مجید نفیسی: روز استقلال

روز استقلال

مجید نفیسی

چه روزی‌ست برای جدائی
از دوست‌دختر آمریکائی
در روز استقلال آمریکا از انگلیس
تنها نمی‌دانی کدام یک توئی!

در گذرگاهِ ساحل، قدم می‌زنی
همراه با سایه‌ات.
آبِ خلیج، تا دور دست پس نشسته
و پچپچهی موجها به گوش نمیرسد.
تنها تِقتِق مداوم گلوله ها را می‌شنوی
از میدان مشق تیراندازی.

گروه دوندگان، چون گله‌ای آهو
ترا پشت سر می‌گذارند،
اما دسته‌ی غازی که از فراز سرت می‌گذرد
ترا با خود به لبِ زاینده‌رود میبَرد.

در پارک
کودکان به صف ایستاده اند
در انتظار سوسیس‌های کبابی،
و جوانکها بر نیمکت نشسته اند
با بغلی های نیمه خالی.
آیا هیچ یک
از پشتِ مردمی هستند
که “اعلامیه ی استقلال”، آنها را
“بومیان وحشی” می خوانَد؟

امشب به تماشای آتش بازی نخواهی رفت
اگر چه می دانی که پایانه ی آن
از همه زیباتر است.

چهارم ژوئیه دوهزار‌و‌دوازده