جمشید شیرانی ۲۰۲٣: سالشمارِ بیداد

جمشید شیرانی


۲۰۲٣: سالشمارِ بیداد

 

۱

سالِ سلطه ی بیداد

هم

تاریخِ خونِ روان بود؛

در خانه،

در خیابان،

در دشت و در بیابان،

بر دار و بر درختان.

 

۲

در سال هجمه ی بیداد

خون باز در مشام زمان بود،

رنگِ هوا دوباره

سُرخ از چگالی خون بود

و خونِ سردِ سحر

از نو

بی شک به نقطه ی شبنم رسیده بود؛

در باغچه،

در پس پرچین،

بر ایوان و بر دریچه ی غمگین.

 

٣

در سالِ نکبتِ بیداد

سرتاسرِ زمین

– یکپارچه –

فرشی ز خونِ آدمیان بود؛

با تارِ گوشه ی بیداد،

با پودِ حسرتِ فریاد،

بر دارِ کینه ی بیچون،

در دستِ جانی مجنون.

 

۴

در سال سطوتِ بیداد

عارف دوباره به صحرا شد

عشقش به چشم نیامد، امّا،

خون باریده بود و

زمین تر بود،

چندان که پای به برف بنشیند

عارف

در خون تپیده بود.۱

 

۵

در سال سلطه ی بیداد

مرغ شباهنگ

شب تا سحر،

داد به فریاد

جسته بود و

در سپیده،

دگربار

سه قطره خون

به پای گلِ سرخ

افشانده بود.

 

۶

در عصرِ سلطه ی بیداد،

در گزارش این سال،

هم

خبرِ تازه ای نبود!

 

۱ – اشاره به قولی از بایزید بسطامی (به نقل از تذکره الاولیای عطار نیشابوری): به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده بود؛ چنانکه پای به برف فرو شود، به عشق فرو شدم.