رضا بهزادی: شطرنج؛ داستانی تلخ از هستی

رضا بهزادی:

شطرنج؛ داستانی تلخ از هستی

رمان شطرنج داستان بلندی از اشتفان تسوایگ است که آن را در اواخر سال ۱۹۴۱ در تبعید خویش، در برزیل نوشته است. این آخرین و در عین‌حال یکی از شناخته‌شده‌ترین و بحث‌برانگیزترین اثر اوست…

رمان شطرنج تسوایگ قطعه‌ای از ادبیات تبعید است، شاید حتی مجموعه‌ای ادبی از معنای تبعید برای کسانی که از آن رنج می‌برند؛ در همه موقعیت‌هایش.

شهرت اشتفان تسوایگ بیشتر به خاطر دادستانهای بلند و نوول (به ویژه داستان شطرنج و آموک)، رمان‌های (وجدان بیدار، آشفتگی احساسات و دختر دفتر پستی) و چند زندگی‌نامه می‌باشد. تسوایگ اولین اثر خود را بنام «لوند» به جهان ادب عرضه داشت که او را به عنوان یک شخصیت برجسته ادبی به جهان ادب معرفی نمود. او یکی از شاگردان برجسته زیگموند فروید نیز بوده است.

هنگام تفسیر داستان شطرنج استفان تسوایگ، در درجه اول باید پس‌زمینه زندگی‌ او بررسی ‌شود. این اثر بسیار محبوب است زیرا آخرین اثریست که نویسنده قبل از خودکشی نوشت.

به نظر من  این داستان نه تنها مهم‌ترین تاریخ  از زندگی‌نامه تسوایگ را ارائه می‌دهد، بلکه با مهارت و دقتی روان‌شناسانه شرایط و موجودیت آن مرحله از تاریخ کشورش و اروپا را نیز به قلم می‌کشاند و عجز و ناتوانی انسان خردشده که نه تنها دارایی‌اش،بلکه روانش را  نیز به تاراج برده‌اند.

در آن ایام اگرچه استفان تسوایگ از نظر جغرافیایی تا حد امکان از وقایع جنگ جهانی دوم دور است، اما همچنان حوادث را دنبال می‌کند. او از سنین پایین از افسرد‌گی رنج می‌برد، به ویژه به دلیل ناتوانی در مواجهه با وقایع اروپا. در برخی منابع تعابیری آمده است که فرار خود او از اتریش باعث شده که نویسنده به درستی راهش، تصمیمش و قدرت خود شک کند، به طوری که گسترش جنگ با همه پیامدهای آن باعث احساس گناه و در نهایت افسرد‌‌گی او شده است. با این حال، همچنین بدیهی است که استفان تسوایگ جهان‌وطن، به سادگی رویای خود را از درهم شکستن و نابودی اروپا می‌بیند که نشان‌دهنده شیوه‌ای از زندگی برای اوست، زیرا دمکراسی حاکم است و او رشد و زندگی را بدون دمکراسی نمی‌توانست تصور بکند. ذکر این نکته ضروری است که اروپای زمان تسوایگ را نمی‌توان با امروز یکی دانست. قبل از جنگ جهانی اول، تقریباً هیچ همکاری اروپایی در زمینه سیاست، تجارت و فرهنگ وجود نداشت که ما امروز آن را بدیهی میدانیم.

تسوایگ یکی از پیشگامان زمان خود بود که طرفدار چنین همکاری و ارتباطاتی در میان کشورهای اروپایی بود. با این حال، هیچ نزدیکی بین کشورها نمی‌تواند در برابر جنگ جهانی مانند آنچه در دهه ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم در اروپا رخ داد، مقاومت کند.

او در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد، با مادر بزرگ شد، از همان دوران کودکی و نوجوانی توانست به پنج زبان دنیا، از جملهزبانی آلمانی و ایتالیایی تسلط پیدا کند. دغدغه آزادی و دموکراسی در سر داشت و خواهان در کنار هم زندگی کردن انسانها با رنگ‌ها و ایده‌های مختلف.

رمان شطرنج را می‌توان به عنوان یک روایت روان‌شناختی تعبیر کرد. یکی از قهرمانان داستان آقای دکتر ب از طریق انزوا، شکنجه بدنی و روحی در زندان نازیها،فقدان چالش فکری، تنهایی و در نهایت از طریق بازی شطرنج؛ حریفی در هر دو سو؛ یعنی هم به عنوان بازیکن و هم رقیب در یک فرد ، شکاف در شخصیت خود ایجاد می‌کند.

در این داستان ما شاهد سه طرح کلی هستیم ویا بهتر است از تنه داستان همراه اپیزودهای دراماتیک نام ببریم چون ما در این طرحها دوباره شاهد به هم پیوستگی این اپیزودهای مختلف،اما مربوط بهم هستیم.

مرک چنتویچ که اهل مجارستان بوده و همراه خانواده در کنار رودخانه دونواد زندگی میکرد، در سن ۱۲ سالگی پدرش را در یک تصادف کشتی از دست میدهد. او پسری است که توانایی ساختن یک جمله و یا حساب کردن مساعل ساده ریاصی کلاسهای ابتدایی را در مدرسه ندارد و بعد از مرگ پدر کشیشی او را نزد خود میآورد و به او کارهای ساده از جمله تمیر کردن، جارو کردن و آماده کردن چای و کافه را یاد میدهد.

در یک روز که کشیش مشغول بازی شطرنج با دوست ژاندارم خود بود، آن را نیمه می‌گذارد و به دنبال پیرمردی می‌رود که همسرش در حال مرگ بود. ژاندارم با خنده و پوزخند از پسر می‌خواهد که بازی‌ را با او ادامه بدهد و کمی بعد با ناباروری متوجه می‌شود که بازی را به این نوجوان ۱۵ ساله باخته است. موضوع را بعد از آمدن کشیش به او میگوید و کشیش نیز چند بار به مرک چنتویک می‌بازد.آن‌ها او را به شهر می‌برند و او در مسابقات شرکت می‌کند و مورد حمایت مالی شهر و کلیسای آنها قرار می‌گیرد و بعد از چند سال قهرمان جهان می‌شود.

نویسنده با دقت و از طریق راوی در مورد شخصیت مرک چنتویچ، از عدم فانتزی و عدم یک تربیت صحیح در برخورد با دیگران در او، آنچنان مهارت از خود نشان می‌دهد که خواننده بعدازخواندن چند صفحه، منتظر شرح ماجرایی از طریق شطرنج‌باز است، اما ماجرای واقعی بدست راوی و دکتر ب صورت میگیرد و خواننده با دنیای تنهایی یک تحصیل‌کرده وکیل، که خود و فامیلش قربانی نظام هیتلری شده‌اند آشنا می‌شود.

داستان شطرنج را می‌توان به عنوان یک داستان روان‌شناختی و یا روان‌کاوی نیز تعبیر کرد. از طریق سلول انفرادی، کمبود مطالبات روحی، تنهایی و در نهایت از طریق بازی شطرنج با هر دو نقش بازیکن و حریف در یک نفر، قهرمان داستان دکتر بشکاف در شخصیت او صورت میگیرد.

میرکو چنتویچ اهل کشوری در کنار رودخانه دانوب است و توسط یک کشیش به عنوان یک یتیم بزرگ شد. در دوران کودکی در مدرسه دانش‌آموز تنبلی بود و به نظر می رسید که استعداد کمی دارد تا اینکه در بازی با یکی از دوستان کشیش خود به طور تصادفی هدیه شطرنج خود را کشف کرد.

راوی در کشتی بزرگ که عازم آرژانتین است دوست دارد با چنتویچ ارتباط شخصی برقرار کند، اما او سرسختانه نمی‌پذیرد. سپس تصمیم می‌گیرد که قهرمان جهان را ازکابینه کشتی خود بیرون بیاورد و نقشه‌های متفاوتی میکشد، از جمله از همسرش یاری میجوید.

مرک چنتویچ هیچگاه دوستی و آشنایی نداشت، همیشه تنها بود و هرکس او را میدید گمان میکرد که او مغرور است، اما او همیشه از برخورد با دیگران ترس داشت، زیرا نمیدانست که چگونه میشود با انسانها تماس گرفت.

راوی مردی همفکر به نام مک کانر تاجر اسکاتلندی را پیدا می‌کند. مک کانر مصمم است که چنتویچ را در شطرنج شکست دهد. در ازای پرداخت مبلغی، میرکو چنتویچ در نهایت با یک تورنمنت موافقت می‌کند. با این حال، او می‌خواهد که نه تنها در برابر مک کانر، بلکه در برابر همه حاضران بازی کند. برخی از شطرنج بازان آماتور، مانند مک کانر و راوی، با هم مقابل قهرمان جهان بازی می‌کنند.

چنتویچ در اولین بازی که پیروز می‌شود، مک کانر خواستار انتقام می‌شود. وقتی مک کانر دوباره می‌خواهد ببازد، یک مردغریب در بازی دخالت می‌کند. او تاکتیک متفاوتی را به مک کانر توصیه می‌کند. به این ترتیب، این دو موفق می‌شوند یک تساوی، از قهرمان به ظاهر شکست‌ناپذیر جهان بگیرند. به نظر می‌رسد قهرمان جهان تحت تأثیر قرار گرفته و به غریبه‌ای که نظزش را جلب کرده بود، بازی دیگری پیشنهاد می‌کند. با این حال او امتناع می‌ورزد و ناپدید می‌شود. آن مرد دکتر ب بود و به خوبی میدانست که نباید به بازی ادامه بدهد و در بازگویی خاطراتش به راوی نیز گوشزد میکند که او حواسش باشد که ۲ بارپشت سر هم بازی نکند، و تمام اسرار زندکی خود را بعد از این تساوی و قبل از بازی دوم، که به پیروزی دکتر ب ختم میشود گفته بود.

راوی متوجه می‌شود که دکتر ب از یک خانواده اتریشی می‌آید، همانطور که خود راوی هم همینطور است. دکتر ب، به قول راوی از هموطن خود، داستان زندگی خود را اینگونه بیان می‌کند: او در یک مؤسسه حقوقی در  وین کار می‌کرد. هنگامی که هیتلر به وین حمله کرد، گشتاپو از او جاسوسی کرد، زیرا ناسیونال سوسیالیست‌ها می‌خواستند برخی از املاکی را که توسط صدراعظم اداره می‌شد، تصاحب کنند.

دکتر ب. دستگیر و به سلول انفرادی در یک هتل منتقل شد. هر از چند گاهی مورد بازجویی قرار می‌گرفت. او پس از چهار ماه در آستانه یک فروپاشی روانی قرار گرفت.

یک روز در اتاق انتظار اتاق بازجویی کتابی را از پالتوی آویزان شده یک افسر دزدید. این کتاب یک دوره تجدید نظر شطرنج بود؛ مجموعه‌ای از بازی‌های معروف شطرنج. شروع به بازآفرینی و حفظ بازی‌ها با شکل‌های ساخته‌شده در ذهن خود کرد. پس از سه ماه، همه ۱۵۰ بازی از کتاب را به تفصیل شناخت و برای خود بارها تکرار کرده بود، و او همه را شکست داده بود و با سرعت میتوانست در ذهن خویش مهره‌ها را جابجا کند.

از این رو در سلول خود راهی برای رهایی از تنهایی و کسالت نمی‌یافت جز اینکه علیه خود شطرنج بازی کند. این باعث شد که دکتر ب در انشعاب شخصیتی در «من سفید» و «من سیاه»، زمانی که در اسارت بود، وسواس بیمارگونه‌ای در او ایجاد شد که آن را «مستی شطرنج» می‌نامید. “من” شکست‌خورده بعد از هر بازی دیگری را به انتقام دعوت می‌کرد و دکتر. ب. مدام در حلقه‌های بی پایان بازی‌های شطرنج علیه خودش می‌افتاد.

در نهایت دکتر. ب. پس از حمله به نگهبان سلول و سپس پزشکش توسط شکنجه‌گرانش و بعد از شکنجه‌های فراوان در شبی سرد در خیابانی رها می‌شود.

دکتر ب. از راوی ناشناس متوجه می‌شود که حریف شطرنجی که به تازگی با او آشنا شده است، قهرمان شطرنج جهان است. دکتر باکنون موافقت می‌کند که یک بازی دیگر مقابل چنتویچ انجام دهد. او تصریح می‌کند که در هر صورت فقط یک بازی انجام می‌دهد تا از مسمومیت شطرنج جلوگیری کند. او فقط می‌خواست بفهمد بازی‌های شطرنجی که در اسارت انجام داده واقعیت است یا جنون؟

روز بعد مسابقه بین چنتویچ و دکتر. ب.، دکترب برنده می‌شود اما از اینکه قهرمان جهان چقدر طول می‌کشد تا به حرکات خود فکر کند بسیار عصبی می‌شود، و تماشاکننده‌ها به چنتویچ مرتب اعتراض میکردند. مک گانر اکتلندی آتشبیار معرکعه شده بود و مرتب به دکتر ب میگفت بازی کند و حاضر است که به او پول بدهد، اما راوی که از سرنوشت و بیماری دکتر میدانست، بنا به سفارش خود دکتر، مانع اینکار میشد و مرک چنتویچ میدانشت که هرچه او بازی را طول بدهد، دکتر عصبی میشود، زیرا دکتر در زمانی بسیار کوتاه قادر بود حریفهای بزرگی را شکست بدهد.

دکتر بر خلاف قصد اولیه و هشدارهای راوی بلافاصله بازی دوم را مقابل قهرمان جهان انجام دهد. در واقع در جریان بازی بعدی، جنون شطرنج او که فکر می‌کرد فتح کرده بود، دوباره شروع شد. قهرمان جهان از قبل نقاط ضعف حریف خود را تشخیص داده و حرکات خود را بی‌نهایت طولانی می‌کند.

راوی مرتب به دکتر یادآوری میکردو با گرفتن بازویش،آرام در گوشش به او گذشته‌اش را  یادآوری می‌کند.

دکتر بعد از مدتی طولانی که منتظر حرکت چنتویچ بود عصبی میشود و فریاد برمیآورد که پیروز شده است، چون قهرمان جهان قادر نیست حرکت کند، بازی را ترک میکند. بعد از مدتی استراحت و گفتگوبا راوی دکتر ب به خود میآید و متوجه میشود که بازی را برده است وراوی و او به نزد تماشاگران و چنتویچ بازمیگردند و دکتر ب به  چنتویچ میگوید که او یعنی چنتویچ برنده بازی است نه او، و به این شکل به حال بسیار بدی که برایش پیش آمده بود با کمک راوی غلبه میکند و حتی پیروزی را تبریک گفته وعذرخواهی می‌کند. او عذر میخواهد که فعلا دیگر قصد باری ندارد و دیگر نمی‌خواهد شطرنج بازی کند و اتاق را ترک می‌کند. چنتویچ به پیروزی خود افتخار می‌کند و به اطراف خود با غرور و خنده می‌نگرد و به کابین خود میرود، تنها و این بار غرق تفکر.

بنابراین داستان یک پایان باز دارد. درباره چنتویچ، راویبا توجه به وضعیت سلامتی دکتر ب. فکر می‌کند که او می داند که دکتر. ب. در واقع دیگر هرگز صفحه شطرنج را لمس نخواهد کرد.

تجزیه و تحلیل ساختار داستان شطرنج

داستان رمان از منظر راوی اول شخص ناشناس روایت می‌شود. او آنچه را که اتفاق می‌افتد مشاهده می‌کند و به خواننده می‌گوید که چه اتفاقی می‌افتد. او به ندرت خودش مداخله می‌کند.

داستان در یک متن پیوسته نوشته شده است که فقط توسط پاراگراف‌ها ساخته شده است. با این حال، می‌توان آن را به پنج بخش برای تفسیر تقسیم کرد، برای اینکه بتوانید تصویر بهتری از آن به دست آورید، در اینجا یک مرور کلی وجود دارد:

محتویات بخش زمان‌بندی

  • ارائه بخش زمان حال،کشتی حرکت میکند و متن خبری که می‌فهمم میرکو چنتویچ در کشتی است.
  • بخش دوم پیش از تاریخ،، شرح زندگی چنتویچ تا کنون
  • بخش سوم زمان حاضر،اولین بازی و دکتر ب به مک کانر کمک می‌کند
  • بخش چهارم پیش از تاریخ،، شرح زندگی قبلی دکتر. ب.
  • بخش پنجم زمان حاضر،، بازی شطرنج بین چنتویچ و دکتر. ب. و مسمومیت شطرنج

تحلیل شخصیت مرک چنتویچ! برای خواننده میماند و آنهمه اطلاعات داده شده.

تفسیر بر اساس پیشینه تاریخی

داستان در دوره نازی‌ها (۱۹۳۳-۱۹۴۵) نوشته شده. در برابر پیشینه تاریخی، می‌توان آن را نقدی بر عملکرد ناسیونال سوسیالیست‌ها و هیتلر دانست.

 

نقش دکتر. ب. که در دوران  نازیها دچار مشکلات روانی شد. دکتر ب.نماینده مردمی است که توسط ناسیونال سوسیالیست‌ها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، درست مانند خود نویسنده؛ اشتفان تسوایگ.

تاجر مک کانر و قهرمان شطرنج جهان میرک چنتویچ را می‌توان نمایندگان ناسیونال سوسیالیست‌ها دانست. مک کانر مانند طرفداران هیتلر حریص قدرت و پیروزی است.

سردی مکانیکی چنتویچ را می‌توان به عنوان اشاره‌ای دانست به رژیم نازی، اما همچنین به عنوان نمایشی از خود هیتلر درک کرد: هیتلر هیچ مهارت خاصی خارج از استعداد خود در سخنرانی نداشت، شبیه به اینکه چنتویچ در بازی شطرنج استعدادی بسیارصعیف برای شطرنج دارد.

آزادی همه مردم در همه جای دنیا وبا هر رنگ و لباسی، و دمکراسی، دوستی، روابط سالم و بیان اندیشه، آرزوی اشتفان تسواگ بوده است، اندیشه‌ای که ما نیز به دنبال آن بوده‌ایم و هستیم و برایش تا به امروز بهایی بسیار سنگین پرداخته‌ایم، اما ارزش آن را نیز در دنیای امروز دریافته‌ایم.

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۷