فروزان مقصودی؛ پاره های یکپارچه

فروزان مقصودی؛

پاره های یکپارچه

 

همه تکه پاره های زری، داستان زندگی شخصیتی بنام زری است که بر خلاف خاطراتی که نقل می شود و به گفته نویسنده واقعی است، واقعی نیست. همانطور که خود شخصیت هم اشاره می کند که آن زمان نامش چیزی دیگر بوده است.

روایت گرچه خطی نوشته نمی شود اما بجز چند بخش که به زندگی زری مربوط نیست، شرح زندگی زری از کودکی تا بزرگسالی، مبارزات، زندان و فرار و گریزش به آلمان است.

او از زندگی شخصی و مبارزاتش می گوید اما نه خود و نه دیگران را قهرمان معرفی نمی کند. او از شرایط سخت زندگی مبارزاتی و محدودیت‌هایی می گوید که آنها را از عشق ورزیدن هم منع می کند. او نه تنها جامعه و نظام بلکه روی انتقادش به ساختار گروه های مبارزه است. به جوانانی که در زمان نقل داستان باید گروهی را برای مبارزه انتخاب می کردند بدون اینکه از مبارزه کردن چیزی بدانند.

او تکه تکه می گوید، شاید هم نویسنده زندگی زری را در تکه های جداگانه می آورد شاید این روش نه تنها از زندگی زری بگوید بلکه از زری هایی حرف بزند که گمنام مانده اند.

روایت مجموعه صحبت هایی مستند است. در طول نوشتار از  افرادی نام برده می شود که شناخته شده اند و در حافظه مردم رد پایی از آنها به چشم می خورد. هم اتفاقاتی که بشکل کلی رخ می دهند و هم زمان و مکان ها قابل درک هستند انگار که نویسنده هدفش شنیده شدن توسط قشری خاص است. قشری که علت خونسرد شدن زری و بقیه مصاحبه شوندگان و خشم نویسنده را میفهمد و با آنها همراه است.

 

زبان داستان دو بخش است. یکی زبانی که شخصیت ها روایت می کنند. روایتی که با نقطه چین ها پر شده است. نقطه چین هایی که انگار شنونده جای خالی را می داند، می شناسند و مخاطب نیز در طول داستان و شنیدن روایت ها از زبان شخصیت ها جاهای خالی برایش پر می شود. گویی این چیزها در عین پر اهمیتی بی اهمیتند، از بس که تکرار شده اند که هم دیده شده و هم شنیده شده اند. این تکه پاره ها نه تنها برای مخاطب خسته کننده نمی شود مثل خیلی از مصاحبه ها که کسالت بار می شوند، بلکه مخاطب را از انفعال در خواندن خارج می کند.

زبان دیگر، زبان نویسنده است. زبانی که بر خلاف خونسردی شخصیت ها در تعریف روایت، زبانی پر شور و خشمگین است که حوادث را به روز می آورد چنان که مخاطب در بطن ماجرا خود را احساس می کند. زبانی پر از نفرت و خشم و واقعی گویی که زبان و حس مخاطب است.

 

بنظر می رسد نویسنده هدفش شکستن قراردادهاست. چه در زبان چه در تکنیک نوشتار و داستان سرایی. قضاوت کردن و احساسات سرکش نویسنده، استفاده از لحن مصاحبه شوندگان با همان اشتباهات برای ساختن لحن آنها و فرم نوشتاری که به شکل منقطع صدای ضبط شده و پس از آن کلام نویسنده که پر از قضاوت و احساس است و پر کننده جاهای خالی بعضی از صداها. این روش باعث شده که داستان در دو راهی مستند و داستان بماند. خرده روایت های زری عین داستان است گرچه از طرفی مستنداتی است که روایت را به سمت خاطره یا زندگی نامه سوق می دهد.

اما هر چه که نامش را بگذاریم این کتاب مخاطب را بخود جذب و دنبال خود می کشاند.

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۹