نسیم خاکسار؛ انقلاب و دگردیسی و دگرشدگی آدمها و هویتها

 

(شرحی مختصر در معرفی رمان “یک روز پیش از آخر زمان” از سرور کسمائی. انتشارات باران. سوئد)

 

کتاب یک روز پیش از آخر زمان، نوشته سرور کسمائی رمانی است بسیار خواندنی. طرح داستانی این رمان با اینکه وقایع انقلاب ۱۳۵۷ ایران را در بر می‌گیرد، رویدادی که خواننده ایرانی با آن آشناست یا در آن شرکت داشته، تازه است و بدیع. آمیختگی واقعیت‌های داستان با داستانی اسطوره‌ای و مذهبی نیز فکر برانگیزست. ( مراجعه شود به کتاب و بخش‌های مربوط به زنده کردن انسان از طریق صلیبِ دار). ساختار این رمان بر روایت دختری شانزده ساله به نام مریم، بنیاد گذاشته شده است. مریم از بطن مادر مرده‌اش در یک دیر نستوری به دنیا می‌آید. خواهران روحانی تولد او را یک معجزه می‌دانند. مریم بعد از انقلاب به دنبال پیدا کردن هویت خودش می‌گردد.( اشاره به درخواست مریم برای تغییر نام شناسنامه‌‌اش، زیرا متوجه شده نامی که در شناسنامه‌اش آمده نام واقعی خودش نیست). این نام را دوست پدرش آقای فرزامی که رابطه‌ای عاشقانه با مادر او داشته است برای او انتخاب کرده است. مریم نام خواهر بزرگ او نیز بوده که همراه مادرشان زیر آوار برف می‌میرد.

آغاز این جستجو در دوره انقلاب است و حوادث آن دوره و درهم‌پاشی جامعه و بعد جنگ ایران و عراق که خود معنای این پیگیری و جستجو را بسیار گشوده می‌کند. مریم در این جستجو برای یافتن هوبت واقعی خود و آگاه شدن از پنهانکاری‌های پدر و فرزامی و ناتوانی و پوسیدگی وجود آنها، به آگاهی از لایه‌های خرافی و نهفته درون بطن فرهنگ اسطوره‌‌ای و دینی گذشته و حال ملتی می‌رسد که موج زده شده است. (با توجه به حرف‌های بابا علی در آخر رمان و نیز نگهداری بیماران موجی در دیر مسیحیان و آتشکده زردشتیان ). جدا از مریم  که آگاهانه در پی شناخت هویت خودش است، هویت همه در حال تغییر است. بابا علی معلوم می‌شود زرتشتی است و اسم واقعی‌اش فیروز است. اسم پسرش هم که در آتش‌سوزی سینما رکس در آبادان کشته شده، معلوم می‌شود عباس نیست و فروهر است. زینت با پیوستن به دار و دسته مذهبی‌های طرفدار حکومت اسمش را عوض می‌کند و می‌شود زینب. بعدتر معلوم می‌شود زینت خواهر ناتنی مریم است. دختری که از همخوابگی پدر مریم با کوکب، خدمتکار خانه آنها، به دنیا آمده است.

ملتی از نهانگاه‌هایشان، نهانگاه‌های روح و جان‌شان یکباره ریخته‌اند بیرون، ملتی که هنوز نمی‌دانستند کی‌هستند و چه هویتی دارند. و به گفته عباس، پسر بابا علی، بعد از آن‌که فهمید زرتشی است: یک عمر فکر می‌کردم با دیگران فرقی ندارم نگو اصلاٌ نمی‌دونستم کی‌ام” ص ۱۵۲

“زینت”‌هم که با مریم بزرگ شده و به “زینب” تبدیل شده با دیدن مریم که از ترس افتادن به دست سربازان اسلام دربدری پیشه کرده است می‌گوید: در عملیات اخیر هزارها شهید دادیم. اگر وضع جبهه‌ها همینطوری پیش برود، بزودی چیزی از ارتش اسلام باقی‌ نمی‌موند. مقامات به فکر افتاده‌اند صدمات دشمن رو با  کمک صلیبی که تو را زنده کرده جبران کنند.” ص ۲۳۲

کار این ساختار بیرون کشیدن لایه‌های تاریک فرهنگ یک ملت و آوردن آن به روشنائی است برابر دید همه که در همراهی درخشان مریم و بابا علی شفافیت پیدا می‌کند.

از خوبی‌های این رمان ایجاد کشش در ذهن خواننده است و خواننده با علاقه وقایع رمان را دنبال می‌کند. گرچه بر این گمانم، آن بخش از رمان که در پیوند است با زمان خسرو پرویز و شاهزاده رومی و فرستادن صلیب از طریق راهب چینی به ری، دادن اطلاعاتی زیادی است به خواننده. نویسنده در فصل پیش از آن با همان چند سطر که به نقل از موبد آورده و سپس در رؤیائی که بابا علی در برگ‌های نزدیک به پایان کتاب (ص ۲۶۷ و ۲۶۸) در جبهه دیده، ماجرا را خوب ساخته و به هم پیوند داده است.

سرور کسمائی آفرینشگری از وقایع انقلاب و ماجراهای آن را به خاطرات و تجربه‌های شخصی و  توسعه داستانی دادن به آن محدود نکرده و تلاش کرده از وقایع اجتماعی و تاریخی داستان بسازد و خلق کند. از این جهت کار او تازه است.

ایجاد کنجکاوی و پرسش‌های موضوعی برای خواننده از جمله وِیژگیهای این رمان است که نویسنده آگاهانه متوجه ایجاد آن بوده. برای مثال خواننده هنگام خواندن رمان کنجکاو می‌شود بداند چرا مادر را بعد از آن که از زیر آوار درآوردند، بردند به دیر نستوری‌ها و آن‌جا راوی (مریم) به دنیا آمده است. و مدام این فکر در ذهن خواننده بازی می‌کند، نکند مادر مریم مسیحی است؟ در صفحه‌های نزدیک به آخر معلوم می‌شود که برف راهها را سد کرده بود و پدر راوی و آقای فرزامی مجبور شده بودند بجای رفتن به بیمارستان، جسد مادر و دختر را ببرند به آن دیر. دیری که با مراجعه مریم به آنجا، برای کشف هویتش و چرائی زنده شدنش، ایماژی از آن در رمان ساخته می‌شود. ایماژی با معناهای گوناگون، برای بازتاب باورهای خرافی زردشتی و مسیحی و شیعی در ذهنیات مردمی که به امید رستگاری حکومتی را ساقط کرده و دل به حکومتی مذهبی سپرده‌اند. زینت در این رمان یک نمونه از بی‌شمار مردم ساده و موج زاده انفلاب بود که در همان سال اول پیروزی انقلاب می‌رفت که از نخستین قربانیان آن باشد.

اوترخت.

نوامیر ۲۰۱۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *