جمشید شیرانی مُحاق

جمشید شیرانی

مُحاق

 

 

در غروب،

شیشه ی ماتِ دریاچه

آیینه می شود

در

انتظارِ

ماه.

 

ابرِ سُرخ را

در افق

میخکوب می کنند و

آب از آب

تکان نمی خورد.

 

آه!

ماه،

نخواهد آمد.

 

تمامی کوچه ها

در سیاهی

به دریاچه می ریزند

و

در اسارتِ تصویر

ماه در خوابِ دریاچه می نشیند

آیینه

در

رویای ماه.

 

Moon’s Retreat

 

In the evening

The opaque glass of the lake

Turns into a mirror

Awaiting

The moon’s arrival.

The red cloud

Is tightly nailed,

To the horizon

For the sky not to fall.

 

Aah!

The moon

Won’t emerge.

All alleys flow into the lake

In the utter darkness

And

Captivated by the still image,

The moon slips into the lake’s dream,

The mirror

Into the moon’s.