توجه محافل روشفکری و سیاسی را به خود جلب کرد. مستند با استفاده از اسنادی از آرشیو دولتی کوبا – که به گونه ای به دست فیلمساز رسیده – ساخته شده و پس از نیم قرن در معرض دید همگان قرار گرفته است. مستند، گزارشی است زنده و تکان دهنده از آن چه که دستگاه اطلاعاتی رژیم کاسترو بر سر ” اِبِرتو پادیا ” (Heberto Padilla)، شاعر منتقد کوبائی آورده بود. این ماجرا، در زمان وقوع (مارس ۱۹۷۱)، در محافل روشنفکری جهان بازتاب گسترده داشت. چنانکه، کسانی چون گابریل گارسیا مارکز، ماریو وارگاس یوسا، پازولینی، سوزان سونتاگ و هانس ماگنوس انزنسبرگر همبستگی خود با شاعر و اعتراض خویش به دولت کوبا را ابراز داشتند.

ماجرا از این قرار بود که “پادیا” بعد از مدتی اقامت در خارج از کشور، با امید فراوان به کوبای انقلابی بازگشته بود. اما، رژیم کاسترو از همان آغاز نسبت به شخصیت شاعر و دیدگاه‌هایش بدگمان بود. از همین رو، وی را دستگیر کرده و مدت ۳۷ روز متوالی به زیر بازجوئی بردند. “پادیا” در سال ۱۹۶۸ مجموعه شعری با عنوان “خارج از بازی” منتشر کرده بود که برنده جایزه سال کانون نویسندگان کشور نیز شده بود. البته کانون یاد شده (که نوعی همسوئی اجباری یا اختیاری با دولت داشت) به اعطای جایزه با بی‌میلی و حتی خشمی پنهان تن داده بود. از این رو، در متنی توضیحی نیز، عدم موافقت خویش را با تصمیم هیئت داوران اعلام و شاعر جوان را به دشمنی با انقلاب متهم کرده بود. انگیزه آن موضعگیری کانون نویسندگان کوبا با محتوای اصلی کتاب شاعر در ارتباط بود.

 

شاعر در کتابش رابطه اهل ادب با قدرت حاکم را موضوع شعرهای خویش قرار داده بود. از جمله در فصلی با عنوان “سپیدار آهنی” به حکایت تلخ پیگرد و سرکوب روشنفکران روس در نظام شوروی پرداخته بود. ولی اینکه چرا رژیم کاسترو، نویسنده “خارج از بازی” را سه سال پس از انتشار به زیر صلابه تفتیش و بازجوئی برده بود، نیازمند توضیح است:

در سال‌های دهه ۶۰، کاسترو هنوز به جرگه اقمار گوش به فرمان شوروی در نیامده بود. در نتیجه، به‌رغم سختگیری‌ها و محدودیت‌های آشنا در رژیم‌های برخاسته از انقلاب، دولت تازه هنوز با شیوه‌های استالینی جاافتاده در شوروی پیوند کافی نیافته بود. با بروز بحران نیشکر در دهه ۷۰، رژیم کاسترو بیش از پیش به کمکهای مالی شوروی متکی گشت و به همان نسبت وابستگی‌اش نیز به آن افزایش یافت. در نتیجه، کوبا نیز خواسته یا ناخواسته، به یکی از اقمار دولت شوروی بدل شد و هزینه این دگردیسی نامیمون را از جمله هنرمندان و ادیبان کشور پرداختند.

ماجرای پیگرد، دستگیری و اعتراف‌گیری ژدانفی از “پادیا” را بایستی در همین بافت و زمینه بررسی کرد. در فیلم مستند نشان داده می‌شود که “پادیا” به نشست کانون نویسندگان و هنرمندان کوبائی آورده می‌شود. او پنج ساعت تمام، با حرارتی شگفت‌انگیز ولی مصنوعی سخن می گوید. علیه خود اعلام جرم می‌کند. خویشتن را به مثابه گناهکار محکوم می‌نماید و به موازات آن، به ستایش رژیم و به ویژه رفتار مهربانانه بازجویانش زبان می‌گشاید. او با شیفتگی و قدردانی مکرر از بازجویان دستگاه اطلاعاتی سخن می‌گوید که سرانجام راه را از چاه به او نشان داده اند.

در این راستا، رفتار و گفتار شاعرِ در بند چنان مبالغه آمیز است که گوئی تنها با آن شیوه می‌تواند به دیگران بگوید که او را مجبور کرده‌اند تا چنین سخن بگوید. نوعی زبان پنهانی برای اعلام بی‌گناهی و تبرئه خویشتن. با این همه، در طول پنج ساعت تمجید و تعریف بازجویان و تحقیر و تأدیب و تعذیب خویش، برای حاضران آشکار است که نمایشی تهوع آور در کار است و شاعر بینوا را به نفی خود و افکارش مجبور کرده‌اند. او را به اعتراف وا داشته‌اند تا خود را ناحق و خائن و رژیم را بر حق و خادم معرفی کند. شکلی از “تواب” سازی به شیوه استالینی در جزیره کاریبیک، جزیره‌ای که در پی دگرگونی انقلابی در آن، بسیاری با امید به آنجا می نگریستند. امید رفع فقر و ستم و وداع نهائی با استبداد و خفقان و شکفتن گل‌های آزادی عقیده و بیان. باید گفت، حکومت کاسترو در سال‌های نخستین زمامداری، از آن امید و همدلی جهانی، هوشمندانه و بیشتر رندانه استفاده کرد. او کالای خود را با این دروغ بزرگ به بازار آورد که انقلاب کوبا آزادی‌دوست است. چیزی که با گذشت زمان نه تنها به اثبات نرسید بلکه خلاف آن آشکار گردید. کما اینکه، امروز، شمار زندانیان سیاسی کشور به ۱۰۳۷ تن می‌رسد و در میان آنان، ۳۵ تن حتی به سن قانونی نیز نرسیده‌اند. بازجویان رژیم توتالیتر کوبا، با “پادیا” کاری کرده بودند که او همسر هنرمند خویش را نیز “لو” می‌دهد و از دیگر ادیبان و هنرمندان کشور هم می‌خواهد که راه او را در پیش گیرند.

ماجرای تلخ “پادیا”، در زمان خود، افکار عمومی جهان را تکان داد. چنانکه بسیاری از روشنفکران مدافع کاسترو و خوشبین به حکومت وی، از او و از انقلاب کوبا رویگردان شدند. در پی اعتراف‌گیری، رژیم حاکم ، شاعر درهم شکسته و همسرش را به یک منطقه روستائی تبعید کردند تا دور از دسترس و در خاموشی و فراموشی روزگار بگذرانند. در سال ۱۹۸۰، به “پادیا” اجازه داده شد به آمریکا مهاجرت کند. در آنجا، در میامی، جامعه کوبائیان تبعیدی وی را طرد کرد و از شهر راند. پس، به آلاباما رفت و در سال ۲۰۰۰ در سن ۶۸ سالگی در آنجا درگذشت. ” پاول ژیرو”، سازنده مستند، از اینکه فیلم صحنه‌های آن اعتراف‌گیری استالینی در کوبا در برابر دیدگان جهانیان قرار گرفته، احساس خرسندی می‌کند. می‌گوید، در تهیه فیلم، ضرورتی ندیده که به توضیح همه چیز بپردازد. چرا که صحنه‌ها، خود به قدر کافی گویا و افشاگرند. اما او به یک نکته بسیار مهم و اساسی اشاره می‌کند که جان‌کلام در آن گونه اعتراف گیری‌های اجباری است:

” برای من، اینکه “پادیا” چه کرده بود، کمتر مطرح بوده تا اینکه با او چه کرده بودند.”

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۵