رضا باقری: هنر واقعیت ماتریالیستی؟

رضا باقری:

هنر واقعیت ماتریالیستی؟

هنر و رویکردهای تعریفی آن و اینکه هنر چیست و چه چیزی نیست، همواره بحث برانگیز بوده و هست.

علوم فلسفه برای  چرائی های ما،  پاسخ های متفاوتی درحوزه ها متافیزیک و اگزیستانسیالیسم و رئالیسم دارد. تنگاتنگی  رابطه انسان و هنر را می‌توان معلول توجه بسیاری از فیلسوف های مدرن به زیبایی‌شناسی دانست.

هیچ توافق جامعی بر اینکه چه چیزی اساس هنر را تشکیل می‌دهد، وجود ندارد.   ذات هنر و مفاهیم مرتبط، به آن مانند زیبایی و خلاقیت، در شاخه‌ای از فلسفه به نام هنر و زیبایی‌شناسی و پیآمد آنها مثل نقد هنری و تاریخ هنر، بررسی می‌شوند

افلاطون و امانوئل کانت معتقد بودند که هنر نوع فعالیت و مشغله‏‌ای ‌است که به خودى خود مطبوع و خوش‌آیند بوده و غیر از خود، هدف دیگرى ندارد.   کانت معتقد بود هنر وجود دارد و انسان آن را توسط ابزارهای موجود نشان می دهد. اما نمی گوید آن ابزاری که انسان برای نشان دادن هنر استفاده می کند،  هنر می باشد یا نه؟ و چرا بوجود آمده است و آیا هنرمند فقط آنچه را که از قبل وجود دارد، بازتولید می کند، یا در واقع برای تغییر آن مداخله می نماید؟

شیلر، شاعر و هنرمند آلمانى،  می‌‏گوید: بازى را باید منشاء هنرها به حساب آوریم.

هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسى، می گوید: پرندگان لانه‏‌هاى خود را تزئین می‌کنند

فیلیسین شاله فیلسوف فرانسوی قرن بیستم    می گوید:

هنر عبارت از کوششى است براى ایجاد یک عالم ایده‏‌آل، یک عالم صور و عواطف بی‌‏آلایش، در کنار عالم واقعى

او در جاى دیگرى اضافه می‌کند که هنر عبارت است از طبیعت که از خلال روحیه و از وراى شخصیت هنرمند، به آن می‌رسیم.

تولستوى  عقیده داشت:

هنر هنگامى ارزش دارد که عواطف نیکو و هنر واقعى، هر نویسنده و نقاش و پیکرتراش، بتواند احساسات مذهبى در میان مردم را تقویت کند.

پابلو پیکاسو گفته است : هنر دروغی است که حقیقت را بیان می‌کند و توسط هنر “مردم احساسات خود را به یکدیگر منتقل می کنند”.

آلبرت اینشتین معتقد بود:  هنر  فشاری وسوسه انگیز در وجود هنرمند خلاق است.

لودویک بتهوون معتقد بود: تکامل باید هدف اولیه همه هنرمندان حقیقی باشد

نیچه که فیلسوفی هنرمند بود گفته:  هنر داریم، تا حقیقت، ما را نابود نکند.

پلخانف در پاسخ  تعریف هنر توسط تولستوی، استدلال کرد، که تولستوی در هنر فقط یک محتوای عاطفی را می دید.  پلخانف معتقد بود: هنر هم احساسات و هم افکار مردم را بیان می کند. هنر ملک یک پدیده عمومی است و بدون ایده ای هنری نمی توان زندگی کرد. هنر به عنوان یک کل، به عنوان یک سلاح قدرتمند مبارزه طبقاتی  که درزندگی و جامعه ها که به طبقات متضاد تقسیم شده اند، جریان دارد . او معتقد است وقتی هنر وارد حوزه روابط کالایی و پولی می شود به فساد تبدیل خواهد شد.

ملاصدارمعتقد بود هنر نفس است ، یکی ازانواع  “جوهر” است، اما جسم نیست، زیرا ابعاد سه گانه ندارد.

پیروان ملاصدرا بر مبنای همین تفکر متافزیکی، نمی توانند به سئوالاتی چون حرام بودن کشیدن تصاویر محمحد و غیره و ساختن مجسمه و تربیت موسیقیدان و یا عشق انسان به انسان قبل از ازدواج  پاسخی دهند. خامنه‌ای تشخیص حلال یا حرام بودن موسیقی را موکول به نظر عرفی مکلف نموده‌است. وی، به تبعیت از اکثر فقهای شیعه، سازها را نیز بدون ارائهٔ معیار طبقه‌بندی، به دو نوع «آلات مختص حرام» و «آلات مشترک» تقسیم کرده‌است. تعاریف این جماعت از زندگی و ارتقا خواسته های جهانی انسان کاملا ذهنی و غیر واقعی است.  آنها هنر را با واژه هائی چون هنر در سرزمین‌های اسلامی    هنر مسلمانان   هنر برگرفته از معانی  دینی   هنر عربی  هنر هندسی و انتزاعی هنر مقدس  هنر با محتوای دینی، توضیح می دهند. که پرداختن به هر یک از آنها ، بی محتوا بودنشان را نشان می دهد.

کارل مارکس معتقد بود هنر آینه ای نیست که به واقعیت نزدیک شود، بلکه چکشی است که برای شکل دادن به آن استفاده می شود.

درک این واقعیت که هنر در حال تکامل است برای نظریه پردازان ایدالیسم غیر قابل تصور می باشد. آنها استدلال های مختلفی برای نفی ماتریالیستی هنر بیان می دارند.

در جائی خواندم کسی با نظریه مارکس مخالفت کرده و پرسیده است :آیا ما باید چیز های خوب را تغییر دهیم؟ و پاسخ داده است:  چیز خوب را باید همانگونه که هست بگذاریم!

این تنها او نیست که چنین سئوالی را مطرح می نماید، وقتی حقایق ماتریالیستی تکامل مطرح می شود، احساس رئالیست های بورژوا معاب برانگیخته خواهد شد و سریعا به اینکه  “بوژوازی یک طبقه اجتماعی رو به زوال است” مراجعه می کنند، و نتیجه می گیرند، هنر بورژوازی نیز باید هنر زوال باشد!

این افراد اگر به هنر دوران فئودالیسم  مراجعه کنند متوجه می شوند مثلا هنرمندان فئودالی چون  آندره شنیر مرتجع در انقلاب کبیر فرانسه ، شاعری جاودانه است. اگر به شاعران ایرانی نیز نگاه کنیم متوجه می شویم اکثر آنها متعلق به دوران قبل از انقلاب بوژوازی هستند اما همگی جاودانه می باشند، با مراجعه به شعرهای فردوسی و یا مولانا و غیره می توان متوجه شد که هنر فئودالیسم با وجودی که خود فئودالیسم زوال یافته، جاودانه است.

لذا باید تاکید کنم که هر ایده، هر نوشته، هر رسانه، هر نقاشی هر داستان هرنقد سیاسی و اجتماعی، حتا ریزترین نگاه به اشیاء ورفتار انسان و هرآنچه که به اطراف و اکناف و دیدگاه های زشت و زیبا و حتا زشت بودن و زیبا بودن، خوب بودن و بد بودن و یا  هنرمند بودن و نبودن، همه و خیلی از مسائلی را که می توان دید و شنید و احساس کرد، همه و همه  چکشی هستند تا بتوانند واقعیت راعریانتر نشان دهند و آنچه که در گذشته به ما نشان داده شده است، هم بر همین قاعده استوار بوده و هنرمند هنوز احساس می کند، درخواست می کند، می پسندد و آرزومند است  تا همه نخواسته ها و خواسته هایش را از آنچه که هست به مرحله دیگری ارتقا می دهد.

هنرمند برای طی کردن این مسیراز توانائی مخصوص به خود برخوردار است. یک شاعر با توجه به پرورش ذهنی خود علاقمند به شعرگوئی است، لذا به آن سمت می رود و برای ارتقا نیاز به تاثیر گیری از محیط و گوش فرا دادن  به شعرخوانی دیگران  دارد.

محیط  بر خلق و تکامل هنر تاثیر به سزائی دارد.  یک کارگر هنرمند بهتر از یک بورژوای هنرمند توانائی نوشتن رمانی کارگری را دارد. در محیط و یا با محیط عمل بودن، انسان را با سختی ها وآنچه رنج نامیده می شوند آشنا می کند و تحت فشار اقتصادی موجود در آن جامعه، بسیار واقعی تر حقیقت را عریان می نماید. نمونه بارز این هنرورزی را در رمان نویس رئالیست روسی تولستوی می توان نام برد. او برای اینکه درد گرسنگان را بهتر بشناسد با آنها زندگی کرد.

ارتباط بین هنر و جامعه نیز در پدید آوردن آثار هنری نقش بسزائی دارد. پس  شرایط اقتصادی و قانون های حاکم بر جامعه ها به همین ترتیب، ساختار فکری و اجتماعی مردم که مصرف هنری را دنبال می کنند و به هنرمند وابسته  می شوند نیز  ابزارهائی هستند که در این راستا نقش های ارزنده ای دارند.

با مطالعه منشأ طبقاتی هنرمندان به نتایج جالبی خواهیم رسید، اگرچه یافتن قانونی یکسان دشوار است، اما تاریخ ادبیات نشان می‌دهد که بهترین بستر برای میل هنری، حضور و یا درک هنرمند از ناملایمات و اجحافات موجود در جامعه است.

 

در نهایت، “هنر متشکل” یک مشکل جدی است، هنرمند در چهارچوبه های تشکل، یک جوهر روانی ای است که او را قبل از اینکه هنرمند باشد اسیر قفسی می نماید که قادر به پرواز نخواهد بود. هنرمند آزاد ولی متعهد به انسانیت هنرمندیست که هنر خود را با نگاه به رهائی انسان از زیر تیغ ناملایمات موجود نشان دهد.

با نگاه به آنچه که گفتم، متوجه قضیه فرمول هنر ماتریالیستی می شویم. زیرا آشکارا با تمام درک های غیر ماتریالیستی هنر در تضاد می باشند.

 

هنرهای هفتگانه جهانی چه هستند ؟

نقاشی: یکی از قدیمی ترین هنرهای هفتگانه جهانی

مجسمه سازی: نمادگرایی در هنرهای هفتگانه جهانی

ادبیات: قدرت قلم در هنرهای هفتگانه جهانی

موسیقی: یکی از محبوب ترین هنرهای هفتگانه جهانی

تئاتر: نمایش زنده ترکیبی از هنرهای هفتگانه جهانی

معرفی مجموعه فیلم های آموزش هنر

معماری: طراحی سازه در هنرهای هفتگانه جهانی

سینما: جدیدترین مورد از هنر هشتم

اگر واقعیت را بخواهید ، ما چیزی به نام هنر هشتم بصورت رسمی نداریم و جزو دسته بندی انواع هنر قرار نمیگیرد. اما بصورت غیر رسمی کلمه هنر هشتم و حتی هنر نهم برای هنرهایی مثل هنر روابط عمومی ، هنر روزنامه نگاری ، هنر تبلیغات و رسانه ، هنر دوبله ، هنر انیمیشن و بازی های رایانه ای ، هنر آشپزی ، هنر کمیک استریپ ، به کار برده می شود.

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۴