شمس لنگرودی؛ یک شعر از مجموعه ۲۲ مرثیه در تیرماه

شمس لنگرودی؛

یک شعر از مجموعه ۲۲ مرثیه در تیرماه

 

دخترم

سنتشان بود زنده به گورت کنند

تو کشته شدی

ملتی زنده به گور می‌شوند.

 

ببین که چه آرام سربر بالش می‌گذارد

او که پول مرگ تورا گرفته

شام حلال می‌خورد

 

توفقط ایستاده بودی

وخوشدلانه نگاه می‌کردی که به خانه‌ات برگردی

اما دیگر اتاق کو چک خود را نخواهی دید دخترم

 

دخیل خیال‌های خوش آینده

بردر و دیوارش پر پر می‌زنند

تو مثل مرغی حلال به دام افتادی

مرغی حیران

که مضطربانه چهره‌ی صیادش را جستجو می‌کند

 

تو به دام افتادی

هم چون خوشه‌ی انگوری

. که لگد کوب شد

وبدل به شراب حرام می‌شود

 

کیانند ایشان

پنهان بر پنجره‌ها، بام‌ها

کیانند ایشان

درتاریکی

که با صدای پرنده خانگی مارس می‌کنند

 

کشتند دخترم

کشتندت

تا یک تن کم شود

اما تو چگونه این همه تکثیر می‌شوی

آه….. ای عزیز من

گل سرخی که بر گلوی تو روییده بود

باز شد

گسترده شد

ونقشه ی ایران را درترنم گلبرگ‌هایش فرو پوشانید

واینان که ندا داده‌اند بلبلانند

 

میلیون‌ها تن که که گرد گلی نشسته

نام ترا می‌خوانند

 

یعنی ممکن است صدایشان را

که برای تو آواز می‌خوانند نشنوی

یعنی پنجره‌ات را بستند

که صدای پیروزی خود را هم نشنوی

 

ببین که چه آرام سر بربالش می‌گذارد

او که صید حلال می‌خورد

 

اول تیر ۸۸

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۷