سرگئی د‌‌‌‌میدوف آنتروپونیمیک و آنتروپونیم (پژوهشی در نام‌های ترکمنی)

سرگئی د‌‌‌‌میدوف

آنتروپونیمیک* و آنتروپونیم** 

(پژوهشی در نام‌های ترکمنی)

ترجمه: رحیم کاکایی

در ‌میان کثرت علوم، “آنتروپونیمیک”، علم مطالعه نام‌ها (از آنتروپوس یونان باستان – « انسان» واُنوما- « نام»)، شاید یکی از جالبترین‌ها است. زیرا “آنتروپونیمی”، علم پژوهش نام‌ها، یعنی مجموعه نام‌های فردی مردانه و زنانه این یا آن خلق است – این امر بازتاب روشن بسیاری جوانب تاریخ و زندگی آن، ویژگیهای روان ملی و تماس با محیط زبان خارجی، پدیده‌های طبیعی گیاهان و جانوران بومی‌است. آنتروپونیمی ‌ترکمنی –  مجموعه‌ای از نام‌های فردی ترکمن‌ها است و برای یک پژوهشگر حکم منبع بی پایان پژوهش گذشته‌ی دور و نزدیک است. مولف این مقاله در جریان جمع آوری چندین ساله مطالب آنتروپونیمی، خود درگوشه و کنارهای مختلف ترکمنستان به این امر یقین حاصل کرد. همراه با گزینه‌هایی بیش از پانزده هزار نام در جزوه‌دان‌ها درانتظار زمان چاپ خود هستند و طبعا این همه‌ی آن نیست. در هر ملتی هزاران از این نام‌ها وجود دارند و همه آنها معنی خاصی را دربر ‌می‌‌گیرند، که والد‌ین درنظرداشتند کودکان خود را با این یا آن نام بنامند. حتی در خانواده‌هایی که از سنت‌های کهن جدا شده‌اند، در نام‌گذاری‌ها، نام نوزاد اثر معنویی معینی را دربر دارد. این امر در بین آنها یا احترام به کسی از بستگان است یا احترام به افراد برجسته و معروف و یا دِینی است به رسم محق دوره‌ی معین و از سوی دیگر انعکاسی از ذوق و سلیقه شخصی که گاهی تا اندازه‌ای عجیب و پرطمطراق است، یا بازتاب اوضاع و شرایط معینی است که به هنگام تولدِ انسان کوچک همراه او است. آنجایی که سنت‌ها هنوز زنده‌اند، بعنوان مثال، درمحیط ترکمن‌ها وضع از چه قرار است ؟ نام افراد دراینجا هم درگذشته وهم امروز، اغلب بمثابه نوعی سند و تایید شخصی انسان که حاوی برخی داده ها درباره دارنده نام است بوده و باقی خواهد ماند. بیهوده نیست که خردمندی ملی ترکمن هشدار ‌می‌دهد که: « پیش از اینکه نبرد کنی، نام رقیب خود را بشنا‌س».برای نمونه چنانچه بگوییم او را «چاری»، «باَشیم» یا «آلتی» می‌نا‌میدند، این بدان معنی بوده که او چهار‌مین، پنج‌مین یا شش‌مین کودک خانواده است و با چندین برادر سر و کار دارد که ‌می‌توانستند جهت کاری به یاری وی بشتابند. درجریان بررسی بسیاری نام‌های ترکمنی که این یا آن گروه اصلی خود را تشریح ‌می‌کردند، ما به نام‌های گوناگون: زیبا و نه چندان ظریف و درشت، بلند و کوتاه برخورد می‌کنیم. اما صاحبان نامها نه چندان زیبا وظریف هستند که دیگر دشوار است چیزی درآن تغییر داده شود و نباید در مورد آن ناراحت شد، چون آنطور که ضرب المثل ترکمنی ‌می‌گوید، « یاغشی آدام دان، غُووی آت غالار» – (از انسان خوب همواره نام نیکو باقی خواهد ماند ).

مکان نامی، آنطورکه معلوم است مجموعه‌ای از نام‌های جغرافیایی است. بسیاری از نام‌های ترکمنها با مکان نامی‌(توپونیمی) مرتبط هستند. یکی از دوستانم نام خانوادگی اش مارجیکوف است. درپاسخ به پرسش درباره منشاء و پیدایش نام او روایت خانوادگی درباره آنکه این نام خانوادگی از نام پدر بزرگ سرچشمه می‌گیرد را گفت. پدربزرگش در واحه تجن بدنیا آمده و تقریبا تمام زندگی‌اش را در زادگاهش گذرانده است. با این حال روز تولد او با بازگشت پدربزرگش از شهر ماری (مرو) مصادف شد، جایی که چندین بار وی برای برخی امور مهم به آنجا مسافرت کرده بود.این گزینه هنگام نامگذاری این یا آن اسم جغرافیایی حتی دراغلب موارد دیده شده است. کدام یک از این اسامی ‌جغرافیایی در زندگی روزمره دیده ‌می‌شوند؟ علاوه بر« مارجیق»، در مطبوعات و در پرس و جوهای شخصی:« ماری لی» ( اهل شهر ماری – مرو، مروی)، تجن، ساراغت (سرخس)، سایات، سومبار، اِترِک، بَهِردِن و برخی دیگر نام‌ها را نیز دیدم. شاید بیشتر نام‌های جغرافیایی در نام‌های شخصی بمثابه اصطلاحات ساده بنظر ‌می‌رسند، هرچند پشت این اصطلاح«ساده» نوعی تاریخ خانوادگی قرار دارد. همینطور اسم رودخانه‌ها را نیز بمثابه نام ‌می‌توان دید، مانند:« دریا» (رودخانه)، «دریا غولی» (بنده دریا). در ضمن درگویش‌ها ولهجه‌های خزر واژه «دریا»، معنی نوین « دریا» را پیدا می‌کند. به نام‌های مرتبط با استپ و صحرا ‌می‌توان به “میدان» (ز‌مین بایر،صحرا) ، “میدانلی» (صحرایی، بیابانی، کویری)؛ و نام‌های مرتبط با کوه، به« جولگه» (جلگه، تنگه، دربند) اشاره کرد. درعین حال در بین نام‌های شخصی، متشکل از اسامی‌جغرافیایی، بخش عمده‌ای را که شامل  نام‌های مردانه هستند به چشم می‌خورد. نام‌های زنانه بسیار بندرت دیده ‌می‌شوند. بدیهی است که این امر با این موضوع مرتبط بود که رفت و آمد،سیاحت و مسافرت جزو امتیازات مسلم مردان بشمار ‌می‌آمد و زنان مجبور بودند تمام زندگی خود را به تنهایی در همان روستا صرف کنند، تنها گاه گاه، با اجازه شوهر،به بازدید و عیادت پدر و مادر خود ،اگر آنها در جای دیگر زندگی می‌کردند، ‌می‌رفت. دردوران ما وضعیت البته فوق‌العاده تغییر کرده است و زنان جوان بسیار بیشتر از مادران و مادر بزرگانشان به مسافرت ‌می‌روند. با این حال نیروی سنت درشرایط و اوضاع مورد نظر هنگام نام‌گذاری نوزادان باقی مانده است.

یک فرد روستایی همواره به طبیعت نزد‌یک است. وی بطور نیرومند این نزد‌یکی و ارتباط خود با طبیعت و با گیاهان و جانوران آن را احساس ‌می‌کرد. این مسئله کاملا قابل درک است. تا چه رسد به فرهنگ گیاهان که گیاهان وحشی به انسان و زندگی روزمره او، بمثابه علوفه برای دام‌ها و گاهی اوقات برای خورد و خوراک انسان، به عنوان گرما و سوخت و برای نیازهای گوناگون خانوادگی و غیره که مورد استفاده قرار می‌گرفت کمک‌های بسیار ارزنده‌ای کرده است. همین را ‌می‌توان درباره دنیای حیوانات گفت، که خصایص انفرادی چنین حیواناتی مانند زیبایی، پایداری، نیرو و سرعت نقش زیادی را بازی ‌می‌کردند. دراینجا باز سحر و جادوی ساده لوحانه زندگی که حتی دیگر توسط والدین نیز درک نمی‌شد تجلی می‌کند: کودک با چنین نامی‌ می‌بایست مشخص‌ترین خصایص همنام خود –  گیاه و حیوان را به ارث می‌برد. در دوران باستان بسیاری از چنین تجسم شخصیت‌هایی ریشه در تصور توتم پرستی مردم درباره پیدایش و منشاء آنها از اجداد افسانه‌ای – حیوانات، درختان، پدیده‌های طبیعی و غیره داشتند. دراینجا برخی نمونه‌ها درباره نام‌های متعدد زنانه که مرتبط با نام گل‌ها است را می‌آوریم.

ازدرختان و بوته‌زارها نام‌های زیر به مردان و زنان داده شدند:

در بین مردها: “آرچا” (سروکوهی)، “کِرقاو”(افرا)، “غوجوم”، “پِتده”، “دِرِک” (صنوبر- سفیدار)، “سازاق” ( تاغ )، “چالی” ( درختچه شوره زار)، “چِرکز”( ریشتر، نام لاتین آن سولیانکا است. درختچه‌ای در استپ‌های قرا قوم و قیزیل قوم آسیای مرکزی)، “غاندیم” ( گیاه جوزگون – بوته ای از خانواده گندم سیاه، دربیابان‌های آسیای ‌می‌انه ومرکزی) و برخی دیگر.

دربین زنان: “آلما” (سیب، درخت سیب)، “خورما “(خرما)، “دِرِک” (سفیدار، درخت تبریزی)، “ناری” ( انار)،” اوُزوم” (انگور) و برخی نام‌های دیگر. البته اصل محدوده و موقعیت جغرافیایی بازتاب خود را نیز پیدا می‌کند.اگر درمناطق و نواحی کوهستانی جاییکه “آرچا” و “کِرقاو” می‌رویند بیشتر به این نام‌ها برخورد می‌کنیم. در نوار و منطقه آمودریا و واحه‌ی تاشووز که مشخصه آنها «غوجوم و پِتده » هستند، ‌می‌توان حاملین این نام‌ها را دید. مخصوصا “سازاق” ، “چالی” ، “چرکز” و “غاندیم”) مشخصه گله‌داران مناطق نیمه کویری در غرب ترکمنستان بودند.

بخصوص بسیاری از نام‌های مرتبط با نام‌های حیوانات خانگی، که اکثرا نام‌های مردانه هستند را ‌می‌توان در بین گله‌داران دید که کاملا قابل فهم است. بعنوان مثال: نام‌های مردانه: “اینر” (شتری از نژاد قوی)، “بوغرا” (شتر دوکوهانه )، “کؤشِک” (بچه شتر)،” غُچ” (قوچ، گوسفند)، “غوزی” (بره)، “تکه” (بز)، “تایچا “(کره اسب) و بسیاری دیگر نامها.

دررابطه با اسامی ‌که از حیوانات وحشی سرچشمه ‌می‌گیرند ، آنچنان تمرکز جغرافیای دیده نشده است.این اسامی‌کم وبیش بطور متناسب درگوشه‌های مختلف ترکمنستان پراکنده هستند.برای نمونه:

در بین مردان: “آرسلان” (شیر)، “یولبارس”(ببر)، “غورت”، “مؤجِک”، “بُوری”(گرگ)، ‌می‌توانستند بکار برده شوند.

در بین زنان: “مارال” (غزال)، “جِرِن” یا “کِییک” (آهو)، “تاوشان” (خرگوش) و همچنین عنوان برخی پرندگان ازجمله: “بیلبیل” (بلبل)، “سولغون” (قرقاول )، “تُوتی” (طوطی)، “تُووس” (طاووس)، “سونا” (اردک سرسیاه، اردک دریاچه دارای سر سیاه وسفید) رایج هستند.

من دراینجا آن نام هایی را که برگرفته از اسامی‌حیواناتی که کاراکتر موهن و حقارت آ‌میز را دارند، نمی‌آورم. اینکه چرا این نام‌ها را به برخی ازکودکان داده اند، درمطالب پیشین صحبت شد.

درباره تلفیق ( ترکیب و یا ادغام “نامتجانس” ) نام‌های ترکمنی

دو دوست دختر بنام‌های – « آلتین » و« تیللا» (طلا) وجود دارند. نمی‌دانم کاراکتر و طبیعت آنها چگونه است، اما نام‌ها زیبا و طلایی هستند. باز سه دختر دیگر هستند بنام‌های « گؤزِل»،« زیبا » و «جمیله»، که از نام‌ها معلوم هستند که باید زیبا باشند. موضوع چیست؟ چرا نام‌ها متفاوت‌اند، اما یک چیز را معنی ‌می‌دهند – « طلا »، «زیبا»؟ دلیل آن منشاء چند زبانی بودن همه آنها است و از طرق گوناگون به درون انبوه رنگارنگ نام‌های ترکمنی راه پیدا کرده اند. «آلتین» و« گؤزِل»، منشاء این واژه‌ها ترکی است – تیللا (طلا) و جمیله – عربی و زیبا – فارسی است. این پدیده ها کاراکتر و خصلت تلفیقی دارند. تلفیق ( ترکیب و یا ادغام “نامتجانس”) – آ‌میختگی عناصر نامتجانس و ناهمگون در یک سیستم است. در این مورد سخن درباره تلفیق زبانی نام‌های شخصی ترکمنی و منشاء چند زبانی آنها است. این پدیده مانند تعدادی دیگر، موجب پروسه‌های اتنیکی و تاریخی رنگارنگ و پیچیده شده که در منطقه ترکمنستان روی داده‌اند. در جریان صدها سال مردم بومی ‌ایرانی زبان در اینجا با قبایل ترک زبان که گروهی و یا تک تک آمده بودند روبرو شدند – با گذشت زمان جمعیت ترک زبان تبدیل به جمعیت اصلی شد و اسلاف ایرانی زبان پس نشانده و آسیمیله شدند. اما کاراکتر بسیار متنوع رابطه با همسا‌یگان ایرانی زبان – فارس‌ها، کردها و دیرتر- با بلوچ‌ها و جمشیدی‌ها (قبیله و عشایر فارسی زبان) – قطع نشد. ازاین رو ما در بین نام‌های ترکمنی همچنین به نام‌های دارای منشاء ایرانی، مانند: “روستم” (رستم)، “مِرِت” (مُرداد -ایران باستان – نام ماه پنجم سالنامه خورشیدی)، دیدار، “شیر”، “آزات” (آزاد)، “شیرین”، “تاَزه گول” (تازه گل)، “دسسه گول” (دسته گل)، “گول جان” (گل جان)، ‌”میوه”، “ناَزیک” (نازک، ظریف، برازنده) و اسامی‌دیگر برخورد می‌کنیم. حمله اعراب بازتاب ضعیفی درترکیب جمعیت آسیای مرکزی داشت. اما اعراب دین نوین – اسلام را بهمراه آوردند که با گذشت زمان تسلط نامحدود یافت، و بوسیله مذهب با آداب و رسوم خانواده، از جمله نامگذاری کودکان توسط شخص روحانی مرتبط شد و در سنن نامگذاری مردمان آسیای مرکزی و دیگر خلقها سیل نیرومند نام‌های اسلامی، عربی و یا سامی ‌در اصل خود، رخنه کردند. با این حال باید گفت که سنت ترکمنی نام‌های شخصی سرسختی و ایستادگی بسیار خوبی را از خود نشان داد و بویژه بین زنان، بسیاری نام‌های پیش از اسلام حفظ شد. این امر بویژه بوضوح در مقایسه با نام‌های شخصی برخی دیگر خلقها دیده می‌شود. برای مثال در داغستان نامهایی با منشاء عربی تقریبا بطور کامل جایگزین نام‌های بومی ‌پیش ازاسلام شد. در همسایگی ترکمن‌ها- ازبک‌ها، تاجیک‌ها، فارس‌ها، کردها، آذربایجانی‌ها – جریان عربی تاثیر فوق‌العاده‌ای را بر روی آنها گذاشت. برای مبارزه با حریف نیرومند یک تاکتیک انعطاف‌پذیر لازم است. سنت ترکمنیِ نام‌های شخصی با موفقیت آنرا بکار گرفت. از این رو هیچ جای تعجب نبود چنانچه پس از سالهای مدید آشناییِ برحسب تصادف معلوم شود که بین دوستان، همکاران یا همسایه‌ها بجز نام‌های ترکی شناخته شده برای همه، مانند “قاقا گلدی” (تحت اللفظی – پدر آمد) یا “غارگلدی” ( برف بارید )، نام‌های عربی – “آبدیللا “(عبدالله) یا آبدیرراخمان (عبدالرحمان) هنوز هم هست. این پدیده ‌می‌تواند بیشتر بین صاحبان مسن‌تر نام‌ها دیده شود. با این حال بین جوانان نیز پیش می‌آید. چیزی که هست نام‌های ‌عربی اسلامی ‌به کودکان هنگام تولد آنها توسط ملا‌ها یا توسط پیرمردانی مؤمن داده شده‌اند. با وجود این از سوی والدین به کودکان نام هایی را که نام اصلی آنها در خانه می‌بود، اعطا ‌می‌شدند، که حتی اغلب در اسناد رسمی‌نیز راه می‌یافت.

سرانجام پس از انقلاب اکتبر دگرگونی‌های بزرگی که در فرهنگ و زندگی مردم ترکمن صورت گرفت، بازتاب خود را درظهور نام‌های کاملا با زبان جدید- روسی یا اروپای غربی پیدا کرد که بیشتر آنها با این یا آن انقلابیون برجسته یا شخصیت‌های فرهنگی مرتبط است. طبیعی است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام استقلال دولت مستقل ترکمنستان نام گذاری این گونه نام‌ها روی نوزادان قطع شدند. البته نباید فکر کرد که همه نام‌های ترکمنی منشاء و اصل یک زبانه خود – ترکی، ایرانی، عربی، روسی و یا غیر از آن را حفظ می‌کنند. بسیاری از آنها تلفیق زبانی را بطور مستقیم در همان فرم نام ها، اغلب با ترکیب دو پایه زبان مختلف درتمامی‌ترکیبات ممکن منعکس کرده اند. برای نمونه، نام مردانه« سلام قولی » عبارت است از سلامِ عربی و قولِ ترکی یعنی تحت اللفظی« بنده صلح وآرامش » است. « گلدی مِرِت » – از ترکی گلدی ( آمد) ونام شناخته شده « مِرِت» – مرداد، نام ماه پنجم سالنامه خورشیدی ایرانی است. ونام زنانه “جوما گول” ( جمعه گل ) «جمعه» عربی را با « گل » ایرانی که به معنی « گل جمعه » است پیوند ‌می‌دهد.

مردان را چگونه می‌نا‌میدند

گاه گاهی که جریان سیل خروشان راه می‌افتاد، و برخی نوزادان پسر که در آن روز بدنیا می‌آمدند، « سیل گلدی» (سیل آمد) نا‌میده ‌می‌شدند.

گاهی در ‌میادین و روستاها گردباد سواره نظام دشمن برمی‌خاست و اسب‌ها در لشگرکشی مردان با‌لغ زین ‌می‌شدند و رزمندگان آینده که در این دوران بدنیا می‌آمدند، نام «جنگ»، «غیلیچ» (شمشیر)، خانجر( خنجر) و مانند آن را دریافت ‌می‌کردند.

در بسیاری از نام‌های پسران متولد شده در روز جمعه (“جوما ” و یا “آننا”) ، بازتاب خود را در این روز استراحت و نماز هفته مسلمانان پیدا ‌می‌کرد. از این رو همینطور نام‌های « آننا دوردی» و« جوما دوردی» (جمعه آمد)، آننابردی (جمعه داد) یا فقط “آننا” یا “جوما” (جمعه) مشاهده ‌می‌شد.

گاهی ‌می‌توان نام «جمعه» را دربرخی تلفیق‌های غیرعادی دید، برای نمونه: «آننا نِپِس» (نفس جمعه- جمعه نفس)،« آننا غیلیچ » (شمشیر جمعه- جمعه شمشیر)، « آننا غورت» (گرگ جمعه- جمعه گرگ)، « آننا قولی » یا «جوما قلی» (بنده جمعه) وغیره. اتفاقا همه این نام‌های مربوط به جمعه دراین روزها بسیار رایج و متداول هستند.

اغلب ماهی که کودک درآن متولد ‌می‌شد نیز نقش بازی ‌می‌کرد. چنانکه ما نام‌های “آشیر” (آشور)، “ساپار”(صفر)، “رجب”، “مِرِت” (مرداد)، “اوراز”، “بایرام”، “غوربان” (قربان)، نام ماه‌های اول، دوم، هفتم،هشتم، نهم، دهم و دوازدهم گزینه مردم ترکمن در تقویم قمری مسلمانان را بسیار می‌بینیم.

گاهی نام «یِدی» (هفتم) دیده ‌می‌شوند. اگر درروز تولد کودک باران می‌بارید همینطور اغلب – «یاغمیر» (باران) می‌نا‌میدند. چنانچه برف می‌بارید « غاریاغدی » (برف بارید).

کودکانی که در سحرگاهان و سپیده دمان متولد ‌می‌شدند ‌می‌توانستند نام « دانگ آتا‌ر» (سحرگاه – سپیده دم) یا «گون دوغدی » (آفتاب د‌مید – آفتاب برآمد) بگیرند.

چنانچه نخستین فریاد و صدای کود‌ک با فصل بهار مصادف ‌می‌شد، او را گاهی همینطور بعلت بهار، « یاز» (بهار)، «یازدوردی » (بهارآمد)، « یازبردی (بهارداد) می‌نا‌میدند.

رنگ چهره و مو همچنین بازتاب متعدد خود را درنام‌ها پیدا کرد. بیشتر از همه « غارا» (سیاه)، « غاراجا» (سیاه کوچک، متمایل به سیاه)، کمتر « ساری » ( زرد)، حتی بندرت «آق» (سفید) یا «آقجا» (سفید کوچک)، « گؤک » یا «گؤکی» (آبی)، « قیزیل » (سرخ- حنایی) و«غُونور» (قهوه‌ای). نام « اِکیز» (دوقلو) قطعا نام یکی از دوقلو‌ها بوده است.

معمولا والدین ‌می‌خواهند که نام کودکان آنها زیبا وآهنگین باشد و از این طریق عشق و محبت خود را به آنها و همچنین آرزوهای خود به آینده ی صاحب نام‌هانشان دهند. از این رو نامهایی مانند:« آمان » و« اِسِن » (تندرست و با سعادت)، « اِزیز» (عزیز، گرامی)، « باللی » (عسلی، عزیز «درمحاوره»)، « بِگِنچ » (شادی، شادمانی)، « گوُیچ » (نیرو،توان) « دولت» (ثروت، دارایی،غنا)، « دولت مراد» (مراد ومقصد ثروت)، « دولت گلدی» ( ثروت آمد)،« کُمِک» (کمک، یاری) و بقیه دیده ‌می‌شوند. گذشته‌ی پیش از انقلاب، بدون شک اثر بزرگی را در ز‌مینه و موضوع نام‌ها گذاشته است.

اغلب والدین به کودکان خود نام حاکمان و ثروتمندان را، با این عقیده که این مسئله به آنها خوشبختی به ارمغان می‌آورد، می‌گذاشتند. چنانکه دراین رابطه تا اندازه‌ی زیادی « بِگ مرا‌د» ( آرزوی – بگ)، « بای مراد» ( آرزوی – بای، بیگ)، «بایار» (ارباب، مالک، آقا)، « خان [یا حان] »، خان مراد، سولتان (سلطان)، شامراد (شاه مراد) و غیره پدید آمد

و بخش نسبتا زیادی ازنام‌ها با مذهب اسلام مرتبط بود و طبعا در تفاوت با جنبه‌های د‌یگر نامگذاری، جاییکه پایه و مبانی زبان ترکی برتری داشت، در اکثریت خود دارای منشاء زبان عربی بود. علاوه بر این نامهایی که در نگاه نخست، نسبتا عجیب و تضاد آشکار با نام‌های آهنگین و زیبا داشت، مشاهده شده اند. برای نمونه، « ایت آلما‌ز» (سگ نخواهد گرفت)، « پُورسی« (بدبو، متعفن)، «گوجوک» ( توله ی سگ)، « تاغان» (سه پایه)، « کورره» ( کره اسب) و مانند آن . باوجود این چنین نام هایی بهیچ وجه حکایت از بیمهری‌های والدین نسبت به وارثین خود نداشتند، بلکه مسئله درباره موهوم پرستی آنها است. درخانواده هایی که اغلب کودکان آنها فوت ‌می‌کردند، والدین با چنین مانور و روشی ‌می‌خواستند با اینگونه نام‌ها بیماری و مرگ و گویا کسی را که به طمع کود‌ک افتاده فریب دهند.

دردوره پس از انقلاب اکتبر بین نام‌های مردانه ترکمنی تغییرات معینی رخ داد. هرچند حفظ سنت نامگذاری بویژه به احترام مرگ بزرگان خویشاوند، ادامه دارند، هرطورهست نام‌های مرتبط با مذهب و عناوین فئودالی و ما‌لکان ثروتمند کاهش یافت. و نام هایی همانند، پُورسی، گوجوک، کورره و مانند آنها که دربالا به آن اشاره شد درنسل کنونی بطورکلی تنها بمثابه نام خانوادگی و ازنام‌های پدران و اجداد خود مشتق شده‌اند، مشاهده ‌می‌شوند.

بطورکلی به پسران تلاش ‌می‌شد نام هایی که منعکس کننده مقاومت و دیگر خصوصیات مردانه مثبت است داده شود: مانند،« ارسلان» یا «شیر»، « گویج » (نیرو)،« باتیر» (شجاع، قهرمان)، «مِردان» (جوانمرد، مرد‌وار)، « مِرگن » ( تیرانداز ماهر ودقیق)، «غُوچ» ( قوچ )، «یووشان» (افسنتین یا درمنه استپ)، «چرکز» (بوته‌ای با ریشه‌های قوی دراستپ)،« سازاق » (تاغ )، «غوروت»، «مؤجِک، بورن ( گرگ) و امثال آن، که دربسیاری از آنها آنطورکه می‌بینیم خصوصیات مربوط به گیاهان و حیوانات سرز‌مین مادری بازتاب یافته‌اند.

نقش ویژه ای را درنام گذاری‌ها بخصوص در زمان گذشته، مذاهب ایفا ‌می‌کردند. بطور طبیعی بسیاری نام‌ها با عنوان ماه‌های تقویم ملی که درآن این یا آن نوزاد متولد ‌می‌شد، مانند،« آشیر» ( آشور)، «سافار» (صفر)، «مِرِت» (مرداد)، رجب و اوراز مرتبط هستند.

جالب توجه است که تنها بین ترکمن‌هایی که در محدوده سرز‌مین تاریخی زندگی می‌کنند، نام مِرِت – نام پنجمین ماه و نام باستانی پیش از اسلام مربوط به ماه سالنامه خورشیدی – مرداد، حفظ شد. بین دیگر گروه‌های ترکمن، مثلا استاوروپول، این اسم به عربی آن یعنی شعبان جایگزین شد.

از روزهای هفته در این رابطه فقط جمعه اسلامی‌- روز نماز و استراحت- شانس داشت.از این رو بسیاری که دراین روز بد‌نیا می‌آیند نام جوما (جمعه) یا آننا (آدینه) را، اغلب با فعل الحاقی « گلدی » (آمد) یا « دوردی » (شد، ایستاد) دارند، مانند: “آنا گلدی”، “آنا دوردی” و غیره.

بخشی ازنام‌ها طبعا با منطقه جغرافیایی که معمولا آن شخص در آنجا بدنیا آمده است مرتبط هستند. به همین دلیل ما افرادی را با نام‌های “ماری”(مرو)، “مارچیق”، “چولی”، “عشق آباد” مشاهده می‌کنیم. اگر وضع فوق‌العاده‌ای پیش آید و کودک در‌ میانه‌ی راه و سفر بدنیا بیاید، آنگاه اغلب نام «یوللی» ( …راه، راهدار)، “یولامان” ( راه سعادت آ‌میز، راه موفقیت آ‌میز) را ‌می‌گرفت. برخی از نام‌هااین یا آن علایم مشخصه نوزاد را منعکس ‌می‌کردند.

نوزاد گندم گون و سیاه چرده ‌می‌توانست نام «غارا» (سیاه)، «غاراجا» ( کمی‌سیاه وسفید، گندم گون)، نوزاد سفید چهره نام «آق» (سفید، سفید رو ) یا «آقچا » (کمی‌سفید)، نوزاد با لکه مادرزادی یا خال، «خاللی» ( خال لی، خال دار) را بگیرد.

همانا بخش قابل توجه‌ای از نام‌های مردانه با مذهب، با اسلام که کاملا قابل درک است مرتبط بود. ازاین رو نام‌های موللا «مُلا»، “ایشان”، “خوجه”، “ماغتیم”، “سید” و مشتقات آنها با پیشوند « بردی» ( داد) یا « دوردی» (ایستاد) ناشی از این مسئله است مانند: “ایشان بردی” یا “خوجه بردی”. این امرحکایت از آن دارد که، والد‌ینی که فرزندی نداشته و یا تنها دختر در خانواده متولد شده، درزمان خود به این یا آن نماینده مذهب با تقاضای دعا جهت برآوردن آرزوی آنها مراجعه کرده‌اند. پیشوند « دوردی » بدان معنی است که نماینده مذهب روزِ تولدِ کودک در خانه مذکور و یا در روستا ظاهر شده است. سخن دراینجا درباره طراز اسامی‌ مشابه با ذکرخدا ( الله، خدای، تانگری) مانند: “الله بردی”، “خدای بردی”، “تانگری بردی” وامثال آن نیست.

شماری ازکودکان به اسم اجداد متوفی، و گاهی اوقات به طورمستقیم: “قاقا گلدی” (پدرآمد) ، “آتاگلدی” ( پدرآمد یا پدربزرگ آمد) ویا “عوض گلدی” (عوض آمد) نامیده می‌شدند. دراین رسم وسنت، پژواک بقایای تصورات باستانی درباره تناسخ درجسم تازه، یعنی تناسخ روح حفظ شده است. عقیده براین بود که روح جد و نیای متوفی بنحوی در مخلوق تازه متولد شده مجسم ‌می‌شود. این چنین کودکانی، بدون آنکه خود بدانند از امتیازات ویژه‌ای برخوردار می‌شدند. آنها را نمی‌شد کتک زد و یا سرزنش کرد. چون ممکن بود توهین به جد شود. چه در دوره‌های پیشین ایرانی و عربی و چه در دوران شوروی در واژه‌نامه اسمی ‌ترکمنی نام‌های روسی و بین المللی، و گاهی کاملا شورایی بعنوان مثال “سایلاو” (انتخابات) ظاهر شدند. در دوران شوروی نام‌های باستانی عصر ترکمن – “گؤراوغلی”، “کورت” و امثال آن نیز به صحنه آمدند. این امر نشان ‌می‌دهد که آنتروپونیمیک ترکمن مجموعه است از اسامی ‌موجود زنده و متغیر و همانند دیگر ز‌مینه‌های زندگی و معیشت مردم است.

زنان را چگونه می‌نا‌میدند.

هر زنی ‌می‌خواهد زیبا و جذاب باشد، همانند هرمردی که نیرومند و مردانه ‌می‌خواهد‌ باشد. و چنانچه هر چند چیزی از این مسئله از ظاهر و کاراکتر والدین خود دریافت نکرده باشد، به هر حال پدر و مادر ا‌مید و آرزوی خود را به کودکان خود نثار می‌کنند. از این رو بسیاری نام‌های زیبا مانند: «گؤزِل»، «آوُدان»، «جمال»،« زیبا»، «جمیله» مشاهده ‌می‌شوند. اغلب واژه « زیبایی» باز با نوعی اصطلاح خوش آهنگ، با ساختن اسم مرکب تقویت شد. چنانچه درزیبایی‌های بعدی خال کوچک نقش بسیاری ایفا کرد. اگردختری خال کوچک ‌می‌داشت آنرا« خاللی گؤزِل» (زیبای خال دار) نا‌میده ؛ چنانچه تولد او به بهار می‌افتاد، او ‌می‌توانست نام « یازجما‌ل» (زیبای بهاری)؛ یا چنانچه دختر سفید رو می‌بود – « آق گؤزِل » یا « آق جمال » (زیبای سفید) را بگیرد.

رنگ سفید بین نام‌های زنانه بسی بیشتر از بین نام‌های مردانه مشاهده ‌می‌شد. به همین دلیل دارندگان چنین نام هایی کم نبودند، مانند « آق غیز» (دختر سفید)، « آقجا » (دخترک سفید – سفید رو)، « آقجا گوُل » (گل سفید)، « آق نابات» (نبات سفید)، « آق بِگِنچ» (سپید مسرت، نورشادمانی) و بقیه. هم زمان چهره‌های گندم گون و سیاه چرده ‌می‌توانستند نام «غارا غیز» (دختر سیاه) را بگیرند.

درکل تا آنجا که به نام‌های زنانه مربوط ‌می‌شود، بطور طبیعی گلچین‌هایی بکاربرده ‌می‌شوند که خاص زنان ‌هستند مانند: «آوُدان» (زیبا )،« ناَزیک » (ظریف، ریزه اندام)، «گؤزِل»، « زیبا » و«جمیله » (زن زیبا)، «کو‌میش» (نقره)، «آلتین» (طلا)، «مارال» و«کِییک» (آهو،غزال)، «آی بؤلِک » (تکه ای ازماه)، «نابات» (نبات) وامثال آن. بویژه نامهای تاجِ گلِ گلها فراوان هستند. دراینجا این نام‌هابطور ساده چنین هستند:«گول لر» (گلها) و« قیزیل گول» (گل رز، گل سرخ)، “گولَلِک» (گل خشخاش)، “نارگول» (گل انار)، “‌دسسه گول» (گل دسته)،«باهارگول» ( گل بهار)،« آی گول» (گل ماه – ماه گل)، «گول جاهان» ( گل جهان، جهان گل ).

همانند مردان بین زنان نیزچهره های« گند‌مگون‌» و« سفید» وجود دارند و همچنین به روش زنانه به احترام نیای متوفی نامگذاری شده اند را نیز می‌بینیم. ازاین رو در‌میان دختران که درنگاه اول بنا به سن آنها عجیب وغریب هستند نام هایی، مانند« اِجه» (مادر)،« اِنه» ( مادر، مادربزرگ)،«ماما» ( ما‌دربزرگ ما‌دری) دیده ‌می‌شوند.

گل‌ها یکی از زینت‌های زندگی ما است. یکی از انواع آنها وعطرملایم آنها اغلب بهترین احساسات انسانی را برمی‌انگیزند.ازاین رو کاملا قابل درک است که چرا موضوع گل چندان پیوند ملاطفت آ‌می‌زنسبت به خود ازجانب زنان هنگام نامگذاری اسامی‌پیدا کرده است. نام گل، که با مفهوم کلی « گل» ( گوُل به ترکمنی) یا با انواع جداگانه آنها مرتبط است ، بخش بسیار زیادی از نام‌های زنانه ترکمنی را می‌سازند. برای نمونه تنها برخی از آنها را می‌آوریم: «گوُل» (گل)، « گوُلجه» (گل کوچک)، « گوُل لِر» ( گلها)، « دسسه گوُل» (دسته گل، گل دسته)، « گوُل بَبِک» (گل بچه)، « اِجه گوُل» (گل مادر)، « یازگوُل» (گل بهار)،« آق گوُل» (گل سفید)،« ساری گوُل» (گل زرد)، « غیزیل گوُل» یا « بَگوُل » (گل رز، گل سرخ)، « گوُل آلِک» (گل خشخاش) و بسیاری نام‌های دیگر.

چیز دیگری که وجود دارد این است که، گروه نسبتا قابل ملاحظه‌ای از نام‌های زنانه هستند که ، ظاهرا عجیب و غریب بنظر ‌می‌آمدند؛ ولی اساس و بنیان نام مردانه « اُغول» (پسر، بچه) را ‌می‌ساختند. معذالک برای انسان دانای کل علت پیدایش آنها کاملا قابل فهم است.چیزی که هست درمحیط ترکمنی بطور سنتی ظهور نخستین فرزند همواره با آرزوی پسر- وارث، مربوط بود. چنانچه آرزوها برآورد نمی‌شد و دختر بدنیا می‌آمد، او را ‌می‌توانستند بنامی‌که گویی بطور سحرآ‌میز مستحق  ظهور پسربوده، بنامند. دراین راه والدین خرافاتی و موهوم پرست به تاثیر سرنوشت در آینده که با آنها مهربانتر باشد ا‌میدوار بود، بویژه اغلب این امر در خانواده‌هایی که یک دختر متولد شده و یا پسرِ متولد‌شده زنده نمانده است دیده شده. ازاین رو نامهایی ازنوع :« اُغول بُلدی» (پسرشد، پسر بدنیا آمد)، « اُغول گِلدی» (پسر آمد)،« اُغول دوردی» (پسر ظاهر شد، پسر پیدا شد)، « اُغول گول» (پسر– گل)، « اُغول باَگول» (پسر- گلسرخ، پسر- رُز)،« اُغول بَبِک» (پسر- بچه)، « اُغول جان» (پسرجان)، « اُغول شات» (پسر- شادمانی، پسر- خوشبختی) وحتی چنان سخت گیرانه وآمرانه مانند، «اُغول گِرِک » (پسر لازم است) یا « اُغول دورسین » (بگذار پسر باشد) ظاهرشدند.

سایر نام‌ها مُهربزرگ انزوا و جدایی را برخود داشتند، هرچند دربین بسیاری از اسامی‌ مرکب یک جزء آن ‌می‌تواند در چندین واریا‌نت مشاهده شود. همینطور آنطور که اشاره شد چند‌ین نام مانند نام‌های مردانه با جمعه اسلامی‌( جوما، آننا) یا با برخی ماه‌های تقویم ترکمنی (ازجمله آشیر، ساپار،« صفر» مِرِت، بایرام، غوربان « قربان»، رجب) مربوط بودند. وجود جمعه درعنوان نام‌هایا ماه بیشتر ازهمه نمایانگر زمان تولد صاحبان آن بود. برای نمونه :   « آننا گول» (گل جمعه)، « آننا بی بی» (بانوی جمعه، خانم جمعه)،« آننا جمال» یا «جوما گؤزِل» (زیبای جمعه)، «آننا تَاج » (تاج جمعه)،« آشیرگول» (گل ماه آشیر)، «مِرِت گول» (گل مرداد)، « ساپارگول» (گل ماه صفر)، « غوربان گول » (قربان گل)، « رِجِب گول» و بقیه.

برخی نام‌های زنانه با ماه مرتبط اند، که ممکن است، حکم یکی ازاثرات و یا انعکاس حرمت و احترام به آن در دوران باستان باشد. مانند، « آی گؤزِل» (به زیبایی ماه – ماه زیبا)، « آی سُلطان» (ماه سلطان)، « آی جاهان» (ماه جهان)، «آی گول» ( گل ماه)، « آی جان» (روح ماه، جان ماه )، «آی بؤلِک » (تکه ای ازماه ) وبرخی دیگر.

در میان نام  زنان ، نام برخی از درختانی که میوه‌های خوشمزه ‌می‌دهند، و حیوانات و پرندگان جداگانه‌ای که ازحیث ظرافت، خوش اندامی ‌ وزیبایی خود متفاوت هستند دیده ‌می‌شوند. نام‌های بسیاری از نوع :« شکر»، «شیرین»، «بالجا» (عسل)، « نابات» (نبات)،« مِنلی، مِنگلی» (دارای خال، صاحب خال)، « چِپِر» (ماهر، با مها‌رت)، « ساداپ» (صدف)، « دورلی» (مروارید) و مانند آن وجود دارند.                                                                      با این حال برخی نام‌های زنانه در گذشته از آنچه که آنها را با مفهوم نیمه زیبای بشریت پیوند ‌می‌دهد، بسیار دور بود. این نامها، نام‌های تحقیر کرامت انسانی بودند. درترجمه آنها مانند « سیر نشده»، « کافی است، بس است»، « آخرین دختر»، « پیرزن»،« پیر»،« پیردختر»، « بد» وغیره طنین انداز هستند.برخی ازآنها بعنوان نام با پایه و بنیان « اُغول»، با باور جادویی والدین به آنچه که بین آنها پس ازنامگذاری چنین نامی، ازبدنیا آوردن فقط دختر دست می‌کشند مرتبط هستند.

  • اسامی ‌دیگری نیز با رویدادهای تصادفی یا نام‌های بستگان متوفی مربوط هستند. مسئله د‌لگرم کننده این است که چنین نام هایی تقریبا در‌میان نمایندگان نسل جوان کنونی، آنگونه که دربین مادربزرگها و مادران آنها بود دیده نمیشوند. در همان زمان نام‌های سنتی زیبای زنانه، که از آنها توانستم دراینجا تنها بخش کوچکی را بنامم، رواج ویژه‌ای پیدا کردند. دردوران شوروی همچنین در پاره‌ای موارد بازاندیشی‌های سنتی یا رخنه کلمات خارجی (نام‌های روسی و اروپایی)مشاهده شد….. (

++++++++

* آنتروپونیمیک: علم اشتقاق اسامی ‌و شاخه‌ای از زبان شناسی جهت پژوهش نام‌ها، تاریخ، منشاء و تحول آن است. این علم نامها را در خود زبان مبداء یا استقراض آن از زبان‌های دیگر مطالعه، شناسایی نام‌ها مسیر مهاجرت آن، مکان نامی آن را حتی درعرصه گویش‌ها که ‌می‌توان گفت تنها منبع داده‌ها درمورد زبان و مردم است، درخلق‌های گوناگون منجمله در رشته زبانی – فرهنگی و پیوند آنها با مناطق بررسی می‌کند.

** آنتروپونیم: نام‌های خانوادگی چه فردی و چه گروهی و نام‌های متعارف افراد درگویش‌ها و زبان رسمی، نوع نام فردی در هر گروه قومی‌ و حتی در عرصه نام‌های تخلص، عنوان، کنیه ، تاریخچه قومی‌ آن و غیره را مطالعه می‌کند. آنتروپونیم بلحاظ تاریخی نوع زندگی، سنن و آیین‌های مذهبی، نگرش به جهان و طبیعت، خواسته‌ها و آرزوهای خلق‌ها و قوم‌ها را نیز بررسی کرده است.

دمیدف.سرگی میخاییلویچ، متولد ۱۹۳۶ در شهر اوچاکفِ ایالت مسکو است و در یک خانواده نظامی‌ بدنیا میاید.وی مردم شناس و کارشناس در زمینه صوفیسم و با‌ورها و اعتقادهای پیش از اسلام ترکمن‌ها است.دمیدف تحصیلات خود را در دانشکده اقتصاد و تاریخ دانشگاه دولتی مسکو بنام م.و.لمونوسف (شعبه مردم شناسی) بپایان میرساند.

دمیدف از سال ۱۹۵۹ تا اواسط دهه ۱۹۹۰ درجمهوری ترکمنستان شوروی زندگی و کارمیکند. وی تجربه مردم‌شناسی در ترکمنستان درگروه اِ.مارکف را داشت و بهمراه و.ان.واسیلیف سفری به جنوب غربی ترکمنستان میکند.دمید‌ف درسال ۱۹۵۹ درشعبه مردم شناسی انستیتوی تاریخ فرهنگستان علوم ترکمنستان شوروی استخدام شد،جاییکه بلاوقفه تا پایان سال ۱۹۹۷ درآنجا کارکرد. وی مولف هفت کتاب (پنچ مونوگرافی) و بیش از ۳۵۰ مقالات علمی‌ در باره اعتقادات ترکمن‌ها است. دمیدف از اصطلاح «قدیس»[ اولاد] پرده برداشت و مفهومی‌مشخصی به « گروه قدیس» میدهد. او همچنین رابطه قبایل –  قدیسین را با خلق های همجوار ترک، ایران و مغولی زبان روشن میکند.دمیدف دسامبر سال ۱۹۹۷ ترکمنستان را ترک می‌گوید. وی اکنون درمرکزبخش باتورینسکایا بروخووتسکو نواحی کراسنودارسک زندگی میکند. برخی از آثار وی عبارتند از:

قدیسین ترکمن.س.م.دمیدف.تصیح کننده، و.ان.واسیلف، کاندیدای علوم تاریخ. عشق‌آباد.انتشارات علم.۱۹۷۶؛ص.۱۹۶٫

صوفیسم درترکمنستان.س.م.دمیدف (تکامل تدریجی وبازمانده ها ).عشق آباد.انتشارت علم.سال ۱۹۷۸؛ ص.۱۷۶٫

تاریخ باورهای مذهبی خلق های ترکمنستان.س.م.دمیدف. پاسخ سردبیر آ.آ.روسلیاکف.عشق آباد. انتشارات علم.سال ۱۹۹۰٫

ترکمنستان پساشوروی. انتشاراتی ناتالیس. مسکو سال ۲۰۰۲-

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۶