ناصر رحمانینژاد؛ نسل شجاعان
ناصر رحمانینژاد؛
نسل شجاعان
انقلاب سقطجنین نخواهد شد
فرشتهی انقلاب بر فراز آسمان ایران بال گسترده است. وحشت مرگ، خواب از چشمان آخوندها و حکومتمداران ربوده است. حکومت اسلامی همهی نیروهای سرکوب خود را برای خفه کردن انقلاب بسیج کرده است. اما میداند که بسیج نیروهایش نه برای تعرض که برای دفاع است. تا هماکنون که خیزش سومین ماه خود را میگذراند نه تنها مردمان عادی از تمام اقشار اجتماعی به صف انقلابیون پیوستهاند، بلکه هر روز از بخشهای متفاوت جامعه مانند هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران و غیرو، به میدان آمده و به اشکال مختلف از مبارزهی مردم حمایت میکنند.
دلالان حاکم که در سال ۱۳۵۷ حاصل مبارزات طولانی و بهای سنگین خون مردم ایران و رؤیای آزادی آنان را در معاملهای خائنانه با آمریکا تاخت زدند، امروز با ارادهی تزلزلناپذیر نسل آزادیخواه و آگاهی روبرو هستند که هماکنون با قامتی استوار و غروری بیمثال سنگر انقلاب را در خیابانهای شهرهای ایران با چنگ و دندان حفظ کردهاند، و اجازه نخواهند داد یک بار دیگر غرب بهسرکردگی آمریکا در پشت پرده با دلالانی دیگر، خارجنشین یا داخل کمین کرده، به ملت ایران خیانت ورزند، و رؤیای زیبای مردم را به کابوس تبدیل کنند. جوانانی که امروز بپاخاستهاند مصمم هستند این حکومت ننگین مذهبی را همراه با دلالان و اراذل و اوباش آن یکجا و برای همیشه به زبالهدان تاریخ بسپارند. این مأموریتی بس سنگین، بس خطرناک و بس پرهزینه است. این را نسل جوان ایرانی و مردم ایران که امروز بپا خاستهاند بهخوبی میدانند و برای آن آمادهاند.
این بار، اما، برخلاف سال ۱۳۵۷، انقلاب سقطجنین نخواهد شد. سرنوشت انقلاب این بار در کف خیابان، و نه در پشت پرده، به دست زنان و مردان آزادیخواه همهی اقوام ایرانی تعیین میشود. آنها بهخوبی آگاهند که این مبارزهای قطعی برای پایان دادن به پدیدهی نکبتبار جمهوری اسلامی همراه با دیانت و سیاستشان، برای همیشه است.
جمهوری اسلامی با «انقلاب فرهنگی» خود در سال ۱۳۵۹، که مهمترین و حیاتیترین پروژهی سیاسی رژیم برای دگرگون ساختن فرهنگ و تفکر جامعه و به قصد اسلامی کردن جامعه، بهویژه دانشگاهها و دانشجویان بود، یورش فرهنگی خود را با خشونت هر چه تمامتر آغاز کرد. اما امروز، اکثریت قاطع همان دانشجویان با شرکت خود در جنبش انقلابی عمومی، ناکامی و شکست مفتضحانهی رژیم را در پروژه و سیاست فرهنگی آنها با وضوح و برجستگی تمام به نمایش گذاشتهاند. سیاست و برنامههایی که علیرغم سختگیریها، فشارها، پاکسازیها، اخراجها و تهدیدها برای تربیت دانشجویانی مسلمان، حوزوی، مطیع و خرف، اکنون جوانانی با استعداد، آگاه، مدرن، متمدن و شجاع سربرآوردهاند که مصمم هستند این نظام ارتجاعی و تاریکاندیش را از ریشه براندازند.
طی روزهای اخیر دانشجویان دانشگاههای مختلف در بیانیههای خود، ماهیت واقعی رژیم اسلامی را با وضوح کامل ترسیم کردهاند. برای نمونه، در بیانیهی دانشجویان دانشگاه مازندران آمده است: »اکنون تاریخ، نبرد میان خیر و شر را در واضحترین شکل خودش به نمایش گذاشته است. تقابل میان آزادیخواهان و مرتجعینی که دستشان به خون مردم آلوده است. جنایتکارانی که پروندهی سیاه کودککشی را به نام خود ثبت کردهاند. جنایتکارانی که ماشین جنگشان را در دانشگاه به کار انداختند. درهای دانشگاه را به روی اوباشِ لباس شخصی باز کردهاند تا با سرکوب فراگیر، ربودن دانشجویان و شکنجهشان بر تباهی و تاریکیشان بیافزایند.«
جمهوری اسلامی طی چهل و سه سال از منبرها و انواع و اقسام تریبونهای سنتی و مدرن تبلیغاتی خود و خریداری شده دروغ گفت، مردم را فریب داد و توسط مشتی آخوند فاسد و مفتخور، گریه، زجرکِشی، خودزنی، رنج بردن، فقر، بینیازی، زُهد، عزاداری و بیچیزی را موعظه کرد؛ در حالی که خود و انگلزادههایشان تمامی ثروت مملکت، حاصل دسترنج طبقهی کارگر و هر محصول و دستمایهای را که مردم ایران تولید کردند، دزدیدند، ربودند، بالا کشیدند و مردم را به خاکستر سیاه نشاندند. آنها برای حفظ این موقعیت، که تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ خواب آن را هم نمیدیدند، جز به قهر کنار رفتنی نیستند؛ و نسل جوان و شجاعی که اکنون بهپا خاسته است این را بهخوبی میداند. این نسل، درس خود را در کورهی تجربهی رنجبار و دشوار روزمره و در رو در رویی با عوامل سرکوب این رژیم آموخته و با تلفات و صدمات سنگینی که در خیزشهای پیشین تحمل کرده، ناگزیر، اما آگاهانه، به روش مقاومت و مقابله دست زده، و این حق بیچون و چرای مردمی است که حقوق قانونی و مشروع آنان توسط مشتی جنایتکار پایمال شده است.
این رژیم در طول چهل و سه سال گذشته، نسبت به خواستها و مطالبات مردم، بهویژه زنان و جوانان، آنقدر بیاعتنا بوده و در نتیجه شکاف میان خود و مردم را آنچنان عمیق و گسترده کرده که امروز بازجویان، شکنجهگران و زندانبانان این رژیم سیاه عجز خود را در درک سخنان این نسل اعتراف کردهاند.
مردم ایران در طول چهل و سه سال گذشته کوشش کردند که در پاسخ به تضییقات اقتصادی، فشارها و تهدیدات امنیتیهایشان و همهی اشکال خفقان، با انتقادات و اعتراضات مسالمتآمیز و با متانت، نارضایی خود را به حکومتمداران بفهمانند. اما این حکومتگران نه تنها به مطالبات بهحق مردم اعتنایی نداشته، بلکه هر بار فشار و روشهای خشونتبار را بر مردم شدت بخشیده با این تصور که تنها با روش فشار و خفقان و خشونت میتوان مردم را خاموش کرده و به عقب نشینی واداشت. نتیجهی این خشونتها، امواج توفانی خشمی است که در کف خیابان جریان دارد، و زمزمهی انتقام در فردای پیروزی انقلاب و نشان کردن تیرهای چراغ و درختهای خیابانها با نام آخوندها، آمران و عاملان جنایت است.
رژیم اسلامی اکنون با قتلعام عریانی که بهراه انداخته شعلههای خشم و انتقام مردم را هر چه آتشینتر کرده است. خشم مردمِ به جان آمده و حس انتقام بهحدی است که انسان از اندیشهی انتقام از آدمکشان در فردای پیروزی میهراسد. شاید تنها در یک صورت بتوان هزینهی سنگین پیروزی را کاهش داد و آن آمدن هر چه بیشتر مردم به کف خیابان و پیوستن به صف انقلاب برای براندازی این نظام جنایت است.
از سوی دیگر، هشدار به آمران و عاملان کشتار است که به فردای خود بیاندیشند. در پیروزی مردم در این مبارزهی انقلابی تردید نکنید. با کنار کشیدن خود از رژیم بار جنایات خود را سبکتر کنید!
«زن، زندگی، آزادی»، شعاری است که نمیتوان آن را ناشنیده گرفت؛ شعاری است که نمیتوان از آن روی برتافت. این شعاری است که میتوان آن را فریاد زد و بر جادهی انقلاب گام برداشت؛ نسلی که امروز بهپاخاسته، با این شعار آینده را آن گونه که انسان امروزی شایستهی آنست، بنا خواهد کرد.
برای انقلاب،
برای پیروزی،
برای مردم آزادیخواه ایران،
برای نسل شجاع امروزی.
برگرفته از “آوای تبعید” شماره ۳۰