ابرتو پادی‌یا؛ به زمانه‌ی سختی

ابرتو پادی‌یا [Heberto Padilla]

 

به زمانه‌ی سختی

برگردان: کوشیار پارسی

 

از او زمان‌اش را خواستند

زمان، تا پیوستن‌اش به تاریخ،

از او دستان‌اش را خواستند، زیرا

به زمانه‌ی سختی

هیچ چیزی بِه از دستان ِ خوب نیست –

از او چشمان‌اش را خواستند که گاه پُر اشک بود

تا بتوانند مهربانی را ببینند،

سوی ِ مهربان ِ زندگی را –

آخر برای فاجعه و ترور تنها یکی چشم کافی‌ست

از او لب‌های خشک و تَرَک‌خورده‌اش را خواستند

تا بپذیرند، و در هر پذیرشی رویایی بنا کنند

(رویای بزرگ)

از او پاهای پُرپینه‌‌ی کبره بسته‌اش را خواستند

پاهای پیر، سبک، آخر

به زمانه‌ی سختی

برای ساختن و سنگر چه چیزی بِه از این تواند بود؟

از او جنگل خواستند که در کودکی از آن خورده بود

جنگل با درخت ِ شنوا

(و با این‌همه، همزمان، دهشت‌ناک و پرغرور)

که او، چونان دختری تنها، به انتظار ِ زیبایی نشسته بود.

از او قلب‌اش را خواستند، سینه و شانه‌هاش را.

و گفتند که همه‌اش را می‌خواهند،

و گفتند این همه هدیه هیچ نیست

اگر که زبان‌اش را ندهد، آخر

به زمانه‌ی سختی

هیچ چیزی بِه از آن نیست

برای پراکندن نفرت و دروغ.

دست آخر از او خواستند تا برود و نباشد، آخر

به زمانه‌ی سختی

بی ‌تردید، هیچ بِه از این نیست.

 

ابرتو پادی‌یا زاده‌ی ۱۹۳۲، روزنامه نگار و یکی از شاعران شناخته شده‌ی کوبا است. زمانی که از UNEAC (اتحادیه‌ی نویسندگان و هنرمندان کوبا) جایزه دریافت کرد، هفته‌ نامه‌ی نیروهای مسلح کوبا (سبز ِ زیتونی /Verde Olivo) به آن اعتراض کرد و در دو صفحه به تفسیر شعرهای او با ‘محتوای ضدانقلابی’ پرداخت.

ابرتو پادی‌یا در سال ۱۹۷۱ به جرم فعالیت‌های ضدانقلابی دستگیر و زندانی شد. نویسندگان جهان – سارتر و دو بوار، مارگریت دوراس،ایتالو کالوینو، آلبرتو موراویا، ماریو وارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و … – نامه‌ی سرگشاده به فیدل کاسترو نوشتند و نگرانی خود را از سرنوشت این نویسنده‌ی دگراندیش ابراز کردند. نامه زمان درازی بی پاسخ ماند و بعد خبر آمد که ابرتو پادی‌یا پس از درخواست داوطلبانه برای اعتراف به خطا آزاد شده است. متن نامه‌ی او به کشورهای خارجی ارسال شد. برای روشنفکران جهان که آن زمان کوبا را آلترناتیوی برای کمونیسم ِ اروپای شرقی می‌دیدند، این اعتراف‌نامه ضربه‌ی سختی بود. متن نامه بیش‌تر به اعترافات دوران استالین شبیه بود. به ویژه که این نویسنده‌ی دگراندیش خود را به دلیل ستایش از نویسنده‌ی دیگر – کابررا اینفانته [Cabrera Infante]- ‘خائن به انقلاب واقعی’ نامیده بود.

کاسترو در سخنرانی کنگره‌ی نخست فرهنگی در هاوانا، روشنفکران بورژوا را به دلیل انتقاد از شرایط کوبا ‘موش’ نامید.

ده سال پس از این روی‌داد، ابرتو پادی‌یا توانست با وساطت گابریل گارسیا مارکز – دوست فیدل کاسترو – کوبا را ترک کند.

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۰