برای کولی آوازه خوان جمشید شیرانی
برای کولی آوازه خوان (٢)
جمشید شیرانی
چه شیرین می خواند
این
فرهاد.
با تیشه ی صدا
نقش می آفریند از
سنگواژه های سرخ
در معادنِ فرهنگ
و فراموشخانه های زبان.
نوروز را به روز می آورد
این گلشنِ صدا
و شعر را بر تختِ سنگ می نشاند
با تاجی از گلِ آواز
تا مرغ سحر بخواند و
تازه کند باز داغ دل شکسته ی ما را
تا باز بخواند
این مرغکِ پنهان
در باد
از ظلم ظالم و از جورِ جاری صیاد
از آشیانِ گمشده در یاد.
و بخواند چنان
که سازِ دست
در پشتِ تارهای صدا
آشیان کند،
نهفته بماند،
مسحور لحن داوود
مفتونِ صوتِ فرهاد.