سیامک میرزاده ( گل باغ آشنایی ) به یاد آرش گنجی

سیامک میرزاده

( گل باغ آشنایی )

به یاد آرش گنجی

 

جامه­ی آزادی آسان نیست بر تن دوختن

سرو را زاین آرزو در جمله اعضا سوزن است…..

(بیدل دهلوی)

رفیق نجیب، پردل و آرمانخواه ما؛ «آرش گنجی» در سال هزار و سیصد و شصت و پنج در خانواده­ای جنوبی در شهر کرمانشاه چشم بر جهان گشود و چونان بسیارانی از هم­نسلانش زمین خورد و شیوه­ی راه رفتن آموخت و به مدرسه رفت و هکذا…. اما از زمان دانشجویی­ست که سرنوشتش چشم قلم را به خود خیره می­کند و راه بر روایت ما میگشاید. باری از آن دوران است که در کنار درس به فعالیت­های فرهنگی و صنفی علی­الخصوص در زمینه­ی ادبیات مدرن، فلسفه، علوم سیاسی وایضاً فعالیت­های کارگری جذب و کشیده می­شود و باالتفات به سرشت کمال­گرا و آرمانخواهش راه روسوی افق­های بازتر می­جوید. در همین زمان است که آشنایی با دکتر ناصر زرافشان به نقطه­ی عطفی در زندگی او بدل می­گردد و به مسیر زندگی و فعالیت­های برشمرده­ی او، خط سیر و جهت می­بخشد و اهداف و آرمان­هایش رنگ و روالی هدفمندتر و شاکله­دارتر به خود می­گیرد.

در سال ۱۳۸۹ نخستین اثرش را در حوزه­ی ادبیات غرب، ترجمه و با عنوان ِ ((کشتن موش در یکشمبه (م ِ یکشمبه ، سهوالقلم نیست و بر روی جلد کتاب همینگونه درج شده است)) یا اسب کهر را بنگر نوشته­ی آمریک پرسبرگر؛ نویسنده­ی معاصر بریتانیایی توسط انتشارات چشمه راهی بازار کتاب می­کند. درست در همین زمان است که فعالیت­های کارگری او و نیز ارتباطات پیرامونی­اش در آن راستا، شکلی منسجم­تر و گسترده­تر به خود می­گیرد و رهایی طبقه­ی کارگر از قید و بندهای استثمارگرانه­ی نظام ِ سود و ستم و سلطه به دغدغه و دل­مشغولی و مهم­تر ازآنها به آرمان ِ هستی­ساز او بدل می­گردد. دراین اثنا آشنایی با ورجاوند دیگری یعنی دکتر فریبرز رییس­دانا، زمینه­ساز تثبیت و انبساط اندیشه و رفاقتی ارجمند و گرانمایه، و در پیوند با آشنایی پیشین یعنی دکتر زرافشان؛ سبب­ساز عضویت آتی وی در کانون نویسندگان ایران می­گردد. ازاین­پس ترجمه­ی آثار اندیشگی در حوزه­ی علوم سیاسی خاصه آثار راجع و معطوف به اندیشمندان عملگرای چپ و مارکسیست معاصر بالاخص آنان که دستی گرم بر آتش فعالیت­های اثربخش حزبی-سندیکایی و دلی پُرتپش در گرو آرمان­های جهان­شمول طبقه­ی کارگر و مزدبگیر دارند، به نقطه­ی عزیمت و هدف وی در سمت­ و سو دهی به انتخاب­ها و گزینش­های آتی­اش بدل گشته و اینگونه گرداندن ِ آثاری ازاین­دست به فارسی، پیشه­ی بی­مواجب اما معصومانه و مؤثر آرش ما می­شود. پیشه­ای که اگرچه شاعری نبود اما به قول فریدریش هُلدرلین شاعر رمانتیک آلمانی همانا معصومامه­ترین پیشه­هاست چه هرکه آرش­جان ِ ما را بشناسد، پُر می­داند که آرش تمام ِ دار و دلش را در کمان ِ واژه بر ذروه­ی شرف به زانو می­نشیند و بر درخت ِ بارآور برابری و رهایی می­نشاند.

سال ۱۳۹۲ است که جستجوهای جانانه­اش او را به نویسنده­ای ازآن­گونه که خوش می­داشت می­رساند ؛ اِشتفان اَنگِل ؛ِ کارگر، روزنامه­نگار، انقلابی، فعال سیاسی و کارگری و رهبر حزب مارکسیست-لنینیست ِآلمان که این پیوند، منتج و منجر به معرفی انگل به جامعه­ی فارسی­زبان و ایضاً گرداندن چهار اثر از وی توسط آرش به فارسی و النهایه دوستی و رفاقتی گرمادور! میان آن دو می­شود.

سال ۱۳۹۴ دومین کتاب آرش زیر ِ نام ِ ((مبارزه بر سر شیوه­ی تفکر در جنبش طبقه­ی کارگر – نوشته­ی اشتفان انگل)) توسط نشر نگاه به چاپ می­رسد که بختیارانه با اقبال و استقبالی درخور از سوی مخاطبین روبرو می­گردد. در هنگامه­ی نشر کتاب مذکور آرش ِ ما مجدانه به ترجمه­ی کتابی دیگر از اشتفان انگل تحت عنوان ِ (( غروب خدایان بر فراز نظم نوین جهانی / بازسازماندهی ِ تولید ِ جهانی )) همت می­گمارد که در آستانه­ی سال ۱۳۹۶ روانه­ی غرفه و قفسه­ی کتابفروشی­ها می­شود.

واما…. این ایام مصادف و مقارن است با عضویت پیوسته­ی آرش در کانون نویسندگان ایران، و ازاینجاست که مساعی و مآثر او بیشینه بذل ِ امور کانون و مسائل مرتبط با آن می­شود و فروتنانه نیروی جوانش را در راستای فعالیت­های عملی در قالب کمسیون­های مختلف کانون به کار می­بندد.

کتاب چهارم آرش نیز چون آثار پیشینش، ریشه در دغدغه­ها و دلبستگی­های آرمانی او دارد؛ مبارزات قهرمانانه و عادلانه­ی زنان و مردان روژاوا در منطقه­ی کردستان سوریه چندی­ست چشمان نگران جهانی را به خود خیره کرده  و آثار و مآثر ِ قلمی ِ شایسته­یِ توجه و تاملی را سبب­ساز و باعث گشته است که این­همه از چشم تیزبین و خرد وقاد و نکته­سنج آرش جان ِ ما حاشا که دور و مستور بماند.

کتاب مهم و مؤثر ِ (( کلید ِ کوچک ِ دروازه­ای بزرگ – انقلاب روژاوا )) حاصل ِ این تعلق خاطر و تعهد اندیشه است. تعلق و تعهدی که بالمآل سرنوشت خودآگاهانه و راه ِ درخشان او را رقم می­زند و به پیش می­برد.

گفتنی­ست این کتاب که شامل مجموعه مقالاتی از گروه نویسندگان انتشارات ِ­                               )Strangers in a tangled wilderness(

است، در سال ۱۳۹۶  به­صورت ناشر-مؤلف و با هزینه­ی شخصی به­چاپ می­رسد و درنهایت بدل به اصلی­ترین و مهم­ترین دست­آویز و مستمسک جهت انتساب ِاتهامات ناروا و ناراست ِ مندرج در کیفرخواست دادستانی علیه او می­گردد.

در همین سال کتاب دیگری از آرش تحت ِ نام ِ (( درباره­ی پیدایش ِ کشورهای امپریالیستی ِ جدید )) که نوشته­ی دیگری از اشتفان انگل است، به فارسی ترجمه می­شود که این کتاب نیز جهت گذار و گذر از سد و سنان ِ اندیشه­خوار و واژه­کُش ِ سانسور، باز هم به­صورت ناشر-مؤلف و با هزینه­ی شخصی به­چاپ می­رسد که همین مهم گواهی روشن است بر عزم استوار و عشق عمیق ِ رفیق ِ هم­طریق ِ ما به آرمان رهایی و پیروزی نهایی ِ طبقه­ای که دل در گرو آمال و آرزوها وایضاً مناسبات و مبارزاتش دارد.

آرش­جان ِ ما که به عنوان هموند و اندامی جوان و پُرتوان در دیده­ی اهل نظر و رفقای کانونی­اش خوش درخشیده است، در انتخابات مورخ ۱۲بهمن ۱۳۹۷ به عنوان منشی منتخب هیات دبیران کانون نویسندگان ایران از سوی مجمع عمومی وقت برگزیده می­گردد و فعالیت­ها و عملکردهایش در کانون نویسندگان ایران جلوه­گرانه جامه­ای اثربخش­تر و متعهدانه­تر بر تن می­کند.

با اینکه ایفای نقش در کسوت منشی هیات دبیران کانون، وظایف محوله­­ی عدیده­ای بر ذمه­اش نهاده اما او همچنان متعهد و پیگیر خویشکاری ِ فرهنگی-سیاسی­اش را از نظر دور نداشته و به ترجمه­ی اثری دیگر از نویسنده و فعال سیاسی محبوبش؛ اشتفان انگل، همت می­گمارد.

این کتاب زیر نام ِ (( ناقوس فاجعه – در برابر ِ تخریب ِ عامدانه­ی وحدت ِ انسان و طبیعت چه باید کرد؟ و مبارزه برای وحدت ِ بشریت و طبیعت )) به نشر نگاه سپرده می­شود و قرار بر این است تا در اثنای سال ۹۸ راهی بازار نشر گردد اما پس از بازداشت آرش در این سال، به­دلایلی که بر ما پوشیده است، شامل ِ مرور ِ مداوم ِ زمان شده و تا این زمان که راقم این سطور را مُسَوّد می­کند، از انتشار و ارائه­ی آن ممانعت به­عمل آمده که این مورد را باید از مصادیق ِ بارز ِسانسور ِکامل ِ کتاب به انضمام مؤلف و مترجم ِ آن به شمار آورد!!!

هنوز یک­سال از قبول مسئولیت آرش­جان ِ ما به­عنوان منشی هیات دبیران کانون نویسندگان ایران نگذشته است که ستوران ِ سُلطه به غاشیه­کِشیِ سواران ِ مصطبه، سرانجامی شوم و از پیش معین را به نامش سُم­ضربه می­زنند!!! صبح روز یکشنبه اول دی­ماه ۱۳۹۸ ماموران امنیتی با پوشش مبدل تحت عنوان مامور پست به محل زندگی آرش و خانواده­اش یورش برده و پس از تفتیش خانه  و ارعاب خانواده، او را با تمامی دست­نوشته­ها، یادداشت­ها وایضاً وسایل الکترونیکی شخصی­اش به مکانی نامعلوم منتقل می­کنند.

همانگونه که انتظار می­رود کانون نویسندگان ایران بلافاصله به اطلاع رسانی و درج خبر دراین­زمینه در صفحات عمومی­اش مبادرت می­ورزد که این خبر موجی از شگفتی و انزجار را در رسانه­های آزاد و افکار عمومی آزاداندیش به­دنبال دارد. کانون نویسندگان متعاقباً بیانیه­ای در اعتراض به بازداشت آرش گنجی مورخ ۳ دی­ماه ۱۳۹۸ صادر می­کند و از محل بازداشت و بازجویی او که مکانی در زندان اوین است پرده بر می­دارد و بیماری قلبی آرش را به نهاد بازداشت­کننده یادآور شده و خواهان آزادی فوری و بی­قید و شرط او و همه­ی زندانیان سیاسی و عقیدتی می­گردد.

در ادامه و در تاریخ ۱۶ دی­ماه ۱۳۹۸ کانون خبر از تداوم بازداشت و بی­اطلاعی از وضعیت دو عضو جوان خود یعنی آرش گنجی و احمد زاهدی لنگرودی می­دهد و دکتر ناصر زرافشان عضو دیرین و استوار کانون، وکالت آرش گنجی را بر عهده می­گیرد و با پیگیری­های مجدانه­ی ایشان روشن می­شود که آرش در بند بدنام ۲۰۹ زندان اوین و در اختیار وزارت اطلاعات در حال بازجویی­ست.

در پی­آیند اعتراضات گسترده نسبت به بازداشت آرش، اینبار رفیق نادیده اما همدل و داستان وی؛ اشتفان انگل که آرش پیشتر چهار اثر از او را به فارسی برگردانده بود، نامه­ای اعتراضی به تاریخ ۶ ژانویه­ی ۲۰۲۰ مقارن با ۱۶ دی­ماه ۹۸ خطاب به آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل می­نویسد و مراتب نگرانی و آزردگی خویش را نسبت به بازداشت آرش گنجی و همچنین صدور احکام سنگین برای سه عضو در آستانه­ی زندان  کانون نویسندگان؛ رضا خندان مهآبادی ، کیوان باژن و جانفشان راه آزادی اندیشه و بیان؛ بکتاش آبتین، ابراز و اعلام داشته و در مطوای متن، آرش را انسانی آزاداندیش، باصداقت و مترجمی فرهیخته دانسته و خواهان پاسخگویی و واکنش دبیر کل سازمان ملل دراین­خصوص می­گردد. لازم به ذکر است متن نامه­ی مذکور سریعاً به فارسی ترجمه شده و در صفحات رسمی کانون نویسندگان ایران بازتاب می­یابد.

بالاخره پس از پیگیری­های مداوم ، مصرانه و دامنه­دار ِ وکلا، خانواده(علی­الخصوص “پویش گنجی” خواهر آرش) اعضای کانون، هیات دبیران وقت، رفقا، انجمن­های قلم آمریکا و استرالیا، رسانه­های آزاد و برخی اصحاب مستقل اندیشه و قلم؛ آرش­جان ما با تامین و تودیع قرار وثیقه­ی چهارصد و پنجاه میلیون تومانی، روز یکشبه مورخ ۲۹ دی­ماه ۱۳۹۸ موقتاً و تا زمان برگزاری دادگاه از زندان اوین آزاد می­گردد.

چندی بعد آرش با اعلام دریافت ابلاغیه­ای از سوی شعبه­ی ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران خبر از برگزاری دادگاه خود در تاریخ ۲۵ خردادماه ۱۳۹۹ می­دهد که این خبر نیز بلافاصله در صفحات رسمی کانون نویسندگان انعکاس داده می­شود. فهرست اتهاماتی که به آرش نسبت داده شده­ از این قرار است :

((عضویت و همکاری با گروهک ضد نظام ، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام))!!!

گفتنی­ست آرش چه در زمان بازجویی و چه از طریق اظهارات وکلایش، تمامی اتهامات وارده را مردود دانسته و نپذیرفته است.

طٌرفه اینکه پس از مراجعه­ی آرش به همراه وکیلش جناب دکتر ناصر زرافشان در تاریخ مقرر به شعبه­ی مذکور، ریاست ِ شعبه، قاضی ِ مَبسوط ­الیَد و شاهرالذکر ِ نظام؛ محمد مقیسه ، به­ناگهان با افزایش فاحش و غیرمنطقی قرار وثیقه از چهارصد و پنجاه میلیون تومان به مبلغ گزاف سه میلیارد تومان، مَثَل ِ سائره­ی ” آفرین صدبار بر دیوان ِ بلخ” را بار دیگر در اذهان و افواه ِ خاص و عام، تداعی و زمزمه­گر می­کند!!! و در پی ِ این افزایش ِ گمان­شکن و برهان­بُر، آرش­جان ِ ما تا زمان تامین قرار کفالت، مجدداً مورد بازداشت قرار می­گیرد.

بختیارانه با تلاش خانواده­ی گنجی در تامین وثیقه­ی افزایش یافته، روز شنبه مورخ ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ، آرش ِ ما پس از شش­روز بازداشت، مجدداً و موقتاً تا زمان برگزاری دادگاه، از زندان اوین آزاد می­شود.

گفتنی­ست زمان برگزاری دادگاه، روز شنبه ۲۹ شهریورماه ۱۳۹۹ در همان شعبه و به ریاست همان قاضی، مقرر و به آرش و وکلایش ابلاغ می­گردد که به دلیل عدم حضور قاضی و شیوع بیماری کرونا، به نهم آذرماه موکول می­گردد.

روز یکشنبه نهم آذرماه ۱۳۹۹ جلسه­ی رسیدگی به اتهامات آرش گنجی در شعبه­ی ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، اینبار به ریاست قاضی ِ تعویضی؛ عموزاد، با حضور وکیل آرش؛ دکتر ناصر زرافشان و در غیاب او که به دلیل داشتن علائم مشکوک به کرونا از شرکت در این جلسه خودداری ورزیده، برگزار و مقرر می­شود زمان دیگری برای رسیدگی به اتهامات وارده از سوی دادگاه تعیین و متعاقباً به ایشان ابلاغ گردد.

روز دوشنبه هشتم دی­ماه ۱۳۹۹ دادگاه آرش گنجی در شعبه­ی ۲۸ دادگاه انقلاب و به ریاست قاضی ِ اخیرالذکر، با حضور آرش و وکلایش جناب دکتر ناصر زرافشان و خانم راضیه زیدی برگزار می­گردد و آرش­جان ِ ما و وکلایش آخرین دفاعیات خویش را ارئه می­دهند و به ردّ ِ تمامی اتهامات مندرج در پرونده می­پردازند. نکته­ی جالب توجه اینکه مصداق اتهامات منتسب از سوی دادگاه، ترجمه­ی کتابی پیرامون تحولات منطقه­ی کردستان سوریه (روژاوا)؛ همان کتابی که پیشترک ذکرش از خاطر ِ سخن گذشت یعنی “کلید ِ کوچک ِ دروازه­ای بزرگ-انقلاب روژاوا” ، اعلام می­شود.

چهارشنبه ۸ دی­ماه ۱۳۹۹ حکم ۱۱سال زندان ِ آرش گنجی به وکیلش دکتر زرافشان ابلاغ می­گردد. بر اساس حکم صادره، آرش­جان ِ ما بابت ِاتهام ِ “اجتماع و تبانی به­قصد ِ اقدام علیه امنیت ملی” به ۵سال، بابت ِ “اتهام ِ تبلیغ علیه نظام” به ۱سال، بابت اتهام ِ “عضویت و همکاری با گروهک مخالف نظام” به ۵سال و جمعاً به ۱۱سال زندان محکوم می­شود.

در واکنش به این حکم ِ دیوان بلخ!!! کانون نویسندگان ایران بیانیه­ای به تاریخ ۱۵ دی­ماه ۱۳۹۹ در محکومیت رای صادره از سوی دادگاه صادر می­کند و مراتب اعتراض و انزجار خود و اعضایش را نسبت به حکم صادره اعلام و ابراز می­دارد و صراحتاً خواهان لغو بی­قید و شرط حکم صادره و مختومه شدن پرونده می­گردد و از همه­ی نویسندگان و مدافعان آزادی بیان می­خواهد تا از هر راه ممکن نسبت به صدور این حکم اعتراض کنند.

گفتنی­ست دراین­راستا علاوه بر هیات دبیران وقت و اعضای کانون نویسندگان ایران و صاحب­کسوتان کانون (افرادی نظیر محسن حکیمی، ناصر زرافشان، اکبر معصوم­بیگی و…. که در گفتگو با رسانه­های آزاد، به ایضاح وضعیت و ایراد اعتراض پرداختند)،  اعضای کانون نویسندگان ایران در تبعید، انجمن قلم (پن) آمریکا، انجمن قلم (پن) استرالیا، کمپین حقوق بشر ایران و…. با صدور بیانه­هایی، دفعتاً مراتب اعتراض و انزجار خود را نسبت به حکم سنگین یازده سال زندان برای آرش گنجی، ابراز و اعلام داشتند و رسانه­ها، خبرگزاری­ها و ارگان­های آزاد وایضاً روزنامه­نگاران مستقل و اهالی فرهنگ، هنر، اندیشه و قلم و افکار عمومی آزادی­خواه و آزاداندیش کراراً اخبار و اعتراضات مربوطه را پوشش داده و در ابراز نظرات خود خواستار الغای حکم صادره علیه آرش­جان ِ ما و آزادی بی­قید و شرط ِ او شدند.

روز شنبه ۹ اسفندماه ۱۳۹۹ دادگاه تجدید نظر حکم یازده سال زندان آرش گنجی را عیناً تایید و به وکلای وی ناصر زرافشان و راضیه زیدی اعلام می­کند و آرش­جان ِ ما حق­التالیف همان کتابی را که به­صورت ناشر-مؤلف و با هزینه­ی شخصی به­چاپ رسانده بود و با استناد به آن علیهش جرم­انگاری کرده بودند، نقداً از تیغه­ی مقراض ِ غضب دریافت می­دارد!!! دراین­رابطه کانون نویسندگان ایران نیز در تاریخ ۱۳ اسفندماه۱۳۹۹ بیانیه­ای در اعتراض به تایید حکم یازده سال زندان آرش صادر و منتشر می­کند.

پسین پنجشنبه ۲۸ اسفندماه۱۳۹۹ آخرین مرحله­ی انتخابات تکمیلی کانون نویسندگان ایران به انجام می­رسد که آرش گنجی به­اتفاق ِ اکبر معصوم­بیگی، محسن حکیمی، روزبه سوهانی و میلاد جنّت از سوی اعضای کانون نویسندگان ایران به عنوان اعضای جدید هیات دبیران برگزیده می­شوند و آرش­جان ِ ما اینبار با عزمی جزم­تر از پیش و تجاربی عدیده و افزون، با اینکه سایه­ی سیاه و سنگین زندان را بر سر و سامان دارد، متعهد و متبصر، آگاه و دلیر پای در راهی خطیر و دامنگیر می­نهد.

واما….. آن روز ِ شوم ِ نیا و نپایا فرامی­رسد……

صبح روز دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ اجیران ِجاه، آرش­جان ِ ما را به دایره­ی اجرای احکام زندان اوین فرا می­خوانند تا به بند و کمندش کشند و ساکن سلاسل ِ سکوتش کنند.

اما “زهی تصور باطل! زهی خیال محال!” چه آرش ِ ما با همان صلابت و جزالت همیشگی و اینبار مثال­زدنی و رشک­برانگیزش و با همان لبخند معصوم و مألوفش در میانه­ی حلقه­ی مشایعت و بدرود و بدرقه­ی رفقا و یاران کانونی وایضاً دیده­بوسی­ها و آغوش­افشانی­های مرسوم، پس از خواندن متنی موجز اما درخشان و جانانه، بی­که پا سٌست کند یا به فراپشت بنگرد، آزادوار و آرمانخواه رفت تا روزی نه­چندان­دور، بر شانه­های مردمانی که از دل دوستشان می­داشت، بازآید و رهایی را گردن­فراز و دوش­نشین ؛ دست­افشان و دیده­ور شود….. زودا !

 

(گل باغ آشنایی)

دراین سراچه­ی ماتم ، دراین سرای سپنجی

که سنگ باشی اگر از غم ِ زمانه نرنجی

خوشم به رونق ِ باغ ِ گٌل­ارمغان ِ رفیقان

ازآن­میانه گٌل ِ سرخ ِ باغم؛ «آرش گنجی»

(س.م)

 

خاتمه را خوش دارم آن نوشته­ی دلبر و درخشان ِ آرش­جانمان را هم­ اینجا و هم­اینک با شما به تشریک و تماشا بنشینم :

 

(( رفقای عزیزم!

در این آستانه­ی رفتن، نمی­دانم دچار تراژدی شده­ام یا طنز؟!

صبح زود اطلاع یافتم که امروز یکم نوامبر است؛ روز جهانی کوبانی، روز شکست قطعی داعش.

دچار طنز هستم زیرا در سالگرد آن پیروزی بزرگ راهی زندان می­شوم

و تراژدی، زیرا با شوقی پایان­ناپذیر در قلب کوچکم باید دوران حبس خود را آغاز کنم.

یقین داشته باشید که دلم امروز قرص­تر از همیشه است و جشن خودم را در دلم برپا خواهم کرد.

سپاسگزار همگی رفقا، به­ویژه رفقای عزیزتر از جانم در کانون نویسندگان ایران هستم که به بدرقه­ام آمده­اند.

حمایت بی­دریغ رفقای کانونی در تمام این مدت و همبستگی بین­المللی نویسندگان، باعث دلگرمی من و خانواده­ام می­شد و یادآور می­شد که هرگز تنها نیستم.

قدردان این حضورتان هستم.

زنده­باد کانون نویسندگان ایران!

تمام میخک­های جهان، تقدیم به شما. ))

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۰