روزبه سوهانی؛ با استخوانهای هزاران ساله
روزبه سوهانی؛
با استخوانهای هزاران ساله
بازماندگان جنازههای متلاشی
باران را
برای جستجوی استخوانها و نامها تماشا میکنند
و سکوت یک لیوان
برایشان صدای کُشتن دارد
شما کشتهاید
و خالیِ تنها را به آبها انداختهاید
آنکه میماند
مرگ را زندگی خواهد کرد
و آنکه مرگ را زندگی میکند
در هر دقیقهی خالی
تَنَش را
بارها و بارها
از رودخانههای هزاران ساله بیرون خواهد کشید
حالا
مردمی با استخوانهای هزاران ساله
مردمی پُر
از سکوت و باران گذشتهاند
و برای بیرون آوردن نامها
دنبال گلویتان میگردند!
شما کشتهاید
و خالیِ تنها را به آبها انداختهاید
بهمن ۱۳۹۹
دیدن با تو
دیدن با تو
نبرد با مرگ منظرههاست
وقتی در حافظهی استخوانهایمان
یک برگ
میتواند
سالها در افتادنش بماند
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۷