ناصر رهنما: سیری کوتاه در آداب و رسوم ترکمن‌های خراسان شمالی

ناصر رهنما

 

سیری کوتاه در آداب و رسوم ترکمن‌های خراسان شمالی

گردآوردنده: ناصر رهنما

مقدمه :

سنت‌های موجود در بین ترکمن‌ها، قرارداد اجتماعی است که در طی قرون حفظ شده و به دوران ما رسیده است که در اصطلاح ترکمنی به مجموعه‌ی آن «دأب» گفته می‌شود.

پوشش اساسی این قوم همان پیراهن ابریشمی قرمز بلند است که قرآن دستور داده است و زن و مرد هر دو آن را انتخاب کرده‌اند. زن‌ها به عنوان «غئرمئز کؤینگ» یعنی پیراهن بلند قرمز و مردان آن را به عنوان «غئزمئز دۇن» برگزیده‌اند. و لباس خانه‌ی زن‌های ترکمن منحصر به آن می‌باشد. و از لباس‌های قدیمی مردان ترکمن کلاه پوست تنها اثری است که از لباس‌های آن‌ها باقی مانده است. می‌دانیم که در قرن دهم میلادی مشخصه‌های تیپیک ترکمن‌ها تا چه حد با سایر اقوام ترک تفاوت داشته است. قدیمی‌ترین یادداشت در این خصوص در کتاب جامع‌التواریخ ثبت است. در این اثر گفته می‌شود که ترکمن‌ها از نظر چهره قبلا با ترک‌ها مشابهت داشته‌اند ولی پس از آمدن به ماوراءالنهر به لحاظ تأثیر آب و هوای این منطقه خصوصیات چهره‌ آن‌ها به تدریج تغییر کرده و به تاجیک‌ها یعنی ایرانی‌ها شبیه شده است. از این نظر چنین استنباطی می‌شود که در قرن چهاردهم مشخصه‌های چهره‌ای ترکمن‌ها شبیه اقوام ترک و مغول نبوده بلکه همانند چهره ایرانیان صاف بوده است بدین ترتیب زایل شدن مشخصه‌های مغولی ترکمن‌ها مطرح می‌شود ترکمن‌ها غیر از روحانیون ریش را تراشیده و سبیل می‌گذاشتند در این مقاله خلاصه‌ای از آداب و رسوم ترکمن‌های شمال خراسان اعم از طوایف گؤکلنگ، تکه، نۇخورلئ، شیخ و غیره نوشته شده است.

امیدوارم علیرغم بسیاری از کاستی ها این مقاله مورد پذیرش کارشناسان و خوانندگان قرار گیرد.

۱- مراسم تولد و نام‌گذاری

در زمان قدیم و در حال حاضر هم خیلی کم اتفاق می‌افتد که وضع حمل به وسیله‌ی ماماهای روستا یا منطقه به کمک زنان همسایه در منزل انجام می‌گیرد. زائو را به قول خودشان عکس ستاره نحس می‌نشانند در این کار جهت نشستن زائو به عهده‌ی ماما است بنابه تجربه‌ای که دارد می‌داند که زائو چگونه بنشیند تا پشت به ستاره نحس خود باشد.

در ایام گذشته زائو را در خانه روی کیسه‌های کوچک پر از ماسه می‌نشاندند و با تحریکات خاصی مثل کوبیدن بر هاون و حتی شلیک تیر تفنگ وضع حمل را آسان می‌کردند.

زنان همسایه دور زائو جمع می‌شوند ماما بچه‌ی به دنیا آمده را در دست می گیرد و ۳ بار از اطرافیانش می‌پرسد نافش را ببرم؟ پاسخ می‌شنود ببر. ماما در نوبت چهارم ناف نوزاد را می‌برد. در این حین زنی از روی اجاق، آتش و از دیگی که در آن ۳ قطعه سنگ کاملا تمیز در آب می‌جوشد مقداری آب به زائو می‌دهد. با این اعمال می‌فهمند که نوزاد به دنیا آمده در آینده مانند آتش تیز و مانند سنگ مقاوم باشد. این کار اعتقاد ترکمن ها به چهار عنصر اصلی طبیعت را نشان می‌دهد.

در این هنگام یک نفر از حاضرین زنجیر- پابند- اسب را به دور پاهای زن زائو می‌پیچد که به اصطلاح خون زودتر بند آید (نمادی از ارتباط انسان و اسب را نمایانگر است) و همچنین یکی از زنان نخ و سوزنی را به لباس‌ها و متکاهای زائو می‌دوزد به این امید که چشم بلا دور باشد.

بعد از مراسم بالا، ماما از کلبه خارج شده، اگر نوزاد پسر باشد «تیر و کمان» نشانه شکار و اگر نوزاد دختر باشد دوک نشانه هنر و صنایع دستی از در آلاچیق آویزان می‌کند تا به منتظران بشارت دهد. بعد از آن شیرینی را دریافت داشته به حاضرین در منزل تقسیم می کند و مژدگانی را که از پدر و پدربزرگ نوزاد گرفته متعلق به خودش می‌شود.

اسامی دخترانه  مانند: گون خانجار (پرتو و شعله‌های آفتاب) آی بؤلِک (ماه‌پاره) مایسا (حالت و مرحله رشد گندم و جو قبل از خوشه دادن) مایا (نوعی شتر تقریباً معادل راحله عربی) جِرِن- مارال، کِییک (هر سه نام نوعی از آهو است) شِمشاد (نوعی رستنی در طبیعت)

اسامی پسرانه مثل: چِرکِز، غاندئم، تاغدان (هرسه نام درختچه‌های بیابانی و جنگلی مخصوص زیستگاه این قوم) گۆندۇغدئ (سیاهی و ظلمت رفت و روشنایی پدیدار شد) یازگِلدی (یخبندان سپری شد بهار شادی فرا رسید) نام ماه‌های قمری  ترکمنی مانند صاپار، اِرجِب، عاشئر معادل محرم، مِرِد معادل شعبان، آراز معادل رمضان، معنی لغوی جوانمرد و تلفظ دیگر ارس هم هست از این قبیل نام‌های پر مسمی در بین ترکمن‌ها فراوان است اما اشاره به تک تک آن‌ها مجال دیگری می‌طلبد.

اما باورها درباره‌ی نام‌گذاری: خانواده‌ای که چند نوزاد پسر را از دست داده باشد نام پسر تازه به دنیا آمده را دوردئ (محکم ایستاد) می‌گذارد یا خانواده‌ای که چندین نوزاد دخترش از بین رفته باشد نام دخترش را دوردئ‌بِیکه (بیکه مؤنث بیک «بزرگ» بوده لقب زن خان روستا یا منطقه هم می‌تواند باشد معادل خاتون ترکی یا بانوی فارسی در مقام ارزش و مرتبه و موقعیت اجتماعی آن نیز می‌تواند قرار بگیرد) گذاشته است.

کسی که پشت سرهم دختردار می‌شد و انتظار پسر می‌کشید نام دختران کوچکترش را اۇغول‌نیاز (به پسر نیاز داریم) اۇغول گِرِک (پسر لازم است) اۇغول‌تأج (پسر تاج سر است) بِسدیر (دختر کافی است) دۇیدوق (از دختر سیر شدیم) غئزسۇنگئ (آخرین دختر) می‌گذاشت تا پسردار شود.

خانواده‌ای که پی در پی پسر به دنیا می‌آورد با آفریدگار خویش به وسیله‌ی نام‌گذاری فرزندان ذکور خود ارتباط برقرار می‌کرد مثل نئیازگلدی (پسرهای مورد نیاز ما آمدند) گلدی مئراد (ما به آرزوها و مرادهای خود رسیدیم) گلدی (هر چه پسر می‌خواستیم آمدند) این خانواده اگر دختردار می‌شد نام دخترش را سۇلماز (هرگز پژمرده نمی‌شود) بعضی اوقات اۇغولجِمال (دختر زیبایی و زینت پسر است) می‌گذاشتند.

به امید این‌که فرزندان در آینده با توجه به نام خود شجاعت و مقاومت داشته باشند اسم‌های باتیر (شجاع و دلاور) تاغان با پسوند‌ها و پیشوندهای باورهای دینی و عرفی (تاغان= نوعی از وسیله آهنی است که سه پایه دارد و رأس این سه پایه را به وسیله یک آهن گرد به هم وصل کرده زیر دیک‌های چدنی قرار می‌دادند به عنوان اجاق آماده استفاده می کردند و مظهر مقاومت در برابر تیزی و تندی مشکلات زندگی بوده است) مثل محمد‌تاغان- تاغان مئراد- تاغان گلدی- اۇغولتاغان (برای دختران) و غیره می‌گذاشتند.

غورتگِلدی (گرگ آمد) گرگ در فرهنگ ترکمن‌ها مظهر و سمبل شجاعت، بی‌باکی، متکی به دسترنج خود بودن است. دختران را که در آینده ارزش به پاکی و جایگاه اجتماعی خود را حفظ بکنند- مِرجِن- صاداپ- گؤوهِر- آلتئن یعنی طلای گؤزل (بسیار زیبا) نام‌گذاری و امیدوارند صاحبان این‌گونه اسامی در آینده ارزش اجتماعی خود را به عنوان یک زن حفظ کرده از یک تل هیزم ارازن تر نباشند اعتقاد دیگری که در نام‌گذاری کودکان وجود دارد باور منفی و خرافاتی است آن باور آن است که خانواده‌ای پشت سر هم نوزادان زیادی را به خاک سپرده است فکر می‌کند که این واقعه ناگوار ریشه در شورچشمی و بدنظری دیگران دارد. بدین خاطر برای فرزندش بدترین و زشت‌ترین اسم را انتخاب می‌کند مانند ایت آلماز (حتی سگ هم آن را نمی‌پذیرد) گدای همان فقیر و متکدی فارسی است اؤلمِز برای دختر یعنی هرگز نمی‌میرد.

این باور خرافاتی برای خانواده داغدار و ناامید تسلی خاطر می‌داد. نام‌گذاری‌ها بیشتر توسط اشخاص سرشناس محله انجام می‌گیرد اکنون بیشتر این اشخاص روحانی می‌باشند و اغلب هم نام‌های مذهبی انتخاب می‌گردد و متأسفانه در مناطق شهری بخاطر تهاجم فرهنگی اسم‌های غربی هم انتخاب می‌گردد.

۲- مراسم تراشیدن مو

این مراسم در ۲ الی ۴ سالگی همراه سرور و شادی با شرکت وابستگان نزدیک برگذار می‌شود. در این مراسم دایی کودک نقش اصلی را دارد یا خودش باید اولین تیغ را به موی سر کودک زده آن را بتراشد و یا به یک نفر از فامیل‌های نزدیک اجازه دهد این کار را انجام دهد. در فرزندان ذکور تمام سر با تیغ تراشیده می‌شود. و مقداری از اولین موی تراشیده کودک را مدتی نگهداری می‌کنند و در بعضی از طوایف رسم است مقدار کمی از این مو را در داخل پارچه‌ی کوچکی قرار داده به صورت بند یا دعا در پشت استخوان شانه‌ی کودک آویزان می‌کنند تا او را از بلایای نامرئی و چشم بد نگهداری کند.

اگر کودک دختر باشد بیشتر مراسم شبیه مراسم پسران است فقط دایی کودک تمام سر خواهرزاده‌ی دخترش را نمی‌تراشد بلکه یک مقدار موی اولیه کودک را در سمت راست و چپ سرش باقی می‌گذارد و آن موها را غولپاق می‌نامند و موی جلوی سرش را هم نمی‌تراشد از وسط فرق باز کرده مقدار باریکه مو که در جلو سر باقی می‌ماند را در پشت گوش‌های دختربچه قرار می‌دهد و دسته‌ای مو هم در بالای گودی پشت سرش باقی می گذارد و آن را چوغول می‌گونید. با این کار سر دختربچه تقریباً شبیه سر آهو بره در می‌آورند تا ظرافت و زیبایی و نازبودن آهو‌بره را تداعی نماید. در این مراسم کودکان پولی هم به عنوان هدیه دریافت می‌دارند.

۳- مراسم آش دندانی

آش دندانی تقریباً شبیه آش دندانی فارس‌ها می‌باشد و در آن دانیک درست کرده یک جشن مختصر برگزار می‌کنند.

۴- مراسم ختنه سوران

ترکمن‌ها، ا غلب پسران خود را معمولاً در سنین کودکی (۲ تا ۴) سالگی و در روزهای به قول خود خوش یمن مانند دوشنبه، چهارشنبه، یا جمعه ختنه می‌کنند. وسائل سنتی جهت ختنه عبارت است از تیغ دلّاکی، دوک، مقداری پنبه که در آتش می‌سوزانند و به محل زخم می‌چسبانند.

ابتدا کودک را می‌خوابانند، مرد ختنه کننده روی زانوان وی نشسته با قراردادن دوک بین گوشت اضافی و گوشت اصلی، فاصله‌ای ایجاد می‌کند (در این هنگام دهان کودک پر قند و شکلات و دست‌هایش پر پول‌های اهدایی از طرف وابستگانش می‌باشد). سپس با کسب اجازه از دایی کودک، با یک عمل سریع کار ختنه را انجام می‌دهد و به محل زخم، پنبه‌های سوخته و سیاه را می‌چسبانند تا از خونریزی جلوگیری به عمل آید.

سر دوک را که گوشت اضافی بدان چسبیده است از گوشه‌ی اتاق می‌آویزند و همگی شادمانه «غۇچ بۇلدئ‌ – غۇچ بۇلدئ) یعنی قوچ شد- قوچ شد می‌گویند و این گوشت اضافی بریده شده را تا خشک شود مدت‌ها نگهداری می‌کنند و بعد مراسم شادمانی و سور ادامه پیدا می‌کند. این مراسم بعضی اوقات به خصوص در خانواده‌هایی که برای داشتن یک پسر انتظار زیاد کشیده وضع مالی خوبی داشته باشند به یک عروسی بزرگ همراه با اسب‌دوانی و برگزاری کشتی سنتی ترکمن تبدیل می‌ِشود.

چنانچه در روز ختنه سوران کودکی، خانواده دیگر در آن محل عروسی داشته باشد و عروسش را به خانه بیاورد و در آینده این تازه عروس بچه‌دار نشود اعتقاد دارند که به این عروس چله افتاده است و برای رفع این شر در بین بعضی از طوایف رسم این است که پنهانی گوشت اضافی جدا شده از بدن آن کودک ختنه شده را گرفته و آن را به داخل آب انداخته با آن آب عروس را غسل می‌دهند.

۵- جشن‌ها و سورها (خدای یولی یا صدقه‌ها)

الف- برای بچه‌دار شدن بعد از انتظار طولانی

ب- برای پسردار شدن بعد از مدت‌ها انتظار

ج- فارغ‌التحصیل شدن فرزندان از حوزه علمیه یا دانشگاه

د- به پایان رساندن خدمت مقدس سربازی توسط پسر خانواده

هـ- نذرها در جای مخصوص، مثلاً در کنار بقاع بزرگان دین البته این را نمی‌شود سور نامید بلکه بیشتر شبیه خیرات است اما در زبان ترکمنی به این هم خدای یولی می‌گویند. مهمانان این گونه نذورات را دعوت در یک جا جمع می‌شوند. – هنگام خانه و ماشین خریدن – قبل از حرکت به سفر مبارک حج و بعد از بازگشت.

مراسم عروسی

عروسی ترکمن ها پر از راز و رمز است. سن ازدواج در بین ترکمن‌ها پایین است علت آن جلوگیری از فساد جامعه می‌باشد اما اکنون به دلایل مختلف سن ازدواج بالا رفته و مسائل منفی مشکلات اجتماعی غربی و سایر ملل وارد جامعه ترکمن هم شده است. و از هر جهت فرهنگ سالم این قوم مخصوصاً در ازدواج مورد هجوم شبیخون فرهنگی قرار دارد. قبلاً عروسی‌ها بسیار ساده و قابل برگزاری برای تمام اقشار جامعه بوده است اما امروزه زرق و برق کاذب فرهنگی سایر ملت‌ها آن سادگی قدیمی را از بین برده و برای قشرهای کم در‌آمد این قوم به صورت یک مشکل اجتماعی در آمده است. بهرحال آداب و رسوم عروسی ترکمن‌ها عبارت است:

الف- بردن ساوچئ یعنی خواستگار به خانه عروس توسط پدر داماد البته این کار بعد از تحقیقات لازم درباره عروس انجام می‌گیرد برای خانواده داماد اصالت و شرافت خانواده عروس بسیار مهم می‌باشد و شخصی که به عنوان ساوچی انتخاب می‌شود و از معتمدین و ریش‌سفیدان محله یا روستا می‌باشد جواب خانواده عروس اگر مثبت باشد مرحله دوک اجرا می‌شود.

ب- مال کِسمِک یا غالئنگ بِلــله‌مک یعنی تعیین مهریه

در این مرحله افراد شرکت کننده مراسم بیشتر شده تعداد ریش‌سفیدان که به خانه عروس فرستاده می‌شود افزایش می‌یابد البته در این مراسم شخص داماد و عروص حضور ندارند فقط آن‌ها توسط مادران خویش قبلا از این موضوع مطلع شده‌اند در حال حاضر مهریه دختر در بین ترکمن‌های اطراف بجنورد از ۵۰۰ هزار تومان تا ۳ میلیون تومان بوده این مهریه برای افراد خودی و بیگانه متغیر می‌باشد. ترکمن‌ها تا سال‌های اخیر پشت مهریه نداشته‌اند تمام مهریه را نقداً پرداخت می‌کردند و آمار طلاق هم بین این قوم بسیار پایین بوده است. علت این امر هم پایبند بودن عروس و داماد به کلمه‌ی «بلی» اول ازدواج بوده است چون این قوم پیش از هر چیزی به قولی که به یکدیگر می‌دادند استوار و محکم بوده است و خلف وعده را از هر گناهی بزرگتر می‌دانستند و اعتقاد شدید به با لباس عروس وارد خانه می‌شوم و با لباس آخرت هم از آن خانه بیرون می‌آیم داشتند و این مسئله ریشه‌ی عمیقی در فرهنگ این قوم دارد. زیرا شاعر عارف ترکمن مختومقلی فراغی می‌گوید:

بیری بیلان آشنا بولای دیسانگیز                       اوّل اِقرارینده دور شین گورینگ

یعنی: اگر با کسی خواستید آشنا شوید قبل از هر چیز ببینید او چقدر به قول خود اهمیت می‌دهد.

اۇل ییگیت‌لر آدام دالده حایواندئر                      سۆز آنگماسا هم ائقرارئ بۇلماسا

آن جوانان حویانات ناطق هستند که درک و فهم نداشته باشند و عمل به وعده را به جا نیاورند.

داستانی درباره وفا به عهد در تاریخ ترکمن ها موجود است شاید بی مناسبت نباشد که آن را ذکر کنیم. در دوران خان و خان بازی، خان خیوه تعداد زیادی از ملت‌های مختلف اسیر گرفته آن‌ها را از سال‌های طولانی در بند نگه‌ داشته بود یک روز تصمیم می‌گیرد که اسرا را به عنوان رعیت خویش پذیرفته در مناطق تحت حکومت خود به آن‌ها زندگی ساده‌ای اعطا نماید. اسرا را صف گذاشته یکی یکی آن‌ها را به حضور می‌پذیرد و بنا به تقاضای خود آنان یک قطعه زمین کشاورزی- خانه برای زندگی یا پول مختصر برای تجارت و یا تعدادی دام برای دامداری به‌ آن‌ها می‌دهد. وقتی که نوبت به اسیر ترکمن می‌رسد از او می‌پرسد بگو چه می‌خواهی؟  اسیر ترکمن جواب می‌دهد می‌خواهم اجازه بدهید تا بروم با محل تولد خودم یعنی با وطن و خاکی که خون نافم به آن سرزمین چکیده خداحافظی کنم و بیایم و سپس مانند سایر اسرا برای زندگی روزمره‌ام چیزی از شما تقاضا کنم. خان خیوه می‌خندد و می‌گوید: شما می‌گویید! بر می‌گردم! اسیر ترکمن پاسخ می‌دهد: قول می‌دهم، در حضور این افراد که اطراف شما را گرفتند اقرار کرده قول شرف می‌دهم تا برگردم. خان مات و مبهوت به اطرافیان نگاه می‌کند. و می‌گوید ای ترکمن شما دیوانه‌ شده‌اید که من تو را بفرستم به سرزمین خویش تا تو دوباره به محل اسارت خود برگردی. اسیر جواب می‌دهد: نه من دیوانه نیستم. بلکه اسیر و انسان هستم و شرافت انسان هم با قولش سنجیده می‌شود. خان با تردید فراوان به او اجازه می‌دهد و به اطرافیان می‌گوید این اسیر سرما کلاه گذاشت دیگر برنمی‌گردد. اما اسیر ترکمن بعد از خداحافظی با محل تولد خود بعد از چند روز به علت قولی که داده بود به حضور خان می‌رسد خان با تعجب نگاه کرده نمی‌داند که به او چه بگوید چون به محل اسارت چندین ساله خود با میل خویش برگشته بود خان او را برای همیشه به وطن خویش برمی‌گرداند و می‌گوید حالا فهمیدم که وفا به عهد یعنی چه؟

به نقل از آوای تبعید شماره ۳۶