ابراهیم محجوبی: “هومو دیجیتالیس” و “نِوروز”هایش در عصر دیجیتال

ابراهیم محجوبی

 

“هومو دیجیتالیس” و “نِوروز”هایش در عصر دیجیتال

“هومو دیجیتالیس ” و” نِوروز “هایش در عصر دیجیتال، از جهاتی چند، زندگی آدمیان را عمیقاً دگرگون کرده است. و اینک، با ورود به مرحله نقش آفرینی فزاینده ” هوش مصنوعی “، می رود که آن دگرگونی ها ابعادی تصورناپذیر بیابند و این به معنای چالش هائی تازه برای حاملان و شاهدان تمدن کنونی خواهد بود. انسان امروزی گرچه از دستاوردهای مفید این عصر چالش برانگیز کم بهره مند نشده، اما به موازات آن از پاره ای عوارض زیان بخش نیز در امان نمانده است. از جمله آن عوارض، تغییرات معینی است که در روان و الگوهای رفتاری انسان ها پدید آمده و روز به روز اشکال و ابعاد پیچیده تری به خود می گیرند. مشخص گفته باشم، نمونه های جدیدی از عارضه ” نِوروز” پدیدار شده که ریشه ها و زمینه های آن را در دیجیتالی شدن وجوه گوناگون زندگی می توان جستجو کرد. در همین ارتباط، یک روان درمانگر آلمانی با نام Johannes Hepp در مطب خویش، به مدت ده سال اشکال جدید نِوروز ها را زیر ذره بین مشاهده و مطالعه نهاده است. حاصل کار، کتابی است با عنوان ” روان انسان دیجیتال ” که در آن، او ۲۱ حالت نِوروز ” مدرن ” را معرفی و به عنوان چالش های قرن ۲۱ مورد بحث قرار داده است. از برپائی “خانه هوشمند” تا سکس با روبات ها گرفته تا شیفتگی بیمارگونه و مذهب گونه به تکنیک و ماشین تا وسواس های عجیب و غریب در زندگی خصوصی، شغلی و اجتماعی. نویسنده، کتاب را با شعری با عنوان ” چکامه نِوروز ” آغاز نموده که ترجمه آن را در پائین خواهیم آورد. اما پیش از آن، برای درک اهمیت موضوع، لازم می دانم چند کلمه ای در باره ” نِوروز ” بنویسم: نِوروز ( Nevrose ) یا روان نژندی به گروهی از اختلالات روانی بدون علل عضوی اطلاق می گردد. در این اختلالات، از هم گسیختگی شخصیت وجود ندارد؛ شخص از بینش و آگاهی قابل ملاحظه نسبت به وضعیت خویش برخوردار است؛ پیوندش با واقعیت ها برقرار و قدرت داوری اش نیز سر جای خود است. از همین رو، نِوروز ها، در مقایسه با دیگر بیماری های روانی، تابلوی بالینی خفیفی را به نمایش می گذارند. زیرا فقط بخشی از ساختار شخصیت فرد تحت تاثیر قرار گرفته است. از نمونه های تیپیک نِوروز ها می توان انواع مختلف اضطراب، هراس و فوبی، هیستری و نیز وسواس ها را نام برد. و اینک ترجمه شعری که صحبتش رفت:

چکامه ” نِوروز ”

 

نِوروز هراس است

هراسی که می آید و می رود.

 

نِوروز شادی بی دلیل است

و یا اندوه بی سبب.

 

نِوروز قید و اجبار است،

بی آنکه کسی یا چیزی

آدمی را مجبور کند.

 

نِوروز اعتیاد است،

اعتیاد به جستجوی رستگاری.

اما خود بیش و بیشتر

در آن جستجو غرق می گردد.

 

نِوروز باور کور است،

به آنچه شخص می توانست بداند.

 

نِوروز نقطه کور است،

در میدان بینائی معرفت.

 

نِوروز یاس است،

آمیخته به اُمیدَکی

که ساحل نزدیک است.

 

نِوروز کنجکاوی است،

همچون آز بی کران

برای بیشتر داشتن ها.

 

نِوروزها

کم مدال و نشان هیستری نمی گیرند،

اما چه می کنند با آن؟

 

نِوروز خشمی است،

که بی عدالتی می زاید

به این سبب که

می خواهد عدالت را حُقنه کند.

 

نِوروز خود دلسوزی است،

دریغا چنان شدید

که نمی تواند دلسوز دیگران باشد.

 

نِوروزها انگل اند،

و ما انسان ها میزبان آنها،

یک همزیستی دیرینه.

 

نِوروزها مدام خوراک می خواهند

از چه؟

از هیستری های ما.

 

اگر تسلیم آن نشویم،

طلسم می شکند.

 

آن گاه می توانیم،

به میل و خواست خویش

اعتمادی تازه بیافرینیم.

 

به ” ابزار” نِوروزها تکیه نکنیم،

بلکه روی پای خود بایستیم،

صادقانه، اصیل و بی دَک و پُز.

 

و سرانجام باید

به واقع بینی برخاسته از تجربه روی آوریم،

کمتر به این در و آن در بزنیم

بلکه بیشتر به ” بودن ” بیندیشیم.

 

خیلی ساده، اینجا و آنجا،

با من، با تو،

با اندکی دیروز،

خیلی زیاد امروز

و کمی هم فردا.

 

 

به نقل از “آوای  تبعید” شماره ۳۹