عبدالعظیم ممیزاده: جنبش ترکمن های ایران
عبدالعظیم ممیزاده:
جنبش ترکمن های ایران
(۱۳۰۴-۱۲۹۶ش)
مقدمه:
ربع آغازین قرن بیستم سرشار از تحولات و رخدادهای بین المللی است که در پیرامون جامعهی ترکمن بوقوع پیوسته است. انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، انقلاب ۱۲۸۶/۱۹۰۷ ایران، وقوع جنگ جهانی اول و انقلاب ۱۹۱۷ سوسیالیستی روسیه در زمانی محدود و در حوزهی زیستی ترکمن های روسیه و ایران روی میدهد. چنین روندی ترکمن ها را ناگریز در مسیر تاثیرپذیری وقایع قرار می دهد که در انقلاب مشروطه در برههای از تاریخ، ترکمن ها در همراهی با محمدعلی شاه قاجار نقش اصلی و مهمی را در جهت کسب قدرت بازی می کنند. درست یک دهه بعد از شکست در اواخر انقلاب مشروطه تلاشی جدید توسط نخبگان، خوانین، فئودالها و روحانیون و توده های مردم صحرا آغاز می شود که این حرکت با خصلتی رهایی بخش نقطه عطفی در جامعهی ترکمن بشمار میرود.
آگاهی از جریانات اتفاق افتاده در میان جامعهی ترکمن امری بر حق و طبیعی است ما نیز بر آن هستیم که از وقایع مطلع باشیم. واقعهی تاریخی پیش آمده در میان ترکمن های ایران در واقع جنبشی است بزرگ که تحت عنوان جنبش رهایی بخش ترکمن های ایران شناخته می شود. این جنبش تقریبا از سال ۱۲۹۶ش/۱۹۱۷ میلادی شروع و در ۱۳۰۴/۱۹۲۵ با شکست به پایان می رسد. قبل از ورود به سیر حوادث لازم است این نکتهی علمی را در مقولهی تاریخ یادآور شویم:
«آثار تاریخ نگاران بورژوایی، دارای همهی کاستی های تاریخ نگاری بورژواییاند، مهم ترین این کاستی ها عبارتند از: اجتناب از بررسی انگیزه های اجتماعی ـ اقتصادی قیام ـ فقدان تحلیل نقش طبقات و مبارزات طبقاتی، بی اعتنایی و سهل انگاری نسبت به پیوند متقابل و تضادمندی پدیدههای اجتماعی در بررسی آنها و در بهترین حالت جایگزین کردن آن با واقع نگاری کلی» ورود ما در بازخوانی وقایع مورد نظر مبتنی بر تاریخ نگاری علمی با تأکید بر موارد مطروحهی فوق است.
اطلاعات ما از سیر تاریخی جنبش ترکمن ها مبتنی است بر چندین کتاب و مقاله که بعد از آن وقایع به چاپ رسیده اند از جمله رسالهی«در جلگهی گرگان» اثر پ. برزکین که در ۱۹۳۱ در شهر تاشکند ازبکستان منتشر شد. «ترکمنهای ایران» اثر بی بی رابعه لوگاشوا که در دههی ۱۹۷۰ منتشر شد و همچنین کتاب «جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران» اثر همت آتایف که در دههی ۱۹۷۰ در ترکمنستان منتشر شد. استناد ما در بررسی وقایع آن دوره عمدتاً به مطالب کتاب «همت آتایف» خواهد بود. این کتاب بر پایهی مدارک بایگانی دولتی ازبکستان، ترکمنستان، روسیه و همچنین منابع و مأخذ تاریخی فارسی و انگلیسی استوار است.
نویسنده شوروی برزکین ر.پ. در کتاب «در جلگهی گرگان» نوشته است که موقعیت برتر ترکمنها در مقابل نیروهای ایران در شمال خراسان ناشی از رزمندگی ترکمنها و وفاداری آنها به سران طوایف خود بود گذار از دورهی کوچ نشینی به دورهی زمینداری در میان ترکمنها بسیاری از تغییرات اجتماعی را سبب شده است. در دورهی زمینداری و کشاورزی خودبخود بسیاری از درگیریهای طایفه ای ناشی از تصاحب مراتع و چراگاهها رخت بر بست. روابط طایفهای ترکمنها تنها در محدودهی ایران نبود که تغییرات کیفی در آن رخ داد بلکه این دگرگونی در بین ترکمنهای خیوه نیز خود را نمایان ساخته است.
بعد از پیماننامهی مرزی ایران و روس در سال ۱۸۸۶ میلادی اراضی ترکمنها دو پاره شد و قسمی در محدودهی ایران و بخشی نیز در محدودهی روس ها قرار گرفت. این محدودیتهای مرزی مشکلات فراوانی را سبب شد ولی ترکمن ها با شرایط جدید خود را تطبیق داده و در تجارت دریایی با دو طرف ایرانی و روسی به دادوستدهای اقتصادی دست زدند.
برزکین تفاوتی در موقعیت اجتماعی و سیاسی ترکمنها و کردها را در نظر گرفته و آن را ناشی از نفوذ تدریجی کردهای بجنورد، شیروان و قوچان در دستگاه دولت مرکزی ایران میداند. در آغاز سالهای ۱۲۹۹/۱۹۲۰ در شمال خراسان خان نشینهای نیمه مستقل کرد وجود داشت که به ترتیب اهمیت خاننشین بجنورد، قوچان و شیروان از آن جملهاند. در سال۱۲۸۲/۱۹۰۳ عزیزاله خان سردار معزز، آخرین خان بجنورد با فوت پدرش با طرح دسیسهای به قدرت رسید. وی در مقطعی با محمدعلی شاه مخلوع در اواخر انقلاب مشروطه متحد شد و در برههای نیز از آن روی برگرداند. معزز در سال۱۳۰۰/۱۹۲۱ به قیام مردمی سرهنگ محمدتقی خان پسیان در خراسان خیانت کرد و سبب قتل وی شد. وی در رابطه با حکومت مرکزی ایران نیز رفتاری دوگانه داشته است.
در آغاز سالهای۱۲۹۹/۱۹۲۰ ترکمنهای استرآباد و کردهای شمال خراسان هر چند که به لحاظ سیاسی و اداری بخشی از محدودهی ایران محسوب می شدند ولی عملاً توسط خانهای مستقل اداره می شدند. برزکین معتقد است در قرن ۱۸ امپریالیستهای روس و انگلیس به رشد سرمایهداری ملی در ایران آسیب رساندند. و بعد از انقلاب سوسیالیستی روسیه سرمایهی ایرانی تماماً در اختیار امپریالیسم انگلستان قرار گرفت، خروج از رکود و بن بست اقتصادی در ایران برای انگلستان امری حیاتی بود. وی رشد و توسعهی اقتصادی را تابع تغییراتی میداند که می بایست در عرصهی تمرکز گرایی صورت گیرد. یک مرکز نیرومند سیاسی می توانست رشد اقتصادی سریعی را بوجود آورد.
تمرکز سیاسی و اقتصادی در ایران برای انگلستان منفعتهای زیادی داشت از جمله ورود کالاهای انگلیسی به ایران و دستیابی به مواد خام ارزان از آن. تغییراتی که بعد از استقرار دولت شوروی در محدودهی آسیای میانه در ارتباط با مرزبندیهای ملی و قومی روی داد، تاثیر مثتبی در روحیهی ترکمنهای جعفربای و دیگر اقوام ساکن در شمال شرق ایران گذاشت. برزکین در بخشی از کتاب خود آورده است: ترکمنها در اردیبهشت ۱۳۰۳ می سال ۱۹۲۴ نخستین کنگره ملی خود را متشکل از طوایف جعفربای، آتابای و گوگلان تشکیل دادند. در کنار شورای ریش سفیدان که در حین کنگره تاسیس شد مدرسهی نظامی نیز ایجاد شد معلمین این مدارس شامل افسران نظامی ترکیه نظیر: قادیر افندی؛ جمال بی، مهدی افندی، مصطفی بی، خدایار افندی، مراد بی و سطان پاشا بودند. این افسران بعد از شکست و قتل انور پاشا در بخارا توسط بلشویکها به ایران گریخته و در راه سفر به باکو در کوموش دپه مانده و به آموزش دانش جویان ترکمن مشغول می شوند. اسدالله معطوفی در کتاب چهار شهر ترکمن نشین آورده است: لالی خان، پسر یموت خان نمایندهی پارلمان روسیه در میان افسران ، معلم مدرسه بود و خود خان یموت هم، خیال داشت که به کوموش تپه برود.
لازم به توضیح است که پ.ر بزرکین با نشر کتاب خود خدمت بزرگی به جامعهی ترکمن انجام داد و نشان داد که قیام ترکمنها حرکتی ارتجاعی و واپسگرا نبوده است.
فصل اول
وضع اقتصادی سیاسی ترکمن صحرا
در آغاز سالهای بیست سدهی بیستم
۱ـ اهالی ترکمن صحرا:
ترکمن صحرا مفهومی جغرافیایی است، از لحاظ اداری، ترکمن صحرا بخش شمال خاوری ولایت استرآباد (گرگان کنونی) و بخش شمال باختری خاننشین بجنورد از ولایت خراسان است. بنا به روایت پژوهشگران، در آن دوره بیش از ۲۰۰هزار ترکمن در ایران می زیسته اند.
یموت ها: بخش شمال خاوری ولایت استرآباد را اشغال می کنند و به قوتلی ـ تمیر و اوتلی تمیر تقسیم می شوند. چونی ـ آتابای ها و شریف ـ جعفربای ها از تبار قوتلی تمیر و سالاق، اوکوز، اورسوقچی و اوشاق از تبار اوتلی ـ تمیر هستند. جعفربایها در کرانهی خاوری دریای خزر از کراسنوودسک تا کوموش تپه در فاصله ۵۰-۴۰ کیلومتری ساحل ساکناند. آنها به دامپروری، کشت غله، ماهیگیری موسمی، حمل و نقل بار در دریا، تهیه دستی و فروش نمک و صمغ، صنعت و بازرگانی اشتغال داشتند. جعفربایها در زمینه شغلی با کانونهای فرهنگی ایران، آذربایجان و آسیای میانه تماس داشتند و حتی در آسترخان نیز بودند. بیشتر جعفربایها در دورهی مورد بررسی به شیوهی زندگی یکجانشینی روی آوردند. یموت ها تا سال ۱۹۱۶م ۸۵ درصد یکجانشین شدند.
گوگلنگ: گوگلنگ ها در خاور یموت ها ساکن بودند و در حیطهی خاننشین بجنورد می گنجیدند در آغاز سدهی بیستم آنها وارد قلمرو سیاسی-اداری ولایت استرآباد شدند. و به تیره های قائی و دوُ دورغا منشعب می شوند و اینان نیز بنوبهی خود به طوایف کوچک تقسیم میگردند آنها بیکسان به کشاورزی، بازرگانی می پرداختند. شرایط طبیعی و محل اقامت قبایل گوگلنگ به گسترش کشاورزی دیم و آبی در میان آنان کمک کرد.۹۰درصد ساکنان این ولایت به کشاورزی و دامپروری مشغول بودند. ترکمن صحرا تا سالهای۱۳۰۴-۱۲۹۹/۲۵-۱۹۲۰م توسط والی استرآباد اداره می شد و فرمانروایی آنان تنها به گردآوری خشونت بار مالیاتها خلاصه میشد.
۲ـ وضع اقتصادی ترکمن صحرا در آغاز سالهای بیست
در آغاز سالهای بیست، وضع اقتصادی کشور و زحمتکشان در پی قطع پیوندهای اقتصادی عادی ایران با جهان خارج در دورهی جنگ جهانی اول، بشدت خراب شد. تبدیل شدن بخش بزرگی از خاک ایران به میدان عملیات جنگی، خواه نیروهای انگلیس-روس و خواه نیروهای آلمان-ترکیه به این خرابی کمک کرد. قبل از آن عمدتاً ترکمنها بازرگانی پررونقی با دیگر ولایات ایران و آسیای میانه داشتند….
حکومت قاجار و نیز خوانین فئودالی محلی شیوه های کشاورزی را در ترکمن صحرا تکمیل و بهسازی نکردند…. در ترکمن صحرا چون سراسر ایران مناسبات ارضی خصلت قرون وسطایی داشت. ترکمنهای عادی به اجاره داران بی زمین مبدل شدند…. وضع دهقان ترکمن بسیار دشوار بود… خوانین فئودالی ترکمن صحرا حق داشتند که هر آن زمین را بزور پس بگیرند و دهقان را از روستا بیرون رانند…. ضرب المثل ترکمن ها در آن دوره « هر ساله خوانین خیوه تنبان از پایمان می کنند، امیران بخارا پیراهن از تنمان، خانهای خودمان محصولمان را صاحب می شوند و والیان خراسان می آیند و زن و بچه هایمان را می برند.»
در ترکمن صحرا گردآوری مالیات که با عنف و خشونت مالیات بگیران همراه بود، اغلب به فراخوان ارتش می انجامید. در خرداد ۱۲۶۷/ ژوئن سال ۱۸۸۸ فرمانروای خراسان شاهزاده محمدتقی میرزا (رکن الدوله) برادر کوچکتر ناصرالدین شاه به منظور گوشمالی ترکمنهای یموت بخاطر عدم پرداخت مالیات و راهزنی، نیروی پانزده هزارنفری در ولایت استرآباد گردآورد. آنها اموال ترکمن ها را به یغما بردند و دامهای بسیاری را ربودند.
در سال۱۲۸۳/۱۹۰۰ حاجیسیفالدوله فرمانروای استرآباد گروه نیرومندی گرد آورد که بخش بزرگی از سواران یمود وارد آن شدند و گوگلنگهایی که چندین سال پیاپی به دولت مرکزی مالیات نپرداخته بودند بیرحمانه سرکوب شدند.
روحانیون استفادهی گستردهای از بی حقوقی و ستمدیدگی ترکمن ها می کردند. قلیچ ایشان در واقع نمایندهی دولت ایران بود که می کوشید دریافت سالانهی مالیاتها را از طریق او تامین کند. دولت از قلیچ ایشان همچنین برای مطیع ساختن بطورکلی قبایل گوگلنگ استفاده می کرد. بیسوادی همگانی بود و وضع بهداشت در ترکمن صحرا وخیم، وبا و حصبه بیداد می کرد. پس از انعقاد قرارداد اسارتبار ۲۰مرداد ۱۲۹۸/۹ اوت ۱۹۱۹ میان ایران و انگلیس، نفوذ اقتصادی و سیاسی امپریالیسم انگلستان بر ایران تشدید شد.
۳ـ انقلاب روسیه و وضع سیاسی ایران
روسیهی شوروی سیاست دوستانهای را در رابطه با ایران پیش می برد. در آغاز سال۱۲۹۷/۱۹۱۸ انگلیسیها ژنرال دنسترویل را برای تصرف رشت، انزلی و تفلیس روانه ایران کردند. ژنرال مالسون نیز برای اشغال خراسان و تصرف منطقهی ماوراء خزر در نظر گرفته شده بود. ایران تا میانهی سال۱۲۹۷/۱۹۱۸ در کنترل نظامی انگلیسی ها قرار داشت و قرارداد۲۰مرداد۱۲۹۸/ ۹ اوت سال ۱۹۱۹ ایران را در وابستگی کامل انگلستان قرار میداد در این سالها، وضعیت مسلط انگلیسیها در ایران از سوی حاکمان داخلی تحکیم شد. فئودالها، سرمایهداری وابسته و قشر فوقانی روحانیت پشت و پناهی نزد آن یافتند و از این رو به امپریالیستهای انگلیسی روی آوردند در آن بحبوبه افراد شاخص گارد سفید ترکمن در محدودهی روسها چون اوراز سردار پسر دیقما سردار، فرماندهی کل نیروهای ایالت ماورای خزر و تحت حمایت انگلستان، حاجی مراد و قوچ قلی بودند. در کتاب«خانها و سرداران ترکمن» چاپ ۱۹۹۲ عشقآباد آمده است: در ترکمنستان سه جریان سیاسی ـ نظامی بر ضد انقلاب سوسیالیستی در سال ۱۹۱۸ فعال شدند:۱ـ ضدانقلابیون روسی، سفیدها و منشویکها ۲ـ ملیگرایان ترکمنشامل جنیدخان، عزیزخان، اورازسردار، خان یومودسکی و دیگران ۳ـ نیروهای انگلیسی به فرماندهی ژنرال مالسون. اوراز سردار در اوایل سال ۱۹۲۰به ساحل چلهکن آمد و از طریق کشتی عازم ایران شد و سپس به شهر قوچان آمده و از سرنوشت بعدی وی اطلاعی در دست نیست.
اوج گیری جنبش ضد امپریالیستی
ژنرال های انگلیسی دنسرویل و مالسون در نیمهی دوم سال ۱۲۹۹/۱۹۲۰در ماوراء قفقاز و آسیای میانه شکست خوردند. وخامت وضع اقتصادی داخلی و سیاست خارجی موجب تسریع و تشدید خیزشهای انقلابی در ایران شد. در فروردین ۱۲۹۹/ آوریل سال ۱۹۲۰ شیخ محمد خیابانی درتبریز و خرداد ۱۲۹۹/ژوئن سال۱۹۲۰ جمهوری گیلان تشکیل شد. در شیروان نیز جنبش قیامی به رهبری خدوخان (خدای بردی خان، دهقان شورشی کرد از طایفهی زعفرانلو) به راه افتاد.
انگلستان با کودتا دولت سیدضیاالدین طباطبایی را به روی کار آورد و سرهنگ رضاخان میرپنج مهمترین مؤسسات تهران را به تصرف خود درآورد. «کابینه سیاه» تشکیل شد. رضاخان وزیر جنگ شد. در سال ۱۳۰۰/۱۹۲۱ دولت قوام السلطنه قیامهای کوچک خان ـ محمدتقی خان پسیان و دیگران را با بیرحمی سرکوب کرد.
فصل دوم
قیام سالهای۱۳۰۴-۱۲۹۶/ ۱۹۲۵ـ۱۹۱۷ ترکمن ها
۱ـ سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» دولت مرکزی
ترکمنها از دیرباز در مناطق یاد شده زندگی میکنند. در دورهی حکومت غزنویان، سلطان محمود اجازه داد که چهارهزار ترکمن در سال ۱۰۶۲ ـ ۱۰۲۵ به ایران شمال خاوری، از جمله خراسان بکوچند، در نتیجهی این کوچ، سرزمین نیرومند ترکمن در آنجا تشکیل شد. ک.بندریف یادآور شده است که تا آغاز سالهای بیست سدهی بیستم ۱۲۹۹/۱۹۲۰ بر پایهی رسوم جا افتاده، همه طوایف ترکمن کرانههای گرگان رود قاطعانه از استقلال کامل در ادارهی امور داخلی خود برخوردار بودند. م.سنجابی در سال۱۳۰۷/ ۱۹۲۸ این را تایید کرد: «ترکمن ها خود مختارند. آنها حکومت ایران را اصلاً برسمیت نمی شناسند» و از پرداخت مالیاتها و خراجها خودداری می کنند.
دولت مرکزی با بکار بستن سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» برای تضعیف دشمن از درون و تطمیع ترکمنهای متنفذ به منظور مطیع ساختن آنها شیوههای گوناگونی را بکار بست . آنها ترکمن ها را برای پاسداری از مرزها، راهها و خطوط تلگراف به خدمت دعوت کردند. خوانین، بیگها و روحانیت تطمیع شده به گردآوری مالیاتها و خراجها کمک می کردند و به اطاعت نامحسوس و تدریجی هم قبیلهایهای خود از حکومت تهران یاری می رساندند.
این فعالیت حکومت، رقابت شدیدی را در میان طوایف ساکن در منطقه برای تصدی پست نگهبانی سبب می شد. دولت «خصومت طایفهای» در میان ترکمنها را نیز دامن میزد. «به منظور تامین آرامش در ولایات ستیزههای خونبار خانهای اصلی را تشویق می کرد. بخشودگی مالیات در ازاء نزدیکی به دولت از دیگر برنامههای حکومت بود. قبایل ایگدیر و کوچک از امتیازات ویژهای بهره مند بودند».
دشمنی میان ترکمن ها که حکومت و نوکران محلی اش آن را بر می انگیختند، در اساس برخاسته از انگیزههای اقتصادی بود. آتابایها دارای زمین بیشتری برای دامپروری بودند و جعفربای ها به دریا فشرده شده بودند و این امر در روندی رقابتی نخستین ریشهی دشمنی بود. در ارتباط با رود اترک آتابای ها بستر علیای رود را در اختیار داشتند و جعفربایها در طول بستر سفلای آن از آب کمتری برخوردار می شدند و این امر سبب درگیری های متعددی بر سر آب میشد که مورد بهره برداری حکومت مرکزی قرار می گرفت.
خوانین بجنورد خدمت بزرگی در مطیع سازی قبایل ترکمن به دولت و والی استرآباد کردند. دستگاه اداری ولایت استرآباد و خراسان همهی تلاش خود را بکار بردند تا قبایل ترکمن را به خراجگذاران خود مبدل کنند. مطیع سازی ساکنین کرانههای رود اترک برای والی استرآباد مقدور نبود لذا تامین داروغههای ایرانی از طریق مناطق کتول و فندرسک برای ارتباط راحتتر با قبایل و طوایف ترکمن از دیگر برنامههای حکومت بود که با هدیه و چاپلوسی، تهدید و توطئه و وعده، ترکمنهای متنفذ را به سوی خویش جلب کنند.
۲ـ خیزش های ترکمنها پس از قیام همگانی
(۱۳۰۲ـ۱۲۹۶/۱۹۲۳ـ۱۹۱۷)
ترکمن ها در تلاش برای تامین موجودیت و حفظ ملیت خود، پیوسته با دشمنان داخلی و خارجی رزمیدهاند. امضاء مقاوله نامههای سالهای ۱۸۷۴-۱۸۸۱و۱۸۸۶ ایران با روسیه ترکمنها را دو بخش کرد. قبل از آن در سالهای ۱۸۵۹و۱۸۷۴ در میان یموتها درخواست پذیرش به تابعیت روسیه در سال ۱۸۷۴ در ملاقات با ژنرال لوماکین صورت می گیرد…. در عین حال در سال۱۲۹۵/۱۹۱۶ یموتها در مقابل درخواست دولت تزاری برای اعزام هزاران ترکمن به پشت جبههی جنگ به مخالفت با روسیهی تزاری و سیاست استعماری آن برخاسته اند. در مقابل استقرار واحدهای متجاوز روسی شامل چندهزار سرنیزه، ۱۴توپ و مسلسل در گنبد قابوس، ترکمنها در یازده مهر ۱۲۹۵/ آغاز اکتبر سال ۱۹۱۶ متشکل از ۵۰۰ نفر به دستهی ۱۵۰ نفری ارتش تزار که از چاتلی به گنبد قابوس حرکت می کرد یورش بردند. جعفربای ها و بخشی از روستاهای کدخدا مرگن و آمان در حمله شرکت جسته اند. بنظر رئیس پست بازرسی استرآباد شمار قیام کنندگان مسلح به ۶۰۰۰ نفر سر می زد. در پی ضربات سنگین ترکمنها در مهر-آبان ۱۲۹۵/اکتبر ـ نوامبر سال ۱۹۱۶ بر قوای تزاری، روسها گروه بزرگی ابتدا شامل هشت هزار نفر را به ترکمن صحرا اعزام کرد. و بعداً آنها را به ۱۵۰۰۰ نفر رساندند. ژنرال مادرتیوف والی ایالت سیردریا به رهبری آن گماشته شد. تلگراف۷دی ۱۲۹۵/۲۶ دسامبر سال ۱۹۱۶ ژنرال کورپاتکین به پترزبورگ: ژنرال مادرتیوف در ۱۵ آذر۱۲۹۵/۴ دسامبر ۱۹۱۶ طی حملهای از چکیش لر به یموتهای استرآباد و گنبد پرداخت. آق قلعه بدون نبرد تصرف شد. ستونهایی را به سوی باختر به منطقهی گوموشتپه و قره سو و به سوی خاور به روستای ساراتوف در ۳۰ کیلومتری خاور استرآباد اعزام کرد.
گزارش غاراش خان اوغلی یمود: ژنرال مادریتوف نه تنها با مردان بلکه با زنان و حتی کودکان خردسال هم می جنگید. و به سربازان خود اجازه میداد که دار و ندار مردم را تاراج و نابود کنند، برای نمونه در آق قلعه سربازان او چادرهای کوچ نشینان را به آتش کشیدند، کشتزارها را نیست و نابود کردند، دامها را بردند …. بیش از ۵۰۰۰ هزار اسب ، ۱۰۰۰۰۰هزار گوسفند و دامهای دیگر، قالی، نمد، نقره و غیره از یموتها غصب و رهبران درجه دو را اعدام کردند.
مبارزهی آزادیخواهانهی ترکمنهای ایران با پیروزی انقلاب روسیه شدت گرفت. نمایندگان انگلیس در ایران نیز از جنبش رهایی بخش ترکمنها بیمناک بودند. نمایندگان کنسولگری انگلیس در گنبد به منظور تحریک ترکمن ها علیه حکومت شوروی به تبلیغ در میان آنان پرداختند. در ۲۶شهریور۱۲۹۹/۱۵ سپتامبر سال ۱۹۲۰ نخستین کنگرهی نمایندگان استان یموت (در سوی شوروی) سازماندهی و برگزار شد در مهر ۱۲۹۹/ اکتبر سال ۱۹۲۰ کنگره تصمیم به دادن کمک به برادران ترکمن ایران گرفت ولی این اقدام عملی نشد. کشش مردم ترکمن به وحدت و زندگی آزاد از سویی و خشم علیه زور و ستم حکومت قاجار از سوی دیگر، رفته رفته به جنبش انقلابی فرا روئید. گ.ای.کارپوف نوشته است که «اردوکشیهای بی پایان والیان ایــرانی خراسان و استرآباد برای ترکمنها فلاکتهای زیادی ببار می آورد» ارتش کشتزارها را نیست و نابود کرد…. صدها خانوار را به گروگان برد و سیستم اخذ مالیتها بی اندازه بیرحمانه بود. همهی اینها انگیزهی قیامهای پیاپی مردم ترکمن در کرانههای اترک بود.
در اسفند ۱۲۹۹/مارس سال ۱۹۲۰، ۱۳۰۰ تن از یموتها به رهبری حاج بابا (باباقلیچ) قیام کردند. نبردهای سرسختانهای میان دستههای حاج بابا و قوای حکومت تهران رخ داد. یموتها در نزدیکی گنبد قابوس در نبردی سخت، دسته دولتی را که انگلیسیها نیز در آن بودند در هم شکستند. در منطقهی گومیشتپه ترکمنها با قوای دولتی و ژاندرامها نبرد کردند. همزمان در گیلان ـ کوچک خان و در تبریز خیزشهای انقلابی سالهای۱۳۰۱-۱۲۹۶/۱۹۲۲ ـ۱۹۱۷ رخ داد. حکومت تهران در صدد تدابیر فوری در برابر ترکمنها بر آمد، در ۱۲۹۹/۱۹۲۰ صد قزاق راهی استرآباد کرد. در ۲۳تیر ۱۲۹۹/۱۲ ژوئیهی سال ۱۹۲۰ قائم مقام والی استرآباد دست به بسیج یموتها شد. آنها دستهای مرکب از صد شمشیر در زیر فرماندهی آتاجان، در گومیش تپه سازمان دادند. آناش حاجی، ملاخان نیز دستههایی تشکیل دادند. در نتیجهی همکاری آنها نزدیک به دوهزار دهقان بسیج گشتند ۳۰۰۰ قزاق به گنبد اعزام شد قیام بزودی سرکوب گردید، اما خیزشهای ترکمنها پایان نیافت. در۲۷ آذر ۱۲۹۹/۱۶ دسامبر سال ۱۹۲۰ چند قبیله ترکمن متحد شدند و سر به شورش علیه حکومت گذاشتند. همهی راههای ترکمن صحرا توسط ترکمنهای قیام کننده بسته شد. حکومت قاجار تدابیری ضرور برای سرکوب سرکشان اتخاذ کرد. در یازده دی ۱۳۰۱ آغاز ژانویهی سال ۱۹۲۲، حکومت به دستگیری ترکمنها پرداخت. بسیاری از دستگیرشدگان بدار آویخته شدند.
سردار معزز، خان بجنورد دستهای علیه ترکمنهای «یاغی» اعزام داشته که از ورود این «یاغیان» یعنی ترکمنها به منطقه جلوگیری می کند. باید مسلم دانست که سردار معزز هیچگاه از ترکمنهای رزمنده برای آزادی و رهایی خود پشتیبانی نکرده است. اینگونه زد و خوردها میان ترکمنها و دستههای حکومت و خوانین تا آغاز قیام همگانی سال ۱۹۲۴ ترکمنها ادامه یافت.
۳ـ زمینههای قیام سال۱۳۰۳ـ۱۳۰۴/ ۱۹۲۵ ـ ۱۹۲۴ ترکمنها
پیش از آغاز بررسی رویدادهای سالهای ۱۹۲۵ـ۱۹۲۴ ترکمن صحرا، آشنایی با وضع داخلی کشور ایران و آن اوضاع و احوالی که سبب ساز این رویدادها شده و یا بر آنها تاثیرگذارده، ضروری است. در پی کودتای بهمن ۱۳۰۰/ فوریه سال۱۹۲۱و تشکیل «کابینهی سیاه» رضاخان وزیر جنگ شد، … و از طریق برقراری دیکتاتوری نظامی، پلیسی در زیر رهبری خود و طرفداران خود، «از بالا» به متحد کردن ایران پرداخت.
ـ ارتش چهل هزارنفری تشکیل شد. سراسر کشور به شش حوزهی نظامی تقسیم شد.
ـ کنترل پلیس و مالیاتگیری و انواع کارهای اجباری در دست فرماندهان نظامی قرار گرفت.
ـ دولت قوام السطلنه بار دیگر به حکومت رسید. اما فئودالهای محلی و بطور عمده فئودالهای دور دست با گرایش های جدایی خواهانهی خود، بر سر راه ایجاد دولت نظامی ـ پلیسی می ایستادند، دولت ناگریز بود آنها را سرکوب کند.
ـ شیخ خزعل در جنوب با هماهنگی انگلیسیها در صدد تجزیهی آن مناطق بود.
ـ انگلیسیها در مسئلهی نفت با دولت ایران به توافق رسیدند و شیخ خزعل تسلیم شد.
دولت ایران بعد از سرکوب جنوب متوجهی ترکمن صحرا، شیروان و نواحی بجنورد شد. معززخان حاکم بجنورد را به بهانهی عدم پرداخت مالیات سالهای گذشته مورد حملهی نظامی قرار داد. در دیماه ۱۳۰۳/ ژانویهی سال ۱۹۲۴ از راه شاهرود و عباس آباد حمله را آغاز کرد و در۱۸دیماه۱۳۰۳/ ۷ ژانویهی سال ۱۹۲۴ قوایی از مشهد حرکت کرد در ۲۶دی نیز میبایستی به دستههای معززخان حمله میبردند. معززخان تسلیم شد و مهدی خان به وعدههای فمابین عمل نکرد و معززخان به تهران فرستاده شد. مناطق شیروان و میان آباد نیز در نبردی به تصرف قوای دولتی درآمد و غلامرضا و عبدالعلیخان، خانهای منطقهی فوق در ۱۸خرداد۱۳۰۳/ ۷ ژوئن سال ۱۹۲۴ اعدام شدند. استقلال جزئی قبایل کرد بجنورد و شیروان عملاً محو شد و مطیع کردن ترکمنهای ترکمن صحرا امکان پذیر شد.
ـ انگیزههای اقتصادی خیزش ترکمنها:
۱ـ فشار مالیاتی، خوانین نیمه مستقل ترکمن خراجها و مالیاتهای جمعآوری شده را به دولت نمیپرداختند.
۲ـ ظهور مأموران بلند پایهی تهران در ترکمن صحرا که وظایف ادارهی امور را از خوانین و سران ترکمن صحرا سلب می کردند نیز اهمیت منفی معینی داشت.
۳ـ دولت با اعزام مأموران خود به صحرا نظام ارضی موجود در دیگر مناطق را به طور مکانیکی در آن جا برقرار کند.
۴ـ بهره کشی دهقانان و دامپروران از سوی خوانین و سران محلی و زورگویی دستگاه اداری ، ستم دوگانهای بر لایحههای زحمتکش اهالی ایجاد می کرد.
۵ـ فزون بر آن ورود مأموران دولتی به ترکمن صحرا، بمعنای تشدید مالیات بندی و وضع انواع خراجها و وظایف تازه در آنجا بود.
۶ـ تضادهای میان ترکمنهای کوچنشین و نیمه کوچنشین و مردم حضری ایران نیز از انگیزههای قیام ترکمن ها بود….
۷ـ نقش تمرکز و تاثیر آنها بر ترکمنها، آشکار است که رضاخان در این زمان سیاست دوگانهای را پیش می برد. او از سویی با تنگ کردن عرصه به جدایی خواهان فئودال نقش متمرکز کننده را ایفاء می نمود و از سوی دیگر، هر گونه نمود مبارزهی رهایی بخش ملی اقلیتهای ملی کشور را بیرحمانه سرکوب می کرد.ضمنا با این همه یادآور شد که رضاخان در مرحله نخست فعالیت خود، سیاست درست تمرکز ایران را پیش می برد و با خوانین فئودالی حاشیهای مبارزه میکرد. برای نمونه او معزز، خان بجنورد را که کردها و نیز بخشی از ترکمن ها زیر فرمان او بودند، دستگیر و سپس اعدام کرد. از این رو، تمرکز در زمانی که جوانههای مناسبات سرمایهداری در ایران فئودالی هنوز بسیار ضعیف بود، به طور عینی پدیدهای مترقی بود. اما از پایان سال ۱۹۲۴ و بویژه در سال ۱۹۲۵ که رضاخان در محیط فئودالیتری قرار داشت، دست به کار استقرار دیکتاتوری خود به شکل حکومت سلطنتی شد. در این دوره در سیاست رضاخان تمایل شدیدی به انگلیسی ها روی می نماید. بطور کلی برخورد آن زمان انگلیسی ها به رضاخان را می توان آمیزهای از دوستی و پشتیبانی از او و بیگمان، در عین حال فشار، ارعاب و تهدید او تعریف کرد. قیام شیخ خزئل در جنوب کشور می تواند نمونه باشد، درباره آنچه به ارزیابی قیام های ترکمن ها مربوط است، لازم است بار دیگر یادآوری کرد که این قیام ها بر پایه نارضایتی توده های گسترده مردم از نمودهای گوناگون ستم ملی فئودالی پدیدار شدند.
۸ـ حکومت تهران سیاست ایرانیزاسیون اجباری دیگر ملیتها را نیز پیش میبرد، با ترکمن ها نیز چنین رفتار می شد.
۹ـ مشی خلع سلاح قبایل نیز که از سوی حکومت تهران پیش برده میشد، نقش خود را در قیام بازی کرد. نوبت به خلع سلاح ترکمن صحرا نیز رسید تا بعد آن را بطور قطع به اطاعت وادارند. جبههی واحدی در ترکمنصحرا متشکل از همهی مردم زحمتکش، خوانین، زمینداران و روحانیت را در بر میگرفت تشکیل شد.
۱۰ـ تاثیر مرزبندی ملی که در سال۱۳۰۳/۱۹۲۴ در آسیای میانه انجام شد و تاسیس جمهوری ترکمنستان، انگیزهی جدی قیام سالهای ۱۹۲۵ـ۱۹۲۴ ترکمن صحرا بود.
۴ـ قیام سالهای۱۳۰۴ـ۱۳۰۳ مرحلهی نخست (سال ۱۳۰۳)
حکومت قاجار در آغاز سال۱۳۰۳/۱۹۲۴، از ترکمنها خواست سلاحهای خود را تحویل دهند، مأموران ایرانی بیشتری را به ترکمنصحرا بپذیرند و مالیاتهای چندساله را بپردازند. ترکمنها سرباز زدند. بعد از دستگیری معززخان حاکم بجنورد دو راه در برابر ترکمنها قرار گرفت: تسلیم یا رزمیدن در راه آزادی.
ترکمنها تدابیر زیر را انجام دادند:
۱ـ به تشکیل و تحکیم دستههای خود پرداختند. نزدیک به ۵۰۰۰ نیروی رزمنده و بر پایهی آمارهای دیگر ۱۵۰۰۰رزمنده گرد آوردند.
۲ـ عملیات نظامی علیه قوای دولتی را آغاز کردند، راه تهران- مشهد (مسیر شاهرودـ مشهد) را مسدود کردند.
۳ـ در همان زمان در منطقهی گومیشتپه مراسم اتحاد در ۳۱ اردیبهشت۱۳۰۳/ ۲۰ می سال ۱۹۲۴ در روستای اوُمچالی نخستین کنگرهی ترکمنها تشکیل شد.
نمایندگان رسمی کنگره: عثمان آخوند از جعفربایها، گوگ صوفی و جان محمدبگ از آتابایها و غسیرامنخان از گوگلنگها کنگره خودمختاری ترکمنهای ایران و تاسیس جمهوری ترکمنستان را اعلام کرد. به این مناسبت در ۱۰شهریور ۱۳۰۳/ ۳۱ اوت سال ۱۹۲۴، گرمان نمایندهی کمیساریای خلقی امور خارجه در آسیای میانه به معاون صدر دفتر آسیای میانهای کمیتهی مرکزی ح ـ ک روسیه اطلاع داد که یموتهای ایران جمهوری مستقل ملی خود را در خاک ایران اعلام کردند. تشکیل ارتش ملی در دستور کار قرار گرفت. کنگره شورای ریش سفیدان تشکیل شد. ابتدا شش نماینده از جعفربایها:
ـ ملارجب از طایفه کُـر
ـ اوراز قربان از طایفهی آریق کل
ـ ایمان قلی از طایفهی توماج
ـ عزیزحاج مراد از طایفهی چوگان
ـ حاج نیازخان از طایفهی قره اینجیگ
ـ حسن خان از طایفهی کلته
و عثمان آخون را به ریاست جمهوری برگزیدند.
۴ـ یکی از تدابیر مهمی که رهبران قیام باید به آن تحقق می بخشیدند قطع خصومتهای قبایل و طوایف جداگانه ترکمن بود.
۵ـ بزودی پس از تشکیل شورای ریش سفیدان قصد بر این شد که بمنظور انتخاب و تصویب نهایی ترکیب شورا، جلسهی مشاورهی نمایندگان همهی ترکمنها به رهبری عثمان آخون در گنبدکاوس فراخوانده شود.
۶ـ ترکمنها بر آن بودند که تنها اراضی مجاور استرآباد را به جمهوری بر پا شده پیوست کنند و همهی قبایل ترکمنستان ایران را متحد سازند. مرزهای جمهوری از خاور به باختر ـ از قرهسو تا بجنورد و از جنوب به شمال – از استرآباد تا مرز شوروی باید گسترش می یافت.
در این هنگام دولت قاجار سیاست تفرقه افکنی میان ترکمنها را آغاز کرد. تطمیع عثمان آخون را در برنامهی خود قرار دادند، فسخ پیماننامهی آتابایها و جعفربایها را خواستار شدند ولی عثمان آخون سرباز زد. حکومت پس از شکست تلاشهای خود در میان قیام کنندگان، به عملیات نظامی روی آورد. در خرداد۱۳۰۳/ ژوئن ۱۹۲۴ سرهنگ مهدی خان به ترکمن صحرا وارد شد. وی در۲۸خرداد۱۳۰۳/ ۱۷ ژوئن سال ۱۹۲۴ مراوهتپه را تسخیر کرد. کریم ایشان به همراه تنی چند از خوانین برای مذاکره به مراوهتپه آمدند. مهدی خان گزارش پیروزی خود را می نوشت و ترکمنها به جنب و جوش افتادند و در تنگهی کریم ایشان ـ عرب قاری حاجی او را محاصره کردند. مهدی خان به همراه سینفر از نظامیان خود به بجنورد گریخت. حکومت تدابیری دیگر اندیشید. مهدیخان را بر کنار و سرهنگ باقرآقاخان را به بجنورد فرستاد. در ۴بهمن۱۳۰۳/۲۳ ژانویهی سال ۱۹۲۴ چهارصد پیاده و دویست سواره نظام وارد مشهد شدند و به بجنورد گسیل شدند. آنها خوانین قبایل بربرها، تیمورها و هزارهها را علیه ترکمنها بر انگیختند.
۱۲ شهریور ۱۳۰۳/دوم سپتامبر سال ۱۹۲۴ جلسه مشاوره ریش سفیدها تشکیل شد، در این جلسه مسئلهی سازمانیابی مرکز ترکمنها شامل یکهزارساختمان اداری در محلی واقع در ۳۰-۲۵ کیلومتری کومیشتپه به سوی استرآباد تصمیم گیری شد. ترکمنها به نوبهی خود برای نبردهای قطعی آماده شدند و با حملههای پیشگیرانه و تهاجمات پارتیزانی روحیهی قوای دولتی را تضعیف میکردند. آنها اسلحههای کمی در اختیار داشتند و تنها دل به غنیمت گرفتن اسلحههای نظامیان دولتی بودند. ترکمنها در شهریور ۱۳۰۳سپتامبر سال ۱۹۲۴ در دستههای ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفره در کل به تعداد سه هزار بناگاه به واحدهای دشمن در مناطق میامی، نصرتآباد، میاندشت و دیگر نقاط حمله بردند. ارتباط تهران با لشگر خاور را قطع کردند. پیشروی قوای دولتی در ترکمنصحرا متوقف شد. بار دیگر تکیه اصلی را بر توطئهچینی، تطمیع و دامن زدن به خصومت ترکمنها نهادند.
فرماندهان ارتش برخی سران ترکمنها را که روحیات آشتی جویانهای داشتند در بجنورد گرد هم آوردند. سردار معزز، خان بجنورد موقتاً از زندان آزاد شد و والی بجنورد گشت در۲۸آذر ۱۳۰۳/ ۱۷دسامبر سال ۱۹۲۴ چند افسر ارتش ایران برای بررسی نقشه جدید اقدامات تهاجمی و تدارک عملیات جدید علیه ترکمنها، از تهران به خراسان فرستاده شدند. برخی سرکردگان قبایل گوگلنگ و جعفربای آزاد شدند. رجب آخون(صیادی) به حکومت نزدیک شد. والی استرآباد نیز گروه رجب آخون را بر علیه عثمان آخون بر می انگیخت و تطمیع عثمان آخون نیز از دیگر برنامههای والی بود حکیمی فرمانده وقت پادگان استرآباد با همراهی و یاری ملهجان آخون (مرجان آخون) و محمدآخون داز به سران ترکمن پیام فرستاد. عثمان آخون از مذاکره سرباز زد و نمایندگانی نزد والی استرآباد فرستاد و درخواستهای خود را مطرح کرد:
۱ـ سلاحهای ترکمنها نزد آنان باقی گذارده شوند.
۲ـ ریاست امنیه ترکمنصحرا بحساب دولت به عثمان آخوند واگذار شود.
۳ـ ۲۲ تن از سواران ترکمن مستخدم در ارتش ایران باز گردانده شوند. مذاکرات طرفین در استرآباد نتیجهی ثمربخشی نداشت و در آن مسائل اساسی ترکمن صحرا مطرح نشد و بیشتر مسائل شخصی مورد مذاکره قرار گرفت این امر از سوی ترکمنها نیز نه تنها نتیجهی ناپیگیری رهبران قیام ترکمنها بلکه پیامد ضعف خود جنبش ترکمنها در رویارویی با دشمن نیرومند تر و مسلحتر بود.
طرفین برای نبرد آماده شدند. خان فندرسک سیاست زیرکانهای در پیش گرفت او مخالف قیام ترکمنها بود و نفوذ ترکمن ها را به جادهی تهران-مشهد مخالف منافع خود میدانست و به قیام کنندگان قول داد که از خلع سلاح و اتخاذ تدابیری در راستای تحدید حقوق و مزایای سرکردگان ترکمنها خودداری خواهد نمود. سیاست حکومت تهران در زمینهی تجزیهی رهبری قیام ترکمنها که مرکب از خوانین متنفذ، روحانیون، سران و طوایف و غیره بود نقش خود را ایفا کرد… درست به این سبب در سال۱۳۰۳، عثمان آخون با خواستهای نیمه کارهاش تنها ماند و تا پایان سال ۱۹۲۴ جنبش ترکمنها که عملاً از رهبر خود و قانون متنفذ و رهبری کننده محروم شده، تضعیف گشت.
نخستین دورهی قیام از دیدگاه اهداف معین شده ـ مردمی ـ رهایی بخش، بیثمر از کار درآمد و بخشی از رهبران آن از قبیل خوانین فئودالی و روحانیت متنفذ که از خصلت انقلابی خواستهای تودهها هراسیده بودند، رفتهرفته از جنبش دور شدند.
۵ـ تحکیم بیشتر حکومت دیکتاتوری در ایران، مرحلهی دوم قیام سال ۱۳۰۴
تسلیم شیخ خزئل در سال ۱۳۰۳ دسامبر ۱۹۲۴ به دولت امکان داد که نیروهای نظامی خود را علیه ترکمنها از جنوب به شمال جابجا کند. مجلس در۲۵بهمن۱۳۰۴/ ۱۴ فوریه ۱۹۲۵ مقرر داشت که «رضا خان سردار سپه» فرمانده کل همهی نیروهای دفاعی و انتظامی حکومت باشد. در خرداد ۱۳۰۴ ژوئن ۱۹۲۵ قانون نظام وظیفهی همگانی توسط فرمانده کل به تصویب رسانده شد. تدارک علیه ترکمنها نیز فعالانه ادامه یافت. سرتیپ جان محمدخان ۳۰ساله بجای میرزا حسین آقاخان فرماندهی لشکر خاور در مشهد شد.
در ۲۱ اسفند۱۳۰۴/ ۱۰ مارس ۱۹۲۵ مهدیخان فرماندهی پیشین قوا وارد بجنورد شد و عدهای از سران نظامی و دولتی را بازداشت کرد، تنها دو تن از جمله امیرمحمدخان دالی حسینوف از خویشان سردار معزز با دستهای از کردان قبیله شادلو به نزد یمودهای آتابای ( به نزد گوکی صوفی) گریخت و در آنجا دستهای دوهزار نفره سازمان داد. سپس والی شاهرود را عزل کردند. بسیاری از والیان و چهرههای متنفذ خراسان مظنون به پشتیبانی از ترکمنها بودند.
جورره نیاز اوغلی شاهد عینی قیام از همدردی کردهای عادی شادلو با قیام گواهی می دهد آنها در صفوف قیام کنندگان ترکمن شرکت می جستند. در۱۳فروردین۱۳۰۴/ ۲ اوت ۱۹۲۵ ترکمن صحرا دیگر در محاصره بود. قیام کنندگان ترکمن همان شعارهای قیام سال۱۳۰۳ (رفع خصومت طایفهای، اتحاد ترکمنستان، تشکیل جمهوری خودمختار) را اعلام کردند. رهبران پیشروتری چون نفس سردار، آلیارخان به جمع آنها پیوستند. دستههای ترکمن به روستای میان آباد (نزدیکی بجنورد) و نیز به جادهی تهران حمله بردند. جان محمدخان اعزام نیروهای کمکی را از دولت خواست او همچنین به بسیج نیروهای محلی، یعنی فارسهای ساکن مناطق مجاور ترکمن صحرا و خوانین کرد قوچان فرمان داد. در بسیاری از شهرها ترشیز(کاشمر) بام، جوین و سبزوار حکومت نظامی اعلام شد. فرمانده لشکر خاور سه هزاروپانصدنفر: هزار نفر از شاهرود به بجنورد، هزاروپانصدنفر از رشت و بارفروش به استرآباد و ترکمن صحرا و هزارنفر از مشهد به بجنورد علیه قیام کنندگان گسیل داشت.
در ۲۰اردیبهشت۱۳۰۴/ ۹مه ۱۹۲۵ دستههای ترکمن به همراه سواران کرد قبیلهی شادلو به تعداد کل ۱۲۰۰ نفر بسوی شهر بجنورد حرکت کردند و همه پادگانهای دولتی سر راه را نیست و نابود کردند. بگفتهی شاهد عینی داوییف ملا، دستههای کرد قبیلهی شادلو نیز در محاصرهی بجنورد بدست ترکمنها شرکت داشتند. بگفتهی جورره نیاز اوغلی قبیلهی کرد زعفرانلو در سمت حکومت ایران بود محاصره زیاد طول نکشید و هواپیماهای ایران ترکمنها را مجبور به عقب نشینی ساختند. اهالی بجنورد به سه بخش تقسیم شدند. برخی به پشتیبانی دولت درآمدند، گروهی دیگر بیطرف ماندند، گروه سوم که عمدتا کردان عادی (یعنی زحمتکشان) بودند فعالانه به قیام کنندگان ترکمن یاری رساندند.
داوییف ملا عضو دسته پارتیزانی آلیارخان گواهی داده است که هنگام محاصرهی بجنورد، ترکمنهای پر نفوذ چون صفرمرگن و دردی خان (از گوگلنگها)، آقامحمدخان(یمود)، جان محمدخان (گوگلنگ) در قیام شرکت جستند. گواه عینی قیام آنا محمدقربان قاسم اوغلی: ترکمنها پس از سه روز محاصره شهر بجنورد و پس از سررسیدن هواپیماهای غول پیکر مدل «یونکرز» بسوی سملگان پس نشستند کردهای شادلو بیرحمانه سربه نیست شدند. هواپیماها بیشتر رعب آفریدند… جنگ قدرت رضاخان وارد مرحلهی دیگری شد. براندازی دودمان قاجار و اعلام رضاخان بعنوان شاه در میانهی سال ۱۳۰۴ تدارک دیده شد.
رضاخان درصدد جلب حمایت روحانیون و محافل بورژوا ملاک بزرگ بود. و انگلستان نیز به یاری رضاخان شتافت. مجلس نیز دیگر نهاد قانونی بود که رضاخان رضایت آنها را کسب کرد. جان محمدخان در۲۳اردیبهشت۱۳۰۴/ ۱۲مه ۱۹۲۵ از طریق شیروان به بجنورد پرواز کرد. در شیروان زعفرانلوها تعهد حمایت از جان محمدخان و قوای دولتی را دادند. در واپسین روزهای ماه اردیبهشت ۱۳۰۴، سرهنگ احمدخان به استرآباد آمد و با گروه خود رهسپار تعمیر راههای خاکی میان بندرگز و استرآباد شد. در جنوب استرآباد فشارشدیدی برای ساختمان فرودگاه به جریان افتاد. کار ساختمان راهها و فرودگاهها در مشهد، سبزوار و دیگر نقاط خراسان گسترش بسیار یافت. ژنرال محمدحسین خان فرماندهی تیپ مستقل در گردهمایی اشراف محلی در استرآباد، به ضرورت جلب همهی بومیان ایرانی به مبارزه با قیام کنندگان ترکمن اشاره کرد.
ترکمنها بار دیگر در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۰۴ شهر بجنورد را غافلگیرانه محاصره کردند. خلبانان آلمانی در بمباران بجنورد شرکت جستند. قیام کنندگان بار دیگر به سملگان عقبت نشستند. در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۰۴ دستههای ترکمن به محمدآباد ششکیلومتری استرآباد حمله بردند و به روایتی در آنجا حدود ۲۰۰نفر تلفات دادند. قوای قبایل آق آتابای و قان یوقماز نیز در سوی قوای دولتی عمل کردند. با وجود برخی موفقیتهای نظامی ترکمنها، ناکامی قیام کنندگان در حوالی بجنورد و تمرکز قوای بزرگ علیه آنها، تاثیر منفی بر وضع ایشان گذارد و در میانههای سال ۱۳۰۴ قیام ترکمنصحرا بار دیگر روبه افول نهاد.
رهبـران دستـههای ترکمن درخواستهای جان محمدخان فرماندهی لشکر خاور را پذیرفتند ولی با شرایطی: ۱ـ خارج کردن قوا از مرزهای ترکمن صحرا
۲ـ پذیرفتن خودمختاری ترکمنها و خاننشین بجنورد.
در ۳۱ اردیبهشت۱۳۰۴ رهبران قیام به ابتکار عثمان آخون دومین کنگرهی ترکمنها را در نزدیکی گومیشتپه تشکیل دادند آنها تصمیم به اعزام هیئتی به تهران گرفتند. مذاکرات با جان محمدخان که بیشتر در صدد اتلاف وقت بود ۲۰ روز طول کشید. ترکمنها بار دیگر در پایان خرداد ۱۳۰۴ حمله را آغاز کردند. در جادهی شیروان و در منطقهی بجنورد قوای دولتی را تحت فشار قرار دادند. تمرکز شدید قوای دولتی در منطقهی بجنورد و در کنارههای دریای خزر رفته رفته بر روحیه ی قبایل ترکمن های قیامی کارگر افتاد. رهبران شادلو به قوای دولتی نامهی تسلیم نوشتند. نومیدی رفته رفته در میان برخی از خوانین پیشرو ترکمن نیز پدیدار شد.
در اواخر مرداد ۱۳۰۴ سران طوایف و چهرههای متنفذ ترکمن برای بررسی مسئله ادامه مبارزه مسلحانه در اومچالی گرد آمدند. درجلسه ۲ گروه بندی آشکار شد. یکی تسلیم را مطرح می کرد و دیگری به مبارزهی قاطع فرا می خواند در آخر با اکثریت رای تصمیم به مبارزه تا تشکیل ترکمنستان خودمختار گرفتند. ولی در بندی حملهها را منوط به تهاجم نیروهای ایرانی کردند. در ۵شهریور ۱۳۰۴ معززخان و دیگر همراهانشان در مشهد اعدام شدند.
ـ همراه معززخان ۲۰ ترکمن و بعداً چهل و هشت کرد را هم اعدام کردند.
ـ در۲ شهریور۱۳۰۴، ۷۵ تن از سازمانگران قیام ترکمنستان را نیز در تهران اعدام کردند.
ـ در محل عملیات نیز ۶۵ تن از فعالان قیام اعدام شدند.
ـ بپا خاستگان ترکمن در پیامد سیاست ارعاب روحیهی خود را باختند. و ۱۲ نفر متشکل در هیئتی مرکب از یمودها و گوگلنگها و شیخ و خوجا نزد جان محمدخان رفتند و اعلام برائت کردند.
عثمان آخون دیگر یارای ادامهی قیام را نداشت. ترکمنها در این دوره یعنی نیمه دوم ۱۳۰۴ نه رهبری واحد و نه نقشهی واحدی داشتند. بطور کلی جنبش و مبارزه آنها آرام آرام خصلت پارتیزانی پراکنده پیدا کرد. در میانههای مهر ۱۳۰۴ حلقهی پیرامون قیام کنندگان تنگتر شد. واحدهای لشکر خاور در درهی سملغان در کنارههای رودهای چاتلی و سملغان، در روستاهای شاآباد، سملغان پشکال و محمدآباد متمرکز شدند. واحدهای لشکر مرکزی تهران مرکب از ششهزار نفر در همان مناطق قرار داشتند. در این هنگام ترکمنهای قیامی در زیر رهبری پیگیرترین مبارزان خوانین متوسط و کوچک و رهبران قبایل و روحانیون چون غسیرامنخان، آلیارخان، گوک صوفی در منطقهی ویرانههای قلعهی شابات واقع در ۲۵ کیلومتری جنوب باختری چاتلی متمرکز شدند. آنها در آنجا کار بزرگی برای تحکیم خود و پذیرش گروههای اضافی انجام دادند.
پس از پایان تمرکز قوای دولتی در بجنورد، استرآباد و دیگر محلات، فرماندهان ارتش خوانین گوگلنگ هوادار دولت یعنی ولیخان، نفس علیخان و دردیخان را در مهر ۱۳۰۴ به بجنورد دعوت کردند. تصمیم بر آن شد که ولیخان به نزد (غسیرامن خان و آلیارخان) و نفس علی و دردیخان به نزد آتابایها (نزد گوک صوفی) بروند. این پیکها نیامده بودند که خانهای گوگلنگ یعنی آلیارخان، غسیرامن خان، نورگلدی، قادیر، آتابردی، کریم ایشان و بایی ایشان و دیگران در ۱۸ مهر ۱۳۰۴ برای بررسی مسائل مبارزهی آینده جلسهی مشاوره در روستای قلیچ ایشان برگزار کردند. در این جلسه آنها در عقاید و نظرات اتفاق نداشتند. در این جلسه آلیارخان و غسیرامنخان خواستار مبارزهی قاطع و کریم ایشان و هوادارانشان آشکارا ابراز تمایل می کردند که به سوی دولت بروند.
شاهد عینی سیدمحمدآغایف می گوید که آلیارخان، گوگلنگهای غارابالقان را به عدم تحویل سلاح و مبارزه تا واپسین قطره خون فراخواند. و در نبردهای بسیاری شرکت جست. داوییف ملا و جورره نیاز اوغلی نیز مبارزه قاطع آلیارخان و ترغیب ترکمنها به نپرداختن مالیات را یادآور شدند. چنانکه جورره نیاز اوغلی شرکت کننده قیام یادآوری می کند، آلیارخان جانبدار مبارزه قاطع با قوای ایران بود. قوای دولتی برای حملهی قطعی آماده میگشت اما انجام آن میسر نشد، زیرا که در این هنگام (تقریباً در میانه های پاییز ۱۳۰۴) قیام بلوچها به سرکردگی سرخداد در پشت جبههی لشکر خاور در جنوب خاوری کشور شعلهور گشت. دولت ناگزیر شد بخشی از قوای خود را برای فرونشاندن آن به بلوچستان اعزام کند. تصمیم گرفته شد که موقتاً سیاست صبر و انتظار در ترکمن صحرا پیش گرفته شود. حکومت با بهرهگیری از این درنگ فعالیت شکافافکنانه از درون در صفوف ترکمنهای قیام کننده شدت بخشید. در این کار به ویژه فعالیت فرماندهی تیپ مستقل شمال واقع در منطقهی استراباد که توانسته بود در چهرهی ملاخان و رجب آخون و دیگران تکیه گاهی در گروه بندی سرمایهداری تجاری در حال پیدایش ایرانوفیل (ایران دوست) جعفربای بیابد چشمگیرتر بود. رجب آخون علناً جعفربایها را به دست کشیدن از مبارزه دعوت میکرد که گواه عینی الیاس خدراوغلی نیز آن را تایید کرده است. شمار قوای دولتی در ترکمن صحرا فزونی می گرفت در ۱۳ مهر ۱۳۰۴ ژنرال فضل اله زاهدی وارد بندرگز شد. وی کاپیتان عبداله خان را به گومیشتپه نزد جعفربایها، فرستاد ارتش بیانیه داد ولی کارگر نیفتاد. در۱۵مهر۱۳۰۴ جلسهی مشاوره ۱۵۰ تن از نمایندگان متنفذ قبایل و طوایف در منزل عثمان آخون در گومیش تپه تشکیل شد تا تحویل سلاح را بررسی کنند در این جلسه نفس سردار یکی از سرداران برجسته، قاطعانه از مذاکره سرباز زد، جلسه با اکثریت خواهان عدم تحویل سلاح شدند و مانع عبور نیروهای دولتی شدند. در۱۶مهر۱۳۰۴/۵ اکتبر سال ۱۹۲۵ دو هواپیما برفراز گومیش تپه و روستای ساللاخ پرواز کردند. قوای دولتی در روز دوم هشت جعفربای شرکت در قیام را زنده زنده در آتش سوزاندند.
قبایل ترکمن با در نظر گرفتن خطر زنان و کودکان خود را به ترکمنستان انتقال دادند. در۱۹مهر۱۳۰۴/ ۸ اکتبر سال ۱۹۲۵ بسیاری از رهبران جعفربای به مشاوره در ده باشیوسغا گرد آمدند و تصمیم گرفتند که سلاحها را تحویل دهند. بدین ترتیب مشاوره در بأش یوسغا عملاً از تسلیم و چشم پوشی از شعار اصلی و هدف اصلی قیام، یعنی مبارزه در راه آزادی و حق تعیین سرنوشت ملی جانبداری کرد. عثمان آخون در دورهی مذاکرات جعفربایها با فرماندهی ایران (از۱۷مهر تا ۲۳مهر۱۳۰۴/ ۲ تا ۶ اکتبر ۱۹۲۵) به بازی دوگانهی صرفا غیرقابل فهمی دست زد.تودههای غرب ترکمن صحرا شروع به پیوستن به دستههای آلیارخان و نفس سردار گرفتند دسته نفس سردار بزودی سه به دوهزارتن زد هیئت منتخب بأشیوسغا نتوانست خبر را به نزد فرماندهی ایران برساند.
۶ـ شکست ترکمن ها
دولت به نابود سازی قیام ترکمنها شتافت، او با انجام تدارک همه جانبه به موفقیت خود اطمینان داشت. در۲۰مهر۱۳۰۴/ ۱۹ اکتبرآلاالیسیسی سال ۱۹۲۵ که اولتیماتوم فرماندهی ایران به سرآمد، حملهی ارتش شروع شد. گومیش تپه، آق قلعه و گنبدکاووس. نخست ۴ستون نظامی آرایش داده شدند تا از چند سو بر ترکمن ها حمله برند. ۱ـ ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهدی ۲ـ ستون دوم به فرماندهی سرهنگ حکیمی ۳ـ ستون سوم تحت امر علی اصغر جهانبینی ۴ـ ستون چهارم تحت فرماندهی سرهنگ جان محمدخان. واحدهای هنگ رضاخان نخستین ستون ۳۵۰ نفره را تشکیل می داد. در۲۰مهر۱۳۰۴/ ۹ اکتبر سال ۱۹۲۵ آنها از قره سو به سوی خوجا نپس پیش رفتند و در۲۱مهر۱۳۰۴/ ۱۰ اکتبر آن را بدون زد و خورد به تصرف در آوردند و بعد به گومیش تپه رفتند…. آنها با ترکمنهای باقیمانده چون اشغالگران رفتار میکردند، غارتشان می نمودند، ستم روا می داشتند و کتکشان می زدند. دومین ستون قوای دولتی نیز که به آق قلعه حمله برده و فشار به ترکمنها را آغاز کردند. در ۳۰مهر۱۳۰۴/ ۱۹ اکتبر ۱۹۲۵ دستههای ترکمن واقع در نزدیکی گنبد کاووس با هشتصدسوار به مقابله پرداختند. و در۱و۲آبان/ ۲۳-۲۲ اکتبر تا گومیش تپه پیش رفته و آن را محاصره کردند و در آخر نیز عقب نشستند.
در۵آبان ۱۳۰۴/ ۲۵ اکتبر سال ۱۹۲۵ جلسهی مشاوره سرکردگان قیام تشکیل شد و در آن گوگ صوفی و آناگلدی آچ جانب تسلیم را گرفتند و انحلال دستههای خود را اعلام کردند. در ۳آبان ۱۳۰۴/۲۳ اکتبر سال ۱۹۲۵، ستون قوای دولتی با گذر از بجنورد به سوی ده قارات در ۸۰ کیلومتری شمال باختری بجنورد پیش رفت و به تصرف درآورد. دستهای مرکب از ۱۰۰۰ نفر توسط جان محمدخان به شاهرود اعزام شد تا مانع از هجوم ترکمنها به جادهی تهران شوند. دستهی اصلی ترکمنهای قیام کننده نیز در منطقهی محلهی شابات (شمال قارات، در ۲۵ کیلومتری جنوب باختری شهرک مرزی چاتلی) متمرکز شدند. قوای دولتی از روستای قارات در دو سو پیش رفت و گروهی ۵۰۰ نفره به سوی قلعه شابات و دیگری به سوی روستای قرناوه یورش برد و آن را در۳آبان۱۳۰۴/ ۲۳ اکتبر سال ۱۹۲۵ اشغال کرد. دستهی گوگلنگها مرکب از ۵۰۰ سوار به رهبری آلیارخان از قرناوه به سوی باختر عقب نشست، اما دستههای آتابای به رهبری گوک صوفی در حالیکه ارتباطشان با آلیارخان قطع شده بود بدون هماهنگی در جهت دیگری عمل می کردند. آلیارخان از گوگ صوفی کمک خواست ولی وی نتوانست به موقع عمل کند. قوای دولتی در پی تصرف قرناوه، به سوی محلهی قره بالقان (در هفت کیلومتری جنوب خاوری روستای قلیچ ایشان در ۶۰ کیلومتری جنوب خاوری چات) پیش رفت. در این منطقه در نزدیکی روستای قلیچ ایشان حملهی قوای دولتی موفقیتی نداشت.
دستههای آلیارخان، نفس سردار، غسیرامنخان نیز نیروهای خود را در اینجا متمرکز کردند. در۵آبان/ ۲۵ اکتبر گوگ صوفی با ۵۰۰ سوار به آنها پیوست. در اینجا اتحاد طایفهای شکل گرفت: ۲۰۰۰ جعفربای زیر فرماندهی نفس سردار، ۲۰۰۰ آتابای به رهبری گوگ صوفی و پانصد گوگلنگ به سرکردگی آلیارخان، اما سازوبرگ جنگی ترکمنها محدود و روحیهی آنها خراب بود. به گفتهی شاهد عینی آنامحمدقربان قاسم و جورره نیاز اوغلی، ترکمنها در تنگهی روستای کریم ایشان، به پیروزی رسیدند. آلیارخان خواستار خروج از حالت دفاعی بود و درصدد حملههای چریکی بود که به این خواست دست یافت ولی دستههای دیگری چنین قصدی نداشتند. نقشهی مشترک حمله تهیه نشد.
سیدمحمد آقایف، داوییف ملا ـ گواهان عینی اصرار آلیارخان به گسترش حمله به نقاط دیگر و جلوگیری از پیشروی قوای دولتی به درون ترکمن صحرا بود اما خوانین دیگر تصمیم به تسلیم گرفتند. برخی خوانین گوگلنگ و شخص گوگ صوفی از عملیات فعال آلیارخان می ترسیدند. در نتیجه قیام پس از آن به شدت روبه افت نهاد.
رضا خان در چنین زمانی در تدارک قبضهی کامل قدرت شاهی بود. و به پیروزی در ترکمن صحرا نیازمند بود. جار و جنجال شوونیستی گسترش وسیعی یافته بود و دودمان قاجار در آستانهی فروپاشی. مجلس پنجم در۱۱آبان۱۳۰۴/۳۱ اکتبر سال ۱۹۲۵ تصمیم به خلع احمدشاه و انتقال قدرت عالیه موقت به رضاخان گرفت. حکومت رضاخان از جانب محافل امپریالیستی انگلستان پشتیبانی کامل می شد. در ۱۱آبان ۱۳۰۴ ۳۱ اکتبر سال ۱۹۲۵، دستههای ترکمنها در پی شلیکهای ممتد ناگریز شدند در همهی جهات بدرون ترکمن صحرا عقب نشینی کنند. قوای دولتی سپس تا سکونتگاه بایندر پیش رفته و سپس به سوی روستای شیخ واقع در نزدیکی پیوستگاه گرگانرود پیشروی کنند. آنها (دولتیها) با قوای ۲۰۰۰ نفره به گنبدکاووس در ۱۲آبان ۱۳۰۴/ ۱ نوامبر سال ۱۹۲۵ بدون درگیری وارد شدند. دستههای یموت در منطقهی گنبد با بجا گذاردن مال و حشم به خاک شوری گذشتند.
در۱۹آبان۱۳۰۴/۸ نوامبر سال ۱۹۲۵ سران گوگلنگ و دستههای آلیارخان و غسیرامن خان نیز مجبور به عبور خاک شوروی شدند و در۲۳آبان۱۳۰۴/۱۲ نوامبر آنها دوباره به ایران برگشته و باقیماندهی دستههای خود را به شوروی بردند. در۲۳آبان۱۳۰۴/۱۲ نوامبر سال ۱۹۲۵ نمایندگان قبایل یموت، گوگ صوفی از آتابایها، محمدنفس از طایف گوگ، قلیچ خان از طایفهی آق یولما، بایرام دردی از طایفه دویچی، ایلیق خان از طایفهی قوجوق، وارد روستای بیات حاجی شدند. عثمان آخون، غسیرامن خان و برخی دیگر در ۲۳آبان۱۳۰۴/ ۱۲ نوامبر سال ۱۹۲۵ از مرز گذشتند. نوربردی خان از قبیلهی گوگلنگ نیز با همهی افراد خود به منطقهی سونگیداغ کوچید. دست آخر نفس سردار و گروهش از مرز گذشتند.
پس از اشغال ترکمن صحرا از سوی قوای ایرانی، رجب آخون و آناجان آخون، همدستان بجا ماندهی دولت ایران در ترکمن صحرا در۳۰آبان۱۳۰۴/۱۹ نوامبر سال ۱۹۲۵ بعنوان نمایندگان ترکمن صحرا برای مجلس موسسان به تهران رفتند. آتاحاجی، بردی بای و محمد حاجی آنان را همراهی کردند. آنها در مسئلهی ترکمن صحرا با مقامات به هیچ چیزی دست نیافتند. مبارزه رهایی بخش ترکمنها به شکست انجامید، حکومت قاجار خیزشهای آنان را غرق در خون کرد.
ترکمنهای ثروتمند و با نفوذ عبارت بودند از:
۱ـ آنا تاغان آخون ۲ـ آناجان آخون ۳ـ آناگلدی آج ۴ـ آنامراد قصاب ۵ـ آتاق(آتا) حاجی ۶ـ آمان خوجایین ۷ـ بایرام گلدی آخون ۸ـ ولی خان ۹ـ گوگ صوفی ۱۰ـ قلیچ ایشان ۱۱ـ قانتیم بای ۱۲ـ دردی خان ۱۳ـ غارا تاغی ۱۴ـ ملاخان ۱۵ـ محمدقلی خان ۱۶ـ محمد آخون ۱۷ـ ملاسویون آخون ۱۸ـ عثمان آخون ۱۹ـ رجب آخون ۲۰ـ رجب محمد ۲۱ـ شیخ بای ۲۲ـ خوجا سیدخان
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۶