تانگریگرایی جهان بینی دینی ترکان باستان
تانگریگرایی
جهان بینی دینی ترکان باستان
تهیه و تنظیم: رحیم کاکایی
فرهنگ هر ملتی تنها از فرهنگ مادی تشکیل نمیشود، بلکه فرهنگ معنوی یا جهانبینی معنوی و سنتی نیز بخش مهمی از آن را تشکیل میدهد که شامل اسطورههایی درباره منشاء کاینات، انسان و همه موجودات زنده ی جهان و همچنین شامل شناخت زندگی و مرگ، مفهوم انسان، زمان، فضا و اسطورهها، سنن و آیینهای آن ملت است. دین در طول تمام تاریخ همراه انسانها وجود داشته است. برای دین نگرش و چشماندازی از جهان و شناختی از آن لازم بود. از این رو انسانها در جریان آیینهای مذهبی که آنرا پیوندی با نیروهای آسمانی و زمینی میپنداشتند میخواستند جهان معنوی و روح آسمان، خالق جهان و انسان را بشناسند.
تانگریگرایی (تِنگری گرایی)، یا نظام جهان بینی سنتی ترکی – مغولی و آموزش دینی تانگریسم (تِنگریسم) است که در محیط رمهداران کوچنشین آسیای مرکزی بین نیاکان مشترک ترکان و مغولان پدید آمد. ترکان تا پذیرش ادیان جهانی، یعنی اسلام، مسیحیت و بودیسم، دین باستانیِ بسیار کهن و خودویژه تانگریگرایی (تانگری چیلیق- ترکمنی) را داشتند. این دین بر ایمان به خالق و پرستش تانگری، خدای کیهانی استوار بود. این دین شباهت زیادی با خدای «تین» (آسمان، طبیعت) چینی و خدای «دینگیر» (آسمان) سومری دارد. تانگریگرایی مانند همه ادیانِ دیگربا گذشت زمان تکامل یافت و همه ویژگیهای لازم خود را بدست آورد. پنداشت از تانگری که بمثابه خدای اصلی ترکان و مغولان استپهای بزرگ بود، به هزاره چهارم و پنجم پیش از میلاد برمیگردد. دین پژوه فرانسوی، ژان پل رو با جمع بندی و تعمیم این دین آنرا «تنگریسم [تانگریسم]» نامید. در فرهنگ علمی اصطلاح «تِنگری» که برابرنهاد آن در زبان ترکمنی تانگری است، به معنی« آسمان»، بخش مریی کاینات، «خدا»، «الوهیت»، «حکمران»، «روح میزبان» است.
تعبیر دیگری نیز وجود دارد که واژه «تانگری» را از دو کلمه « تانگ را» از هجای«تانگ» ترکی بهمعنی «طلوع» و عنوان مذهبی کهن نزد بسیاری خلقها و«را» بمثابه خورشید میداند. کیش پرستش خورشید و تغییر و تحول سالانه طبیعی- مداری زمین نزد بسیاری از ملتها وجود داشت که بمثابه تعیین زمان درسال بود و از دیرباز به خورشید نسبت داده میشد. بدین ترتیب «تانرا- تانگرا» اشاره به برآمدن خورشید دارد. اما ریشهشناسی [اتیمولوژی] واقعی کلمه هنوز تا حد زیادی حل نشده و اینکه چگونه ترکان باستان دین خود را تانگری نامیده اند، ناشناخته است. در سده نوزده که این دین هنوز نزد مردمان آلتایی- سایان حفظ شده بود، آنرا فقط «یانگ»، «آنگ» مینامیدند که به معنی «عقل، هوش، ذهن، آگاهی» است.
هنوز توافق نظرکاملی بین محققان درشناخت ماهیت تانگریگرایی وجود ندارد. برخی از پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که این باور و آیین به تدریج تا سدههای دوازده و سیزده بصورت نظریهای کامل، شامل هستیشناسی (آموزش درباره خدای واحد)، کیهانشناسی (تئوری سه جهان با امکانات آمیزش[ تماس] متقابل )، اسطورهشناسی و دیوشناسی (تشخیص ارواح نیاکان از طبیعت) درآمده است. در یکی از نسخ خطی باستانی گزارش میشود که تا سال ۱۶۵ پیش از میلاد ترکان دین کاملی با قوانین کامل داشتند. این دین بسیار نزدیک به بودیسم بود و از کانیشکا پادشاه هندی (پادشاه امپراتوری کوشان) به ارث رسیده بود که شاخههای اولیه بودیسم نیز مانند تانگریگرایی، البته با گسترش و شکلگیری مستقل از آن سرچشمه میگرفت.
برخی پژوهشگران اصرار دارند که تانگریگرایی دینی است که تنها به گفتههای شفاهی استناد میکند و الهیات و یا نظریه کلامی آن بصورت کتبی تنظیم شده نیست و شمار لوایح و جزییات مقدس درآن کم است، اما این آیین توانست با توجه به سادگی و وضوح آن، چند هزار سال در شکل آیینها و مناسک مذهبی ثابت دوام بیاورد. درعین حال بخش دیگری از پژوهشگران مدعی وجود کتاب اصلی مقدس تانگریگرایی (تانگری چیلیق- ترکمنی) «مزامیر» (تورک – « تاج محراب ») هستند که به نظر آنها شامل قانون و شرع تانگریگرایی یا رسوم، آیین و مقررات رویآوردن به خدا بوده است. زبانشناسان در مورد واژه «مزامیر» به منشاء شرقی آن قایل هستند یعنی از سنت هندی آغاز شده و در بودیسم بازتاب یافته است.
واژه ترکی «آلتار» به معنی «مرتفع، بالا» یا «عالی، متعالی» است. آلتار، بطوریکه معلوم است، مکان مقدس در معبد و تکیه گاه معنوی آن است. کیش تانگری به معنی پرستش آسمان آبی- روح آسمانی- مالک، آسمان ابدی است.
قبچاقها آنرا تنگری، تاتارها تِنگری، آلتاییها تنگری، ترکها تانری، آذربایجانیها تِنکری، یاقوتیها تانگارا، کومیکها تِنگیری، بالکارها- غاراچاییها تِیری، مغولها تِنگِر، چوواشها تورا و تورکمنها تانگری می نامند؛ در تانگریگرایی سخن همواره در باره یک چیز، یعنی درباره اصل الهی و درباره خدا- پدر(پدرآسمانی) است.
تنگری خان همچون خدای کاینات، تنها خیرخواه و رحمان و دانای مطلق تصور میشود. او حاکم بر سرنوشت انسان، مردم و دولت است. او خالق جهان و خودِ جهان است. همه به او گردن مینهند و همه چیز در کاینات از او پیروی میکند، از جمله همه ساکنان آسمان، ارواح و البته انسانها. ویژگی بارز تانگریگرایی تفکیک سه منطقه کاینات بود: آسمان، زمین و زیرزمین، که هرکدام از آنها به نوبه خود به جهان مریی و نامریی تقسیم میشد. جهان نامریی آسمانی نمودی لایهبندی شده شامل سه تا نُه لایه داشت و طبقههای آن افقی بود که درهریک از آنها یکی از خدایان زندگی میکرد.
دربالاترین طبقه روح بزرگ آسمان- تانگری ساکن بود. منطقه آسمانی به خدایان و ارواحی تعلق داشت که نسبت به انسان نیکخواه بودند. آنها سوار بر اسب جابجا میشدند، از این رو در قربانیها برای آنها اسبان را به ارمغان میآوردند. در آسمان مریی، نزدیک به زمین- که گنبدی شکل است، خورشید و ماه، ستارگان و رنگین کمان قرار میگرفت.
جهان میانه جهانی نامریی بود که خدایان و ارواح طبیعت در آن سکونت دارند. این خدایان و ارواح مالک کوهها، جنگلها، آبها، گردنهها، چشمهها و دیگر اشیاء هستند. آنها جهان مریی را هدایت میکنند و بسیار به انسانها نزدیکاند. محل سکونت ارواح – مالکان، مرز جهان انسانی و طبیعی است. همانطور که بخش هموار سطح زمین- استپها و کوهها به انسانها تعلق داشت، در مکانهای واقع در بالا و پایین صاحبان و ارواح ساکنند و انسان گویی در آنجا مهمان است که با «تغدیه و خوراکی» یا درواقع با قربانی کردن به این محدوده راه مییابد.
ترکان برای صاحبان کوهها، جنگلها و آبها اهمیت زیادی قایل میشدند و برای آنها مراسم قربانی عمومی برپا میکردند. باور براین بود که رفاه اقتصادی جامعه به آنها وابسته است. جهان مریی میانی نزد ترکهای باستان همچون جهانی زنده و هم غیرزنده درک میشد. این جهان برای انسان بیشتر برای فراگیری و شناخت قابل دسترس است، بویژه در آن مکانهایی که زاده شده و زندگی کرده است. پایینتر، جهان مردگان و نامریی، جهان تجمع نیروهای شیطانی بریاست خدای قدرتمند بنام اِرلیک بود. این جهان نیز چندلایه بود. در جهان میانی سکونت و طول عمر انسانها حد و مرز خود را داشت.
جهان مردگان جهانی آینه گون یا وارونه است و بوی متفاوتی از زمین دارد. همه جاندارانی که روی زمین، زیر زمین و در آب ساکن هستند، به جهان پایین تعلق دارند. کارکرد اصلی جهان تداوم زندگی و تجدید همیشگی آن است و انسان بعنوان بخشی از جهان در آن ذینفع است. همه آداب و رسوم، آیینها، جشنهایی که با ریتم و آهنگ طبیعت هماهنگاند ( زمان، تغییر پیدرپی فصول و حرکت اجرام آسمانی) بطور مستقیم یا غیرمستقیم برای ادامه و گسترش هستی اهمیت دارند. این آیینها برای امور مرتبط با دام پروری، برای پرستش نیروهای خدایگونه طبیعت و کیش نیاکان بکاربرده میشدند.
ترکان باستان معتقد بودند که کاینات را تانگری خان- خدای والا، بهکمک خدایان دیگرمانند، ییر- سوب، اومای (ایمای،مای،اُمای)، اِرلیک، زمین، آب، آتش، خورشید، ماه، ستارگان، هوا، ابر، باد، گردباد، رعد و برق، باران و رنگین کمان اداره میکند.
تانگریخان گاهی بهمراه ییر(زمین) و توسط ارواح دیگر ( یورت اییاسی [ایه سی]، سوآناسی وغیره) برای امور دنیوی و بالاتر از همه «تعیین مهلت زندگی» تصمیم میگیرد، با وجود این اومای (ایمای،مای،اُمای) که تجسم زنِ زمین است، تولد «فرزندان انسان» و مرگ آنها را اداره میکند – اِرلیک، «روح عالم اموات» است. زمین(ییر) و تانگری بمثابه دوسوی یک آغاز ، بیکدیگر یاری می رسانند تا انسان بر روی زمین زاده شود و زندگی کند. زمین(ییر) زیستگاه انسان است. پس از مرگ انسان زمین (ییر) او را میگیرد. اما زمین به انسان تنها پوسته مادی خود را برای اینکه انسان بیافریند ارزانی میدارد. تانگری به زمین برای زنان، مادران آینده «کوت»، «سور» را فرستاد. نفس یا دم -«تین»-، نشانه تولد نوزاد و نماد همه زندگان است.
ترکان باستان براین باور بودند که مرگی وجود ندارد، بلکه زندگی ثابت و چرخه پیدرپی انسان در گیتی هست: انسانها با زاده شدن و جان سپردن که به اراده خودشان نیست، بیهوده و بطور موقت به زمین نمیآیند.
مرگ فیزیکی تن همچون ادامه زندگی طبیعی درک میشد و ترسناک نبود زیرا هستی بهشکل دیگری ادامه مییافت. کامیابی و بهزیستی در جهان دیگر به این بستگی داشت که بستگان و خویشاوندان چگونه آیینها و مراسم خاکسپاری و قربانی را اجرا میکردند. چنانچه این آیینها درست و بینقص اجرا میشدند، روح نیای کهن از خانواده حمایت میکرد. ترکان باستان برای نیاکان- قهرمانانی که با دلاوری خود در میدان نبرد شهرت مییافتند یا با خلاقیتِ مادی و معنوی نام ترکان را برمیافراشتند احترام ژرفی قایل بودند. ترکان بر آن باور بودند که گذشته از تغذیه فیزیکی تن، باید روح را نیز تغذیه کرد.
یکی از منابع انرژی روح و جان، روح نیاکان بود. باور برآن بود که آن مکانی که قهرمانان زندگی کرده و آفریده اند یا کار نبوغآمیزی انجام داده اند، روح آنان پس از مرگ همواره میتواند در آنجا به همنوعان، بستگان و مردم خود یاری رسانده و از آنها پشتیبانی کند. باور به تانگری و به ساکنان آسمان، ترکان را به کارهای شایسته، به انجام دلاوریها تشویق و آنها را ملزم به خلوص اخلاقی میکرد. دروغ و خیانت، تخطی از سوگند برای آنها بعنوان توهین به طبیعت، در نتیجه به خود خدا تلقی میشد. احترام به نیاکان نزد ترکان (و مغولها) در پیوند توتمی آنها نسبت به گرگ بازتاب یافت – نیای بُزکورت، ضامن بی مرگی مردم ترک است که توسط تانگری بزرگ فرستاده شد.
ترکان باستانی برآن بودند که نیاکان آنها از آسمان و همراه با «گرگ آسمانی» – جوهر آسمانی، روح نیاکان، روح پشتیبان – نازل شدهاند. اعتقاد به بُزکورت [گرگ]، درمتون اساطیری ترکان به سه بخش تقسیم میشود: ایمان به بُزکورت بعنوان پدر و بنیانگذار قبیله؛ باور به بُزکورت بمثابه رهبر و باور به بُزکورت بمثابه منجی.
در اینجا بد نیست به دو پنداشت دیگر ترکان باستان که بیارتباط به تانگریگرایی نیست اشاره شود. پنداشت نخست در باره درخت یا درخت زندگی است. درتصور ترکان باستان درخت پیوند نزدیکی با زندگی اعضای قبیله و قوم داشت. در فولکلور و فرهنگ همه ترکان، درخت کودکان را بار آورده و می پروراند. درخت نمادی از زندگی و ضامن رفاه اعضای قوم و قبیله است. پنداشت دوم تقسیم جهات جهان است. در سنن ترکی، به موازات ساختار عمودی فضا، سه بخش در تقسیم بندی افقی جهان (اطراف جهان، راست-چپ، جلو- عقب) آشکار میشود. درخت (یا حتی درختی که در کوه درحال رشد است) در مرکز تقاطع این جهات قرار میگیرد. در عین حال تعیین و نشانه گذاری خطی و اساسی جهات چهارگانه اصلی در موقعیت خورشید در آسمان در روشنایی روز تکمیل میشود. پیشاپیش و جلو جایی است که خورشید برمیآید، سمت راست جایی است که خورشید در سمتالراس یا اوج خود است، پشت جایی است که خورشید پایین میرود، سمت چپ جایی است که شب در اوج خود است. برای ترکان سمتگیری به جانب طلوع خورشید حالت اساسی و برتر را داشت. شرق نزد ترکان از کیفیت و صفات مثبتی برخوردار است. این سمت وسویی است که در آن خورشید طلوع می کند. احترام ترکان به جانب شرق آسمان شناخته شده است، همچنین شناخته شده بود که جانب غرب آسمان به انگیزه ترک زندگی از سوی نیاکان مربوط میشود.
تانگری به حکومت خاقان(خان) با نام آسمان آبی تقدس داد. خاقان پس از انتخاب، کاهن اعظم در دولت شد. به او بعنوان پسر آسمان احترام میگذاشتند. وظیفه خان تنها این نبود که از رفاه مادی مردم مواظبت کند، بلکه وظیفه اصلی او تقویت شکوه و افتخار ملی و عظمت ترکان بود. تانگری خاقانها و گاهی همه انسانها را با مرگ، اسارت و با دیگر مجازاتها بخاطر جنایت یا خطاهای آنها مجازات میکرد. همه چیز به تانگری وابسته بود، پاداش یا مجازات معمولا بلافاصله یا در جریان شصت سال (میانگین طول زندگی انسان) در جهان خورشیدی روی میدادند ومصون ماندن از آنها غیرممکن بود. پس از مرگ انسان قدرت تانگری بر او پایان میگرفت.
تانگری به همه کسانی که به او احترام میگذاشتند و در عمل از خود فعالیت وهدفمندی نشان میدادند کمک میکرد. هرساله در مقیاس ملی- دولتی مراسم دعا ومناجات و دادن هدایا و قربانی برپا میشد. سران قبایل، بکها، اشراف و ژنرالها و غیره در آغاز تابستان در زمانی که توسط خاقان مقرر میشد، به اردو (پایتخت) سرازیر میشدند. آنها بهمراه خاقان بهمنظور آوردن قربانی برای تانگری بزرگ به بالای کوه مقدس میرفتند. در این روز مناجات و نیایش تانگری در سراسر کشورانجام میگرفت. در کوههای مقدس، درهها، رودخانه ها، دریاچهها و چشمههای آب هزاران انسان از روستاها و شهرهای اطراف جمع میشدند. مناجات ونیایش بدون زنان و شامانها انجام میگرفت.
شامانها هرگز جزو روحانیان دین تانگری نبودند. نقش آنها عبارت بود از جادو، شفا و درمان، از جمله هیپنوتیزم و سحر، در این مراسم از آنها دوری میجستند. واژه شامان از زبان تونگوسی میآید و معنی آن «انسان خردمند، آن کسی که میداند» است. واژه شامان در ادبیات شهرت جهانی گرفت و به جای نامهایی مانند«جادوگر»، «کاهن»، «افسونگر» و «فالگیر» و غیره نشست. ترکان باستان انسان جادوگر و باقریحه و دانش را «کام» مینامیدند. او شاعر، موسیقیدان، طالع و پیشگو و نیز طبیب بود. ترکان، کاهن ترکی را «آتا – کام» مینامیدند. تاتارهای سیبری با وجود اینکه از سدههای پیش از اسلام پیروی میکنند، واژه «کام» به مفهوم «شامان» را حفظ کردهاند. ترکان باستان و مردم آلتایی- سایان نه تنها واژه «شامان» را بکار نبردهاند، بلکه حتی آنرا نمیشناختند.
صحرانشینان اطاعت خود از تانگری- خان را با استفاده از نماد باستانی، نشانی مانند صلیب متساوی الاضلاع – بنام «آجی» تاکید میکردند: این نماد برروی پیشانی با رنگ ترسیم یا به شکل خالکوبی استفاده میشد. این نماد بیانگر آن بود که همه چیز از کجا آغاز شده و به کجا باز میگردد. برخی محققان بر آنند که نشان صلیب در مسیحیت از جهان مذهبی ترکان وارد شده است.
در سده ده میلادی، شرایط سیاسی- تاریخی همکاری تنگاتنگ و تعامل تنگریگرایی و اسلام پدید آمد. زیرا این دو دین از نقطه نظر نفوذ همه جانبه معنوی، مقررات فراگیر اجتماعی و کنترل حیات جامعه و زندگی فردی به یکدیگر شبیه بودند و درمواجهه با هم تضاد آشتی ناپدیری پیدا نکردند. علت مهم دیگر معنویت والای ترکان و اصول و آیین بردباری مذهبی در استپها و از سوی دیگر، توانایی سازگاری بالای دین اسلام بود. اسلام ضمن برخوردار بودن از روحیه تعرضی بالا میبایست دوره تعمیم و پالایشی را برای سازگارشدن با شیوه زندگی چادرنشینی سپری میکرد.
از میان شاخههای اسلام، صوفیگری که بلحاظ طبیعت خود به تانگریگرایی بسیار نزدیک است، بطورروسیع در استپها گسترش یافت، زیرا دستورالعملهای سخت اسلامی را با درک مردمان کوچ نشین و نیمه کوچ نشین وفق می داد.
روند اسلامی کردن نزدیک به یک سده طول کشید. در این دوران جهان ترک در استپهای خود به درگیریهای مذهبی و انشعاب های بیسابقهای بر اثر رویارویی اسلام، بودیسم و مسیحیت دچار شد، اما دوباره توانست زیر پرچم اسلام وحدت خود را بازسازی کند و به پراکندگی دینی و معنوی پایان دهد. دریافت و درک تانگری در اساس با درک الله متضاد نبود. از این گذشته، تانگریگرایی و اسلام شباهتهای مهمی از نظر کارکرد اجتماعی داشتند. برای نمونه می توان ازمجموعه رسوم و آداب باستانی ترکان و مغولان (یاسا) و دستورالعملهای قرآن و سنت اسلامی سخن گفت:
نخست- مرد حق ازدواج با چندین زن را داشت، درهمان زمان همسراول، همسر ارشد بحساب میآمد.
دوم – مردان را ملزم میکرد که به زنان احتزام بگذارند و به آنها اعتماد کنند.
سوم- بزرگسالان را به پرورش جوانان موظف میکرد و عشق به خانواده و مردم خود را میان آنها رواج میداد: در تانگریگرایی با شعار برادری «مردم آسمانی» استپها، بدون در نظر گرفتن قوم و قبیله؛ و در اسلام، برادری همه مسلمانان بدون در نظر گرفتن ملیت.
چهارم – افراد ثروتمند را به خدمت به جامعه و کمک به فقرا ملزم میکرد.
از سوی دیگر، اسلام در استپها در اثر ادامه سنن فرهنگی تانگریگرایی، بویژه هماهنگی با طبیعت و الهامگیری از آن، شکلی ترکی بخود گرفت.
برخی آموزشهای اخلاقی تانگریگرایی
– درهرجا که هستی بیاد داشته باش تو از نوادگان ترکان باستانی و مردم نجیب هستی، و از این رو حق عمل ناشایست را نداری.
– تاریخ مردم و سرزمین خود را بشناس- این امردانش روح تو را تقویت و روانت را متعالی میکند و در لحظات دشوار زندگی به تو نیرو میبخشد.
– تا زمانی که زبان، آداب و رسوم و هنر خلق خود را فرا نگیری، خود را انسان مپندار.
– همواره به تکامل جسمی و روحی خود کار کن، تندرستی را برای آنکه برای نیاکان بزرگ خود شایسته باشی آبدیده و تقویت کن.
– اصل و نسب خود را از بنیانگذار قبیله و خانواده بدان و بخاطر بسپار. با احترام بسیار به بزرگتر و بیشتر از همه به پدر و مادری که بتو زندگی بخشیدند، برخورد کن.
– بعنوان وصیت والای نیاکان خود حقیقت را دریاب- عظمت و بزرگی انسان هرگز نه با ثروت بلکه تنها با معیار شجاعت و کار در راه میهن سنجیده میشود.
– همیشه بیاد داشته باش که همهی کارهای نکو و بد تو بگونه ای عادلانه در برابرهم قرار داده خواهد شد.
– در گفتگو بیشتر گوش فراده، کمتر سخن گو و هرگز لاف نزن. با خردمندان و انسانهای متین رفت وآمد کن.
– از نزاع، رسوایی و جنجال گریزان باش…
– در خوردن و نوشیدن میانهرو باش. جشنها و مجالس یادبود بهانهای برای شکم پرستی نیست.
– زنی را برگزین که نه تنها به بدن و چهره زیبا باشد، بلکه باشعور و شریف و خانوادهدار و دارای سنتهای خانوادگی باشد.
– مواظبت از نسل و پرورش کودکان با روحی قوی- وظیفه مقدس هر انسان است.
– هرگز به احساسات هیچ ملیتی و هیچ مذهبی توهین مکن. هرملتی هدیهای از خدا است.
– همواره و در همه حال انسانی باشرف باش. مگذار نه گرسنگی، نه سرما و نه ترس از مرگ، روح تو را درهم بشکند.
به نقل از آوای تبعید” شماره ۳۶