شیرین رضویان ریشه ها
شیرین رضویان
ریشه ها
ریشههایم
تا اعماق دویدهاند
آه ریشه هایم
خون مذاب زمین را
می نوشند
من هرگز از جا نکنده ام
هرچند در مسیر طوفان
برگ و بالم ریخته
شاخه هایم شکسته
گرد غربت
بر رویم نشسته
هرگز
به پرنده ای که بر شاخهام لانه داشت
خائن نبودهام
هماره به یک خورشید
رو کرده ام
وقتی طلوع می کند از شرق
تا غروب خونین اش
در انتظار ابری مانده ام
که ببارد
پرنده ای که مژده ی آزادی بیارد
با ریشه هایم در اعماق
سربلند
در بی برگ و باری خویش