مجید آقی‌پور مطالبی درباره کلمه “غوت” و “غوت غوتئ” در آیین سویتغازان

مجید آقی‌پور

 

مطالبی درباره کلمه “غوت” و “غوت غوتئ” در آیین سویتغازان

در فرهنگ قوم تۆرکمن کلمه ‌یغوت به معنی دولت ، بخت نیک ، اقبال و سعادت و مقدس بودن و به نوعی قدرت خدا گونه داشتن و در فرهنگ تۆرکی قرقیزستان معنی جان و روح و … را نیز داشته است و در اسناد و منابع مکتوب مربوط به گذشته و فرهنگ هر قوم ، فرهنگ شفاهی و تاریخ در جایگاه ویژه‌ای قرار گرفته‌اند و مثلها و اصطلاحات و امثال اینها که به صورت شفاهی نسل به نسل و سینه به سینه نقل می شوند ، از نظر تاریخی و تربیتی و اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردارند ،و از طرفی نیز هر یک از اعضای واقعی مجموعه ی فرهنگ شفاهی یک قوم ، به علت ریشه دار بودن و گویای داستان مربوط به خود بودن، ارزش واقعی و مخصوصی دارند، که در جای خود، در ارزشیابی ها و موارد مشابه دیگر نمی شود به آسانی و بدون دلیل از کنار آن ها گذشت و نادیده گرفت، اکنون با توجه به اینها، درباره چند مطلب زیر در فرهنگ شفاهی قوم تۆرکمن، نظر خویش را به‌استناد بعضی از اصطلاحات و روایات به عرض خوانندگان گرامی می رساند.

« معنی بعضی از ابعاد و ترکیبات مربوط به واژه (کلمه)غوت ، بخصوص “غوت-غوتئ‌ نئگؤردۆنگمی” یعنی غوتئِ غوت را دیده ای و غوتاسالام بردینگمی یعنی به غوتئِ غوت سلام داده‌ای،غوتئ ریشۀ تۆرکی دارد ».

گوت (غوت) یئل : یعنی سال غوت و دولت و بخت نیکو و … یعنی سال نیک و خوب در برابر سال سخت و …

غوتلئ بۇلسون: یعنی مبارک باشد و با دولت و اقبال و بخت نیک همراه باشد است.

غۇرغانئنگ غوت بۇلسون:یعنی آنچه که برایت پیش آمده و دیدی و ازش به وحشت افتاده بودی ، غوت باشد و علامت و نشانه و یا تجلی دولت و بخت نیک باشد. و یارانگ غوتلئ بۇلسون هم به معنی زخمی که برداشتی عاقبت به خیر باشد و یا آشکار شدن علامت بخت نیک و اقبال و دولت و سعادت و … باشد بوده است.

غوتسوزغویا گیرسنگ غوم یاغار: یعنی بدون بخت نیک و اقبال بخشیده شده بدنبال آب داخل چاه هم شوی بجای آب از بالا سرت خاک خواهد بارید.

غوتلا غۇشایاغار: یعنی اقبال و خوبی ها و . .. بسوی آدم خوشبخت  دو چندان می بارد.

اۇولاق دۇغسا اۇتئ بیلن – اۇغلان دۇغسا غوتئ بیلن: یعنی بچه بز به دنیا می آید با رزق و روزی خداوندی خود و بچه انسان به دنیا می آید با اقبال و بخت خداوندی خود

غوت-غوتئ‌نئ گؤردۆنگمی،غوت-ا سالام بردینگمی؟ : یعنی چیزی و یا موجودی را که علامت و نشانه ی غوت باشد را دیده ای و به آن سلام داده ای. و این بخشی از شعر آیین «سۆیتغازان» است که به وقت خشکسالی ها به وسیله نوجوانان و بچه ها برای طلب باران خوانده می شده است.در دوره‌هایی از گذشته‌های دور انسان همواره در حالاتی برای برآورده شدن حاجات و نیازهای خود، چون ، آب و …  از تانگرئ و یا نمادهایی از آن چون  خورشید و آتش و… به دعا و ثنا روی می آورده است، به عنوان مثال موضوع سلام داده شدن به غوتئِ‌ غوت در همین «سۆیتغازان» خود به عنوان سندی موید این نظر است، و« غوت-غوتئ» هم در اینجا علامت موجودی بوده است از قبل شناخته شده و یا نشانه آن موجود خداوندی ،که بر آورنده حاجات و بخت خداوندی پنداشته می شده است.

باورهای اصلی ترکان باستان، گؤک تانگرئ(خدای آسمان)بوده که اصطلاحاً به آن «قامایئ» (شِمِنی)میگفتند. قام ها روحانیون این دین بودند. دراین دین، همه تصورات مذهبی ، باور به گؤک تانگرئ، روح و آخرت بوده است .در اساطیر مردم تۆرک و مغول در آسیای مرکزی ، پیش از اسلام ، تۆرکها پیرو آیین شِمِنیسم بودند.ولادیمیر منیورسکی محقق روس شِمِنیسم را به عنوان ادیان ابتدایی اقوام تۆرکمن دانسته است.شِمِن ها در بین تۆرکان ( قزاقها، قرقیزها و تۆرکمن ها ) نقش درمانگری قبایل را بر عهده داشتند. به تدریج، افول قدرت شِمِن ها در بین اۇغوزها، پس از گرویدن آنها به ادیان یهودیت و مانویت بوده است . و پس از نفوذ و تبلیغ دین اسلام از سوی غازیان (جنگجویان اسلام) نیز به تدریج باورهای شِمِنی نقش اولیه خود را از دست داده بودند.

«در تفکر شامانی یا شِمِنی اعتقاد به آسمان و پرستش طبیعت و مظاهر آن از جمله آی (ماه) ، گۆن (خورشید)، دانگ (سحر)، یئلدئز ( اِلدوز – ستاره)، یر (زمین)، سوو ( آب)و … محوریت و جایگاه خاص و مقدسی داشتند و آنها را سمبل ، مظهر و نمادی از قدرت الهی می دانستند. انتخاب اسم سه تن از پسرانجد تۆرک و تۆرکمن یعنی اۇغوزخان، به نام های آی ، گۆن و یئلدئز ریشه در همین مسئله آیینی داشته است.ص.۱۹۲۹ از این میان تانگرئ خدای آسمان جایگاه بسیار مقدس و ویژه در میان این ایلات و قبایل داشت. ابن فضلان در دیدار خود از سرزمین های اۇغوزنشین، خدای آنها را (بیر تانگرئ-خدای یگانه ) نام برده است. ارزش این خدا بیشتر به خاطر باراندن برف، باران و بارور کردن زمین بوده است. به همین جهت مراسم متعددی هم در این مورد انجام می گرفت. مراسم (سۆیتغازان) ، که هنوز هم در بعضی از اوُبه های دور افتاده تۆرکمن‌نشین رواج دارد، احتمالا یادگار همین دوران است. ص. ۱۹۳۰. سرزمین و پهنه ای که اۇغوزها و بازماندگانشان یعنی تۆرکمن ها در آن می زیستند ، به خاطر اقلیم گرم، خشک و بیابانی ، همیشه مشکل آب ، زمین و مرتع را داشتند. به همین دلیل در میتولوژی یا اسطوره های این قوم همچون سایر اقوام (به ویژه مرکز و شمال آفریقا و اقوام دامدار حوالی صحرای گبی آسیا )اعتقاد ، آداب و مراسم فراوانی در ارتباط با درخواست و طلب باران از آفریدگار بخشنده خود داشتند. چنین رسم هایی از گذشته ی  بسیار دور تاریخ بشر،گاه همراه با نیایش های طولانی و قربانی کردن انسان ها در پیشگاه خدای ابر و باران همراه بود. در استرآباد همسایه تۆرکمن ها نیز مراسم « چیلکِل » (چهل کچل) ارتباط به همین موضوع طلب باران داشت. و مراسم چۆمچه خاتون برای طلب باران در فرهنگ آذربایجان نیز نمونه ای دیگر از این آیین ها است. از نگارنده.

تۆرکان اۇغوز تا قبل از پذیرفتن آیین اسلام، اعتقاد به انجام اعمال سحرآمیز یات داشتند که در زمینه طلبنزولات آسمانی بود.

سنگ یات یا هجرالمطر به اعتقاد آنان و همچنین مغولان ، سنگ مخصوصی بود که برای اقدامات کهانت(غیب گویی) و جادوگری به منظور طلب برف و باران به کار گرفته می شد. محمود کاشغری در«دیوان ‌لغات الترک» خود در این باره ، چنین نوشته است: « یات، کهانتی است که با سنگ های مخصوصی انجام می گیرد و به وسیله آن باران میبارد و این عمل در میان تۆرکان مشهور است و من اعمال آن را در مملکت یغما که به منظور خاموش کردن حریقی صورت گرفت مشاهده کردم. به اذن خداوند متعال در گرمای تابستان برف بارید{!}و آتش در حضور من فرو نشانده شد». در چنین نوشته‌هایی هر چند اسطوره و مسایل غیر واقعی مشهود است ، ولی حکایت از اعتقاداتو باورهای تۆرکان و اۇغوزها نسبت به موضوع طلب باران دارد.

در بین تۆرکمن‌ها نیز چنین باورهایی به چند روش وجود داشته است. از جمله عقیده آنها به اولیاء حافظ و حامی، هر چند ریشه در اعتقادات اسلامی دارد ولی تأثیر عناصر ما قبل اسلامی را نمی توان در تکوین چنین باورهایی انکار کرد. تۆرکمن ها« زنگی بابا» ، « ویس بابا» و «چۇپان آتا » را به ترتیب اولیای حافظ گله های گاو ،شتر و گوسفندمی دانستند. همچنین انبیایی مثل خضر و الیاس را به ترتیب ناجی واماندگان و گمشدگان خشکی و دریا می پنداشتند.

(از چند دهه گذشته به قبل ( امسال ۱۴۰۱ هـ.ش) بزرگان و ریش سفیدان قوم می گفتند در شب های قدر هر موجود زنده ای را دیدید برایش سلام بدهید، به این خاطر و آرزو که او شاید همان خضر (ع) باشد، تا بعضی از حاجاتشان برآورده شود و در این ارتباط بیت هر« گیجأنی غادئر بیل هرکیم گؤرسنگ خئدئر بیل و جمله خئدئر گؤرن یالئ (مثل اینکه خضر را دیده) را داریم و در یک مورد دیگر، وقتی کسی گرفتار مشکلی شده باشد و کس دیگری بر حسب اتفاق و غیر منتظره از جایی برسد و مشکل او را برطرف کند، این شخص می گوید که فلانی مثل خضر الیاس از جایی رسید و مشکل من را حل کرد و باز روایتی است، گویند روزی کسی مقداری آب به همراه خود می برد ، با این هدف که اگر به شخص تشنه ای برخورد کند ، به او آب دهد. بر حسب اتفاق در فرصتی شخص تشنه ای از راه می رسد و از او آب میخواهد، او از دادن آب به طرف خود داری میکند و طرف در جواب میگوید: سوودا سُولوق بُولماسا چؤلده خئدئر نِیله‌سین. یعنی در چنین شرایطی آب با بودنش در اختیار انسان تشنه قرار نگیرد.خضر (ع) در صحرا و بیابان چکار باید بکند ، آیا او هم مثل شما عمل بکند، این را در نصیحت طرف می گوید و این شخص با گفتن این جمله ناپدید میشود. گویند این شخص خود خضر (ع) بوده است. شاعر بزرگ و نامدار تۆرکمن مختومقلی فراغی هم در چند نکته در کتاب خود از خضر (ع) که به فریاد بندگان و رفع مشکلات آنان می رسید یاد کرده و در جایی گفته است:

حاجاتئم بر، یا حاق اِیله تدبیریم خئدئر آتا، عیسی پیغامبار بیله.یعنی یا حق حاجتم را بر آورده و تدبیری به حال من کن از طریق انبیا و پیامبرانی چون خضر آتا و عیسیپیامبر. از نگارنده ).

اما با توجه به اهمیت آب و باران در امر دامداری و کشاورزی ، «بورغوت» ولی را هم نگهبان باران و حافظ اراضی و دام ها در برابر خشکسالی محسوب می نمودند. وی در باور عامه تۆرکمن‌ها پیر مستجاب الدعوئی بود که دعای او برای طلب باران همواره مورد قبول خداوند واقع می شده است. در گذشته ، در زمان خشکسالی و کبود باران ، تراکمه حیواناتی همچون بز یا گوسفند را به عنوان نذر «بورغوت» به جایی می بستند و تا ۲ یا ۳ روز تشنه نگه می داشتند تا بدین وسیله «بورغوت» واسطه طلب باران و نزول آن گردد. پس از باریدن هم بلافاصله حیوان نذری را ذبح نموده صرف پختن صدقه می کردند. مراسم«سۆیتغازان» نیز از دیگر اعمال و حرکات در این باب بوده.ص. ۲۰۵۲ و  ۲۰۵۳.»

و آتش هم در فرهنگ تۆرکمن از جایگاه ویژه برخوردار بوده است که در ضرب المثل ها نیز به وفور دیده میشود. به طور مثال می گویند « اۇدآستئندا بلا غالماز » یعنی بلا زیر آتش نمی ماند و به تعبیری: آتش، بلا را می سوزاند. در چهارشنبه سوری بعضی از پیرزنها بچه‌های مریض و آن هایی را که رنگ رخسارشان پریده بود از روی آتش می پراندند و این جملات را در آن حال زمزمه می کردند«منگ ساریلئغئم سانگا بارسئن و سنگ غئزئلــلئغئنگ مانگا گلسین »یعنی زردی چهره ی من بر تو باد و سرخی رخسار تو بر من.آقای نورمحمد عاشورپور در مقدمه ی جلد یک دیوان مختوم قلی فراغی در صفحه ۳۲ به نقل از آرمینیوس وامبری می فرمایند: که تۆرکمن ها خورشید و آتش و دیگر امور طبیعی راستایش می کردند. در ارتباط با این موضوعات، با توجه به آیین‌های گذشتگان در دوره های دور گذشته، از حدود ۶۰ سال به قبل ( امسال ۱۴۰۱ شمسی) نیز هر کس با کجخوابیدن شب را با گردن درد به روز می رساند، برای بهبودی برایش می گفتند ، فردا صبح زود که از خواب برخاستی به خورشید سلام بده و این نمونه ای از اعتقادات نمادین و سمبلیک انسانهای آن دوره و زمان بوده است. برابر اظهار  نظر برخی مورخان، اۇغوزها در سده ی نخست میلادی در شمال مغولستان می زیستند و مقارن با ظهور اسلام (نیمه ی دوم سده نهم میلادی) تا کناره های سیحون تسلط داشتند و اسلام در نیمه قرن چهارم هجری مذهب غالب اۇغوزها شده بود. بطور عام بسیاری از اسطوره های اوراسیا درباره داستان پیدایش، قبایل را به گرگها نسبت میدهند. در افسانه های باستانی اقوام تۆرک و مغول، گرگ به عنوان نیای نخستین انسان یاد شده است. ج. ج ساندرز نویسنده ی کتاب « تاریخ فتوحات مغول » در باره ی گؤک تۆرکها که اولین حکومت تۆرک تبار، شناخته شده گرگ را توتم تۆرکان دانسته است. ( توتم: حیوانی را همچون نیاکان اولیه یا خدای اختصاصی قبیله خود مورد توجه قرار دادن و آن را توتم قبیله خود خواندن است. توتیسم : اعتقاد به وجود توتم و پرستش آن).

در افسانه های اۇغوز نامه گرگ آسمانی و گرگ خاکستری اۇغوزخان رادر بسیاری از فتوحات یاری میکند. در یکی ازترانه های حماسه «گؤرۇغلئ» قهرمان این داستان در وصف اسب خود «غئرآت» اصل و نسب او را به گرگ نسبت میدهد.در کتاب غورغوتآتا (دأده غورغوت) تصحیح و توضیح آقای نیاز محمد اونق در ص ۲۷ آمده است که «غورغوت‌آتا» نزدیک به زمان حضرت محمد(ص) ازبین طایفه بایات ( اۇغوز،تۆرکمن) بدنیا آمده و این شخص همه چیزدان اۇغوز بوده و هرچه میگفت اتفاق میافتاد و از غایب چیزهای گوناگون می گفت و از طرف خداوند به دل او خیر و صلاح (الهام) افکنده می شد. در آن زمان به بچه ها بعد از کسب مهارت و رسیدن سن به حدودی خاص اسم انتخاب و یا می گذاشتند به عنوان مثال به پسر «دِرسه خان» بعد از تولد و رسیدن به آن شرایط خاص ،«غورغوت‌آتا»نام«بوغاچ بگ» را گذاشته بود و انتخاب نام در آن زمان به بچه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. در باب «دِرسه خان اۇغلئ بوغاچ بگ» ص ۴۱ این کتاب آمده است که در مراسمی دعوت شدگان به سه گروه تقسیم شده بودند از بین آنان کسانیکه دارای پسر بودند در خانه ( اتاق) سفید و کسانی را که دارای دختر بودند در خانه ( اتاق) قرمز و از آنانی که بدون اولاد بودند در خانه ( اتاق) با رنگ سیاه پذیرایی می کردند.

و در «سۆیتغازان» هم برِنینگ اۇغلئبوُلسونبرمه دیگینگغئزئ بۇلسون تا حد زیادی حکایت از آن دوره ها نموده و ریشه ی  وجودی خود را از جهاتی به آن دوره ها متصل نموده است و همچنین در این آیین

«غوت-غوتئ‌نئ گؤردۆنگمی»؟

غوتا سلام بردینگمی؟

شۇ- آی دۇغاندان بأری

یاغئنغاراسئن گؤردۆنگمی؟

مبین و گویایاین است که نماد باراننده باران موجودی بنام غوت بوده است و نه آن غوتئ‌ که به معنی و مفهوم اقبال و بخت نیک و… بکار برده میشده است.

حال اگر درباره« داشئنگدان آیلانئ بررلر»  یعنی به دورت خواهند گشت چون مگسان دور شیرینی، چنانچه اگر صاحب مال و مقام و … شوی در زندگی ، فکر کنیم، در می یابیم که این به نوعیچون دور مکانهای مقدس، مثلمقبره اولیا گشتن است و با توجه به روایاتی چرخیدن حول دایره ای فرضی – فرض قضیه ای نمی تواند تصادفی باشد و به موجب نماد شناسی اشکال، دایره علامت و اساس وحدانیت اصیل و علامت آسمان و هنرهایی دینی را تشکیل میدهد و بهره گیری از آن منحصر به یک قوم و فرهنگ خاصی نیست. از عهد باستان دایره نشانه ی تمامیت و کمال و سمبل روح بوده است. در فرهنگ و ادیان قدیم دایره نمادی از کیهان و آسمان ها و خدای متعال و جهان پاک و هر آنچه  غیر دنیوی است، می باشد. دایره دلالت بر ابدیت دارد و نماد نرمی و آن جهانی بودن به شمار می رود. دایره نماد حرکت جاودانه و تکرار و تبدیل روز و شب و خیر و شر و … است.

حال با توجه به مفاهیم فوق و این گزاره شرطی ،اگردایره نمادی از خداوند متعال و آن جهانی بودن و آسمان ها و … باشد، آنگاه دایره ، در گردش دایره شکل ستارگان«یدیگن»و«اؤکوز گؤز»(بوزآت وغئرآت) به دور ستاره «دمیرغازئق» (ستاره قطبی) نیز چنین مفهومی را خواهد داشت و در این صورت ستاره قطبی مرکز آن دایره به علت نماد خداوند متعال بودن و مقدس شمرده شدن ، معنی و مفهوم غوت مقدس را پیدا کرده و در جایگاه آن قرار خواهد گرفت.و این گفته (نقل) گذشتگان

«یدیگنیم یدی یئلدئز، یدی غۇنار، یدی گؤچر ساناسانگ ثوغابئ بۇلار».

یعنی «یدیگِن » هفت ستاره ای است که هفت تایی می نشینند ، هفت تایی کوچ می کنند که اگر کسی آن ها را بشمارد ثواب دارد هم،ضمن حکایت از ثواب و بندگی و عبادت که بصورت دایره و نماد خدایی به مرکزیت «دمیرغازئق» می گردند به طریقی صحت موضوع فوق را تأیید می نمایند. « ستاره قطبی برای تۆرکمن ها محترم بوده و آنرا به عنوان «دمیرغازئق»  ستایش می کردند «دمیرغازئق»  به معنای میخ بزرگ آهنی میباشد. سمبل استواری و استقامت ! هفته نامه اجتماعی ، فرهنگی و ادبیسایران چهارشنبه  ۶بهمن ماه ۱۴۰۰ سال ششم شماره  ۱۹۶تحت عنوان مروری بر کلتور و فرهنگ تۆرکمن ها» و « روایت موثقیهمگفته شدن غوت به ستاره «دمیرغازئق» و مقدس شمرده شدن آن را بیان می نماید. راوی خانم اۇغول مایا سمیع زاده»

و از طرفی یکی از معانی اصطلاح « باشئنگ غوتا غۇیدونگمئ» سرت را به طرفغوت  و یا شمال که نمادی از جهانی دیگر (آن جهانی) بودن نیز هست؛ گذاشتی بوده که با معنی اصطلاح « باشئغایراق اؤورۆلدی»  هم خوانی زیادی  دارد و از این رو به نظر می رسد که احتمال گفته شدن این اصطلاح در دنیای فکری خاص و از روی احساسات، در عیادت بیماری که در بستر مرگ خوابیده بیشتر است، تا گفته شدنش به یک فرد خوشبخت و خوش اقبال. به این خاطر معنی هر دو،  رسیدن شخص به عللی به لحظه های آخر عمر ، برگردانده شدن سر شخص برابر عرف معمول به طرف شمال،و در اصل به طرفهمان ستاره قطبی و یا مقدسغوت بوده است که بر اساس موقعیت جغرافیائی خود در طبعیت جهت شمال را نشان میدهد. و اصطلاح «غورت ،گؤردۆم غوت گؤردۆم» هم این را می رساند که اهمیت و ارزش دیدن غورت برای آدمی آنچنان است که غوت دیدنی را دیده باشد و این حاکی از آن است که این غوتموجودی بس مقدس بوده است، سوا از معانی دیگر آن.انسانهای آن دوره و زمان در مواردی از زندگی به ستاره‌ها وابسته بوده اند، به عنوان  مثال و از نظر اهمیت در مورد دانگ یئلدئز( سیاره زهره) هم گفته اند

«دانگ یئلدئزئم دانگا باقار،

شؤهله‌سیعألمنی یاقار،

ترینگ سوولارسنگین آقار »

نام-أ دۇغدونگ دانگ یئلدئزم»،

یعنی این ستاره با رسیدن سحر طلوع می کند…

حال اگر در مراسم و آیین «سۆیتغازان» قسمت مورد نظر :

(الف) غوتغوتئ‌نئباشد در این صورتبه شکلی از آن (دمیرغازئق)، که با چشم غیر مسلح دیده می شده ، در آن دوره و زمان چون گفته شدن قرص ماه و خورشید، غوتئ-غوت گفته می شده است.

بچه ها در خواندن شعر «سۆیتغازان»غوت-غوتئ‌نئ گؤردۆنگمیمی خواندند. در این صورت مصرع بعدی این بیت (قوطا)سالام بردینگمی خواهد بود و نه غوتا سلام بردینگمی و درست بودن این حالت هم در مقایسه با حالت بعدی ، زیاد تر است. در عرف ویا به «اصطلاح»، صندوق کوچک و سبد را نیز قوطی گفته اند.

ب) غوت-غوتئ‌نئ‌ باشد در این صورت برخوردار شدن از دولت و بخت نیک و سعادت خداوندی از غوت مقدس مورد نظر بوده است. و در هر دو حال در این مراسم و یا آیین غوت همان ستاره ی «دمیرغازئق» (ستاره قطبی) مقدس از نظر آنان بوده، و در نهایت منظور از، « غوت-غوتئ‌نئگؤردۆنگمی » و یا «غوت-غوتنئگؤردۆنگمی» هم،همان ستاره ی مقدس «دمیرغازئق» و یا قطبی را دیده ای بوده است. لازم به ذکر است « غوت-غوتوسئ» در بعضی از شب ها هم ، چون شب هایابری قابل دیدن و سلام دادن نبوده است.

و نظر عده ای از صاحب نظران محترم این عرصه و میدان ، در این باره هم ، گفته شدن غوت به ستاره ی  «دمیر غازئق» (ستاره قطبی ) است بر این اساس ، که غوت صورت تغییر یافته کلمه‌ی  قطبی  موجود در ستاره ی قطبی به مرور زمان بوده و احتمالا به این خاطر به ستاره ی قطبی غوت گفته شده است.

 

منابع :

-هفته نامه سایران شماره ۱۹۶.

-روایتی از اۇغول مایا سمیع زاده.

– پایان نامه کارشناسی ارشد مردم شناسی، یوسف قوجق

– انسان شناسی تاریخی رواج آیین شِمِنیسم در بین اقوام ترکمن، فصلنامه علمی-پژوهشی تاریخ سال شانزدهم شماره ۶۳ زمستان ۱۴۰۰

– فرهنگ سعدی تألیف حامدی ربانی

-کتاب غۇرغوت آتا (دده غورقوت ) تصصیح و توضیح آقای  نیاز محمد اونق.

– کتاب تاریخ ، فرهنگ و هنر ترکمان جلد سوم ؛ تالیف آقای اسدالله معطوفی.

– دیوان مختومقلی فراغی (متن انتقادی جلد۱و۲) تصصیح، مقابله و نسخ مقدمه :آقای نور محمد عاشور پور.

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۶