حسن حسام: ما کودکان ِگنهکار!

حسن حسام

ما کودکان ِگنهکار!

با یادِهزاران کودک قتلعام شده در غزه

 

بازانوان ِخسته

پاهای ِتاول زده

گرسنه وتشنه

زیربارش ِبمب ها

خمپاره ها

وموشک ها

نفس زنان می دَویمُ

در جاده های پرازسرباز

از شمال به جنوب

از جنوب به شمال

*

سلامهِ کوچک،همپای ماست

با عروسک خونالودش

وزخم ِچرک ِگلوگاهش

عقیل مانیست ُزیر آوارخانه گم شده است

مثل همبازی ام حارث

مادرم؛

با چهره ی غبار گرفته

انگارآتش گرفته است!

میان ِبتون های فرو ریخته می چرخدَ

وزار می زند:

صدای نفس های دخترم رامی شنوم

صدایش را می شنوم

*

برادرم حنظله رادیروز،

ترکش خمپاره بُرد

من مانده ام با سلامه خواهرکم

می دویم،با پدر بزرگمان عدنان

در جاده های نا امن

بی آب ودانه

بی سرپناه و مره ِمزخم

بی سایه دستی مهربان َ

می دویم

می دَویم نفس زنان

از شمال به جنوب

از جنوب به شمال

*

ما کودکان گناهکار فلسطینی،

به فرمان فاتح بی لبخند،

همچنان می دَویم،

زیربارش بمب ها

خمپاره ها

و موشک ها

باهمکلاسان مدرسه ی ویران

وهمسالان گریان

با پدرانمان؛

آنهاکه نای ِدویدن شان هست

با مادران ِرنج

باکوله بارها ی پُرازخالی

مدام اماکَم می شویم!

مدام اماگُم میشویم!

در سرزمین ِنفرین شده

درسرزمینِ ویران

۱۸/۱۱/۲۰۲۳

پاریس