منظر عقدایی آیین فتوت و جوانمردی
منظر عقدایی
آیین فتوت و جوانمردی
گر بر سر نفس خود امیری مردی
و بر دگری نکته نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری مردی[۱]
در فرهنگ هر جامعهای آیینها، مراسم، اصطلاحات و یا نهادهایی وجود دارند که ریشه در اسطورهها دارند. اسطورههایی که ظاهراً در این آیینها وجود ندارند ولی رد پای خود را در جایی که توانستهاند و شاید نیاز جامعه بوده به جا گذاشتهاند. اسطوره ها در گذر زمان دچار تغیراتی میشوند که کمی شناسایی آنرا سخت میکند. به همین دلیل، شکی نیست که امروزه نمیتوانیم شاهد اسطورهی نابی باشیم که دست نخورده مانده باشد. هر اسطوره در شرایط مختلف اجتماعی از دیگر اسطوره ها تاثیر گرفته و یا بخشی از اسطورهای را جذب خود میکند و بخشی به دلایل گوناگون دچار دگردیسی میشود. میدانیم اقوامی که به دلایلی مهاجرت میکنند، داستانها و اسطوره های خود را با خود حمل میکنند. آنها در مکان جدید شاید با فرهنگ، مراسم و آیینهایی برخورد کنند و یا تحت فشارهای اجتماعی و دینی قرار گیرند و ناخواسته خود را پنهان کنند تا دوباره سر بر آرند، که در این شرایط بده بستانها آغاز میشود. مثلا گاه از واژههایی که به کار میبرند میتوان دانست که فلان آیین از کدام سرزمین سفر کرده است. اما این واژگان گاه چنان در هم تنیده میشوند که محققین سر در گم شده و مجبور میشوند دست به حدس و گمان بزنند. آیین فتوت و جوانمردی یکی از همین آیینهاست که در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده که خیلی سر راست نمیشود گفت این آیین بازمانده کدام اسطوره است. میرچا الیاده معتقد است انسان جامعههای کهن خود را محصول تاریخ یا تاریخچه اساطیری میداند و انسان مدرن میخواهد این تاریخ را ادامه دهد و به کمال برساند. برای انسان جامعه دیرینه وقایع در زمان ازلی و در زمان اسطوره ها به وقوع پیوسته است . انسان مدرن گرچه این تغییر را میبیند ولی یافتن ریشه ها و بنیان این اسطوره ها گاه برایش سخت است و یا شاید به آن فکر نمیکند. در این زمینه چه در ایران و چه خارج از مرزهای ما تحقیقات گستردهای انجام گرفته است. برای نمونه، میرچا الیاده یکی از کسانی است که چنین تحقیقاتی را در زمینهی «آیین تشرف» انجام دادهاست. آیین تشرف مراسمی است رمزگونه از تحول انسان نوآموز و گذر از مرحله نوجوانی به بلوغ. هدف این آیین ایجاد تحول و تغییر دینی و اجتماعی وفرهنگی در فرد مشرف است. وی آیین تشرف را نوعی مرگ آیینی و تولدی دیگر میداند که طی مراسم سخت و پیچیدهای جوان از خانواده و بخصوص از مادر جدا میشود تا زندگی مردانه را با شروع بلوغش آغاز کند. در این مراسم ختنهی آیینی توسط «شمن» یا جادوگر قبیله همراه با رقصهای آیینی صورت میگیرد که با شروع دوران بلوغ طی مراسمی که نماد مرگ، تولد دوباره(باور بازگشت مرده) وصعود به آسمان و بازگشت به زندگی و در کل پایان کودکی است انجام میگرفت. این چرخه را در تفکر زروانی هم داریم، کودکی، جوانی و پیری که این چرخه در «زمان کرانمند» ادامه پیدا میکند. این آیینهای سخت و گاه طاقتفرسا را ما در بستر فرهنگ و دین خودمان و در آیین جوانمردی و فتوت پی میگیریم. با آنکه زمینههای مشترک در آیین تشرف و فتوت وجود دارد ما در نظر داریم به آیین فتوت و جوانمردی بپردازیم.
بر اساس تحقیفات میرچا الیاده درونمایه آیین تشرف و هر گونه آیین رازآمیز عمدتا در ضمیر ناخودآگاه انسان امروزی زنده مانده و به حیات خود ادامه میدهد. او بیان میکند که انسان امروز بدنبال تسکین نیازهای دینی سرکوب شده خود به مطالعه(چه دینی یا غیر دینی) و به ادبیات رو میآورد. ادبیاتی که روح تازهای به انسان میبخشد. نمونه این نگرش اسطورهای در ادبیات فراوان است، داستان اولیس جیمز جویس که بر گرفته از اودیسه است و ریشه در اساطیر یونانی دارد یکی از این نمونهها است. بوف کور صادق هدایت و اسفار کاتبانِ ابوتراب خسروی نیز از این گونه ادبیات است. ستایش جوانمردی و عیاری لابلای اشعار فارسی بسیار یافت میشود. در واقع از این طریق هم میتوان خصوصیتِِ جوانمردان را بدرستی دریافت.
عجب ناید از سیرتِ بخردان / که نیکی کنند از کرم با بدان (سعدی: بوستان)
خستگان را چو طلب باشد و قوّت نبود گـر تـو بـیـداد کـنی شرط مروّت نبود ([۲]
مـا جـفا از تو نبینیم و تو خود نپسندی آنچه در مذهب ارباب فتوّت نبود [۳]
در ستایش جوانمردی داستانهایِ پهلوانی شاهنامه فردوسی مهم ترین است، مانند این بیت زیبا درابتدای داستان پادشاهی نرسی:
که ما را فزونی داد و شرم جوانمردی و داد و آواز نرم
انسان مدرن با قهرمان داستان همذاتپنداری میکند و ناخودآگاه با او همراه میشود. قهرمانی که بعد از گذشتن از مراحل سخت سعی دارد جاودانه شود و راه رستگاری جهان را نشان دهد. این تمایلی است برای برون رفت از بحرانها و تازه سازی و تجدید حیات ادواری خود، همانطور که کیهان خود را نوسازی میکند. یکی از این مضامین در ادبیات و هنر کشمکش دو نیروی خیر و شر است. ما در حد توانمان سعی میکنیم دریابیم سرچشمه این نگرش و آیینها چیست و چه کارکردی در زندگی مدرن دارد. [۴]
نگرش دو بنی خیر و شر یا دو ضدین در فرهنگ ایرانی ریشهای ژرف دارد و بازمانده نگرش فلسفی اسطوره زمان یا زروان است. “..دوگانه پرستی ایرانی از مرزهای دوگانه پرستی آسیای غربی فراتر میرود و به صورت یک جهانبینی ویژه و یک برداشتِ فلسفی یا عرفانی از جهان در می آید، که در میانرودان چیزی بدان ژرفایی و عظمت نیست.”[۵] بن مشترک دوگرایی را گرچه یکی از مفهومهای دین زرتشت دانستهاند، اما کسانی این دو گرایی را دیرینتر از دین زرتشت دانسته و به صراحت دو گرایی یا دوضدین را از اندیشه های زروان و مغ ها میداند.[۶] بر اساس نگرش زروانی دو بن خیر و شر و اهورمزد و اهریمن در زمان و مکان و در فضای خلا یا تهیگی با هم میستیزند تا آفرینش و زندگی از تضاد آن دو هستی پیدا کند. از آنجا که در چیزها و پدیدهها مطلق وجود ندارد، خیر و شر هم، خیر مطلق یا شر مطلق نیستند. ستیز ناشی از تقابل این دو در این نگرش، سرچشمهی دگرگونی و جنبایی در انسان و جامعه میشود. از آنجایی که اندیشه دو بنی در ایران باستان وجود داشته، با نگرشی در دین و اسطورههای ایران باستان مانند مهر، زروانی، دین زرتشتی، دین مانی… میتوان به اندیشه دو بنی خیر و شر پی برد. شاهنامهی فردوسی بهترین سندی است که اندیشهی دوبنی و جوهرهی وجودی خیر و شر را به زیبایی به تصویر کشیده است. این اندیشه هنوز در فرهنگ ایرانی به یادگار مانده است و خود را در هنر و ادبیات و حتی زندگی روزمره نشان میدهد و در جامعههای امروزین و آیین هایی که پیشینهای دیرینه دارند هنوز نفس میکشد، اگرچه آن صورت قدیمی در جامعه جاری نیست ولی رد پایی از آن به جا مانده است که ما امیدواریم بتوانیم ارتباط بعضی از این آیینها را با نگرش خیر و شر زروانی و بویژه خیر پیدا کنیم. این تفکر در بسیاری از آیین ها از جمله آیین فتوت و جوانمردی به زندگی خود ادامه داده است و کمابیش زنده است گرچه پویا نیست و کمابیش کارکرد خود را از دست داده است اما آیینی است که بازتابی از اندیشه خیر یا اهورمزداست. نهضتیِ اجتماعی، عدالتخواه و در خدمت خیر عموم بود و کمابیش هست.
درجامعههای بشری همواره ظلم و ستم و بیدادگری وجود داشته است. البته روشن است که به موازات بیدادگری دادخواهی و رویارویی با بیداد هم وجود داشته است. اما این رویارویی و ستیز بین خیر و شر نابرابر بود زیرا مردمی که زیر ستم زندگی میکردند توان ستیز با زورمندان را نداشتند. ستمگری و پایمال کردن حقوق انسانها و کرامت انسانی در بستری از ستیز و کشمکش اجتماعی و فضای گاه خشونتبار اجتماعی و سیاسی شکل میگرفت. هنگامی که جامعهای برای دستیابی به حقوق اولیهاش دست به کنشگری میزند به واقع از خشونت بیزار است و به طور خود جوش دنبال عشق، مهر و دوستی میگردد تا از میزان خشونت بکاهد و گاه حتی در این راه دست به خشونت میزند. حاکمان و زورمندان گاه برای کاهش این تضادها در جامعه از اموالی که به زور و ناحق از مردم گرفته شده بخشی را خرج ستمدیدگان میکنند، خوان یغما میگسترند، شاید که لبه تیز تضاد کندتر شود. در چنین شرایطی اغلب گروههایی مدافع خیر، مهر و دوستی و برای دفاع از حقوق خود و بدست آوردن حقوق مردمِ بیپناه شکل میگیرد. این گروهها هم مدافع مردم بیپناهی که بر اثر مالیات های کمر شکن و دیگر ستم های حکام فقیر شده بودند، و هم مدافع منافع گروهی خود بودند. آنها در خدمت مردمی هستند که نیاز به کمک و پشتیبانی دارند. این گروهها خدمت به خلق را خدمت به خدا میدانند، وجود افراد این گروهها پشتگرمی مردمانی است که در مقابل ظلم وستم حکام یا دیگر زورمندان، بییاور و یا ناتوان از مقابله بودند، گرچه علت وجودی آن مبارزه با ظلم بود اما این نگرش آمیخته با تفکریِ معنوی برای غلبه بر نفس و نزدیکی به خدا بود.
سعدی در بوستان بخش ۹ گوید:
طریقت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
وجود این گروهها پاسخی به نیاز جامعه بوده است. این تفکر بر پایه مفاهیمی ساختار یافته است که ریشه درتفکر و یا جهان بینی انسان پیشین و از نگرش خیر و اهورمزد برخاسته و بیانگر مفاهیم کلان تر انسان برای حل مشکلی اجتماعی یا اعتراض به چیزی یا کسانی بوده است. آیین جوانمردی در بین پیشهوران و اصناف رواج داشت و در دوران خود جنبشی اجتماعی بود. این جوانمردان را “فتی” گویند و آیین آن را “فتوت”. فتوت به معنای جوانی، جوانمردی و مردانگی، وفا به عهد، کرم وسخاوتمندی است. گفته شده است که این آیین و فتیان در جوامع شرقی از سده چهار یا پنجم ﻫ..ق و در غرب حدود دهم میلادی ظهور پیدا کرد. گرچه به احتمال زیاد و به باور ما، اگر به ژرفای این تفکر بنگریم، پیشتر هم وجود داشته و دیرینه است. در غرب ما شوالیهگری را داریم و فراماسونری را که میتوان گفت خاستگاهی کمابیش همانند داشتهاند. در اینجا شاید بد نباشد برای نشان دادن همانندی نسبی این خاستگاه یادی هم از فراماسونها بکنیم.” بنیان فراماسونی به رسته بناها (به فرانسه بنا=ماسون) باز میگردد که سازندگان کاتادرالها(کلیساهای جامع)بودند. گویند این رسته در قدیم از یونانیها و مصریها کار آموخته بودند، و آنها همزمان علوم باطنی و راز آمیز خود را به این بنایان رسانده بودند.” [۷] یافتن ریشه تفکر یونانیها در این مورد باید جالب باشد، شاید که سرنخی از سفر اسطوره ها را بیابیم. میرچا الیاده هم از فرماسونها به عنوان جنبشی سری و در راستای آیین تشرف یاد میکند که در پیوند با علم و ثروت تا کنون پایههای خود را محکم نگاه داشته است. [۸]
آیین فتوت و جوانمردی در صنوفی چون بنایان، نجاران، نانوایان، چیت سازان یا پارچه بافان، معماران، کاشی سازان، قصابان و…با آدابی مخصوص به وجود آمد. هرصنفی فتوت نامه مخصوص به خود داشت. با آنکه این نگرش در شهر ها شکل گرفت ولی مدافع روستاییانی هم بود که از ستم زمینداران به ستوه آمده بودند. اگر بخواهیم به تفاوت شهر و روستا و اهمیت صنوف بپردازیم بسیار از بحث دور میشویم. ما با نگرش و تفکر این گروهها کار داریم و اینکه این تفکر دیرینه است و در هر حرکت اجتماعی که بستر مناسب داشته باشد، خودش را باز تولید میکند. بازمانده تفکر خیر و شر در آیین فتوت و ریشه آنرا در اسطوره زروانی و مهر میتوان یافت. مهردادبهار میگوید: “اگر آیین عیاری-پهلوانی از سویی به آیین جوانمردان دوران اشکانی و از سوی دیگر با آیین مهر(خدای پیمان و تعهد) پیوند داشته باشد، باید معتقد بود که میان آیین مهر و جوانمردی پیوندی تاریخی و فکری وجود دارد…..بدین روی، دوره اشکانی باید دوره شکل گرفتن نیروی عظیم در شهرهای ایران باشد که مبتنی بر عقاید و قدرت عامه شهری، یعنی جامعه تولیدکنندگان بوده و به گرد ستایش ایزد مهر به عنوان مرکز قدرت در جهان خدایان میگشته است. این نیروی عظیم نه تنها فکری و دینی بوده، بلکه به همراه خود سازمان های اجتماعی خاصی را نیز آورده بود که تا زمان درازی پس از اسلام نیز ادامه داشته است.” [۹] اشکانیان بسیار روادار بودند و مردم در گزینش دین و آیین ها کمابیش آزادی عمل داشتند. در آن دوران دین زرتشتی، مهر و زروانی بسیار رواج داشته است. در آیین زروانی، مهر یا میترا داور بین اهرمن و اهورمزد است. هفت مرحله آیین مهر در مهرابهها به هفت مرحله صوفیگری و مراحل سخت پذیرش فتی بسیار شباهت دارد، مراحلی که “فتی” توسط استاد پذیرفته میشود.
در باره دیرینگی این گروهها در کتاب آیین جوانمردی هانری کربن گفتگو شده است، در زمان هخامنشیان و حتی پیشتر از آن طبقه ایی وجود داشته به نام طبقه اسواران یا ارتشتاران. بهرام چوبین که نسبش گویا به آرش کمانکیر میرسد از خانوادههایی بودند به نام اسواران. نام آنها در دیوان دولتی ثبت میشد. آنها شجاع، سلحشور و جوانمرد بودند. و سپس خصوصیات جوانمرد را اینگونه بیان میکند، راستگویی، متعهد به عهد و پیمان، که جانش را برای کسی که به او پناه میآورد فدا میکند. یکی از وظایف اجتماعی آنان حراست از ناموس کسان بود. آنان از چنان ارج و قربی برخوردار بودند که دهقانان، صنعتگران، پیشه وران و تجار هم به تقلید از آنان گروه اسواران خود را تشکیل دادند. این اسواران، جوانان و به عبارتی عیاران دامنه عملی وسیع پیدا کردند. [۱۰] بعدها کسانی که در دیوان دولتی و از طبقات مخصوص نبودند نیز گروه خود را تشکیل دادند با نام عیاران، و عیار پیشگی رسم شد. “عیار لباس مخصوص داشت، چالاک و زیبا و خوش لباس و ورزشکار و زبر و زرنگ بود. لغت” زرنگ” ماخوذ از ” سرهنگ” است که لقب پیشوا و بزرگ عیاران بود و در قرن اخیر نام درجه ای از درجات نظامی شد. ……لغت “عیار” مصحف لغت”ایار- ای یار” فارسی است که آنهم در اصل “اذییار” بوده است و امروز”یار” گوییم یعنی “رفیق” و دوستِ جان در یک قالب”[۱۱] عیاران خنجر داشتند و گاه راهزنی میکردند. یعقوب لیث صفاری و یارانش نمونه ای از عیاران بودند. آیین عیاران بعد ها به صورت فتوت در آمد. شاید جالب باشد بدانید در میان عیاران زنانی هم به کسوت عیاران در میآمدند. در کتاب سمک عیار از زنانی چون “روزافزون، سرخ ورد….” نام برده شده است. این زنان از احترام زیادی برخوردار بودند بخصوص در خراسان که پایگاه مهمی از این آیین بشمار میرود و زنان نقش و جایگاه ویژهای داشتند. عیاران حق داشتند از ثروتمندان خمس گرفته تا از مردم بیچیز دستگیری کنند. ابومسلم خراسانی که گمان میرفت دین زرتشتی داشته باشد در خراسان نهضتی را راهبری کرد که به سیاه جامگان معروف بودند. وی در راه اهداف خود از قیام و شورش روستاییها حمایت کرد. سازمان سری و پیچیده سیاه جامگان، سازمان و جنبشی علیه ظلم و ستم امویان بود. شاید این سازمان به گونه ای آیین فتوت و جوانمردی است که از حیطه اهداف اولیه خود خارج شد. قیام ابومسلم به فرهنگ ایرانی کمک کرد و سنن و آداب و رسوم ساسانیان را زنده کرد تا جایی که خلافت عباسی رنگ ایرانی گرفت. قیام وی و پیروزی عباسیان باعث شد فرقههایی سنی که ظاهرا طرفداران فئودالهای بودند و شیعه که نماد اجتماع مخالفانی بود که از پشتیبانی عامه هم برخوردار بود، شکل گرفت و ادامه یافت تا تاسیسس دولت صفوی.[۱۲] قیام سیاه جامگان نمونه قیامی است که با دین و دینداری شکل گرفت و به سیاست و سیاست ورزی کشیده شد.
گرچه جوهره وجودی آیین های فتوت مشترک است اما تفاوتهایی هم با هم دارند. در بعضی از فتوتنامه ها ریشه این تفکررا عرفانی یا صوفیانه و اولین فتی عالم را پسر آدم شیث (سومین فرزند آدم و حوا بعد از هابیل و قابیل) و ابراهیم (ع) دانسته، که به گفته مهرداد بهار پیشینهای شگفت انگیز است، دل آن را حضرت علی(ع) و ختم آن را حضرت حجت(ع) دانستهاند، چرا که همه این بزرگان راهی را انتخاب کرده اند که هدف آن نزدیک شدن به خدا بود و در این راه یارانی یاورشان بودند. در دین زرتشتی شوشیانت با کمک یاران خود با اهریمن مبارزه کرده تا جهان را نو کنند و آماده فرشگرد(رستاخیز) شود. این آیین ها از شرق به غرب رفت. هانری کربن میگوید”ایوگئودورس مدعی است اصول اخلاقی زرتشتی به نظام شوالیهگری انجامیده است و ما نیز گفتهایم که میان یاران سوشیانت(منجی) زرتشتی و یاران امام دوازدهم وجوه مشترکی هست و در اینجا میتوان این خصوصیت مستمر روح ایرانی را به خوبی دید”.[۱۳]
این آیینها پنهانی و گاه در مکانی مقدس مانند پرستشگاهها، خانقاهها و یا زاویهها برگزار میشد. هدف این آیینها حفظ عشق و دوستی و مودت و در نهایت، کمال یافتن انسان است. پذیرش شخص فتی با مراسمی چون پوشیدن سراویل، شلوار یا اِزار،جبه یا خرقه[۱۴] که نماد خودداری و دوری از هوی و هوس است همراه بود. بستن کمربند نماد تعهد به قول همراه با شجاعت و از خود گذشتگی و خوردن نان و نمک از دست استاد، رهبر یا پیرِخود نماد رسیدن به تعادل(دوری از بدی) در رابطه با خدای خود و عدالت و انصاف در زندگی مادی است؛ شاید بتوان آن را به گونهای خرد و دوری از آز به شمار آورد. اصطلاح نان و نمک خوردن و خیانت نکردن از این آیین میآید. پیش از اسلام درایران باستان خوردن شراب به جای نانونمک رسم بوده است. در غرب و دین مسیحیت، نان و شراب رسم بوده و هست. شاید مراسم عشای ربانی یادآور شام آخر مسیح(ع) باشد که به حواریون خود نان و شراب در جام مقدس داد که نماد روحانی سهیم شدن در خون عیسی(ع)است. تابلوی معروف شام آخرِ داوینچی در باره این رویداد دینی است. در قابوسنامه که گویا یادگاری از “آیین نامک” ساسانی است در باب ۴۴ از جوانمرد پیشگی یاد کرده است. همانجا آمده است اصل جوانمردی سه چیز است:” یکی آنکه هر چه بگویی بکنی؛ دوم انکه خلاف راستی نکنی، سیم آنکه شکیب را کاربندی، زیرا که هر صفتی که تعلق دارد به جوانمردی زیر این سه چیز است”. [۱۵]
گفتیم فتوت نامه هر صنف با دیگری فرق دارد، بسته به زمان و مکان نوشتن آن و مصالح صنف مورد نظر و اوضاع و احوال سیاسی و دینی و قوانین حاکم بر آن گوناگون هستند ولی اساس آن مشترک است. برای نمونه، در صنف چیت سازان، پارچه بافی هنری مقدس دانسته شده زیرا انسان با همین چیت در روز رستاخیز ظاهر میشود و یا در فتوت نامه رنگرزها آمده” اگر پرسند که در این کار چه چیز مقدم است؟ بگو اول نظر استاد و دیگر آب……استادان باید که بهر کس نیاموزند، الا کسی که با ادب ( آیین آموخته) وخدمت کرده باشد، با همکار خصومت نکند و از کار خود شکایت نکند”. [۱۶] از دیگر اصول مهم این آیین راز داری است. حافظ گوید: به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت راز پوشیدن. [۱۷]
نگرش جوانمردان با آنکه نقشی اجتماعی علیه ظلم داشته اما بازتاب تفکر دینیِ دوران خود است. جوهر وجودی آن وفای به عهد و پیمان و خدا شناسی است. سوگیری دینی آنها به مرور کمرنگ شد، و به نیروهایی سیاسی تبدیل شدند که در مقابل حاکمان ایستادگی کردند. رویگر سیستانی نمونه خوبی از گذر عیاری به حکومت و سیاست بود. حسن صباح (اسمائیلیان) و در دوران معاصر گروههای سیاسی و سری که برای آرمان خود جانفشانی میکردند را نیز میتوان از جنبش هایی به شمار آورد که سویههای نزدیکی با آیین فتوت دارند.
اگر این آیین ها دگرگون میشدند امروز نهادهای مدنی با پیشینه ایی باستانی را شاهد بودیم، اما تنها اثر و ردی از آنها به جا مانده است. با گسترش جامعه، آیین صنوف کمرنگ و پنهان یا نابود شد و گاه با شکلی دیگر وجود پیدا کرد، شاید سندیکاها و انجمنهای صنوف و یا انجمنهای خیریه همچون مدرسه سازان یا یاوران کودکانی بیسرپرست و بیماران سرطانی…..ادامه آن جریان باشد.
این روزها داش مشتیها و لوطیها و علم کشها یادگار آیین جوانمردان هستند. زورخانه بیشک بازمانده آیین جوانمردی است. محل ورزش باستانی زیر زمین است همچون مراسم رازآمیز آیین مهری در مهرابهها. همچنین میل و کباده و چرخ زدن در زرورخانهها با شلوارمخصوص [۱۸] و لنگ انداختن یادآور بعضی از آیینهای این نحله فکری است که تقریبا در حال از بین رفتن است و شکلی نمایشی از آن به جا مانده است. شاید باورش سخت باشد آیین ها و یا مراسمی چون میل یا سنگ گرفتن، چرخیدن میان گود (نمادی از پیاده در جنگ) همراه با ضرب و آواز مرشد در مدح علی(ع)، زمین ادب بوسیدن و رخصت خواستن از مرشد (پیر و استاد) و یا به یاد و نام “پوریای ولی” که با افسانه در هم آمیخته کشتی گرفتن، (لخت شدن وکشتی گرفتن یاد آور عریان به جنگ دشمن رفتن)، لنگ انداختن میان گود [۱۹] در هنگامه درگیری دو پهلوان در زورخانه که امروزه روز کمابیش شاهد آن هستیم، یادآور این آیین است. مرید و مراد، نوچه داشتن پهلوان و بسیاری اصطلاحات دیگر….بازمانده آیین فتوت است. کشتی گرفتن و مراسم پهلوانی در قرن هشتم بین سربداران هم رواج داشته است. رسم دیگری که در ایران باستان مرسوم بوده خالکوبی است که در میان ورزشکاران زورخانه رسم بوده و این روزها عمومیت پیدا کرده است. همچنین در روزهای تاسوا وعاشورا مراسم علم گردانی، ، نخل بندی و نخل گردانی توسط بابای نخل که گرداننده نخل است، در شهرها و محلات مختلف، توسط جوانانی که شاید خود ندانند ادامه دهنده همان جوانمردان قرنهای پیشین هستند؛ هرچند گفته شده از زمان صفویه این آیین رواج پیدا کرد. هدف این جوانمردان خدمت به مردم و حفظ شهر بود. در عهد صفویان پهلوانان و قلندران حفظ امنیت شهر را به عهده داشتند. در ادبیات شفاهی و نوشتاری معاصر داستانهای زیبایی از پهلوانی و جوانمری را شاهد هستیم، داستان زیبای داش آکل صادق هدایت توصیف خوبی از جوانمردی و ناجوانمردی است. در ادبیات قدیمتر شاهنامه فردوسی به گفته استاد کزازی نمونه خوبی از منش و فرهنگ پهلوانی است که میتوان آنرا نامه پهلوانی بنامیم.[۲۰] متاسفانه بعضی از ورزشکاران باستانی و علم داران و بسیاری از جوانمردان محلات تبدیل به جاهلها و لاتها و یا قمهکشان شدند و به کلی از اهداف خود دور افتادند. این تیپ اجتماعی را پیش از انقلاب به شکل نه چندان اصیل و در قالب لوطی و جاهل درسینمای عامه پسند شاهد بودهایم. جوانمردان و لوطیهای محلات گاه مورد سواستفاده حاکمان قرار میگرفتند یا آلت دست منافع شخصی و مادی افرادی قرار میگرفتند، چنانچه بخشی از صوفیان به ریا متوسل شدند و نام نیک خود را تیره و تار کردند، به قول مولانا “کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی”.[۲۱]
این جستار تلاش ناچیزی بود در ریشه یابی سنت و آیین جوانمردی. آیینی که سرشار از نوع دوستی، کمک و حمایت از مردم، گذشت و فداکاری و از همه مهم تر کنترل شهر و ایجاد امنیت اجتماعی و اخلاقی جامعه بود. به نظر میرسد هر انسانی در هر جامعهای نیاز به پالایش نفس و تجدید حیات روحانی دارد تا به این وسیله افراد جامعه بتواند به تعادلی بایسته برسند. در شرایط بحرانی، انسان مدرن احساس میکند به وظیفه خود خوب عمل نکرده است و رسالتش را به عنوان انسان زیر پا نهاده است. در این شرایط زندگی برای انسان مدرن بی معنی میشود. او تلاش میکند زندگی خود را معنیدار کند و به قول میرچا الیاده”انسان همیشه در جستجوی معنا است و آن را از جایی که وجود ندارد بدست می آورد.”[۲۲] آیین جوانمردی گرچه به شکل و محتوی پیشین وجود ندارد ولی انسان مدرن برای معنی بخشی به زندگی خود، این آیین ها را ولو ناخودآگاه یا ناخواسته زنده نگاه میدارد.
خرد یارتان
فروردین ۱۴۰۱
[۱] – رباعی ۱۶۶ بابا افضل کاشانی
[۲]– غزل ۲۰۸ حافظ
[۳] – غزل ۲۰۸ حافظ
[۴] – آیینها و نمادهای تشرف، میرچا الیاده، ترجمه مانی صالحی علامه، نشر نیلوفر چاپ دوم ۱۳۹۴، ص ۲۸۱
[۵] – مهرداد بهار، ادیان آسیایی، ،نشر چشمه چاپ پنجم ۱۳۷۵، ص۵۲
[۶] – برای نمونه: هاشم رضی،آیین زروانی، انتشارات بهجت،۱۳۹۲، چاپ دوم، ص ۶۷
۵- انسان و ادیان، میشل مالرب، ترجمه مهران توکلی، نشر نی، چاپ سوم ۱۳۸۳، ص۲۲۸.
[۸] – آیینها و نمادهای تشرف، میرچا الیاده، ترجمه مانی صالحی علامه، نشر نیلوفر چاپ دوم ۱۳۹۴، ص ۲۷۹
[۹] – آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، سخن ۱۳۸۲، ص ۲۰۹
[۱۰] – آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، سخن ۱۳۸۲، ص ۱۲۴ و ۱۲۵
[۱۱] – سابقه جوانمردی در ایران باستان،ملک الشعرای بهار، به نقل ازآیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، سخن ۱۳۸۲، ص ۱۲۴و۱۲۵و۱۲۶
[۱۲] – اسلام در ایران، پطروشفسکی، ترجمه کریم کشاورز، نشر پیام ۱۳۵۴چاپ چهارم، ص ۷۱ و ۷۲
[۱۳] – آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، سخن ۱۳۸۲، ص ۲۲
[۱۴] – در نگرش زروانی، زروان دو جبه روشن و تیره به اهورمزد و اهرمن اهدا کرد، اهورمزد جبه روشن یا سپید را انتخاب کرد که نماد پاکی و درستی و بی دروغی بود.
[۱۵] – برگرفته از آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی، سخن ۱۳۸۲، ص ۱۲۸
[۱۶] – همان ص۱۰۸
[۱۷]– غزل ۳۹۳ حافظ
[۱۸] — پوشیدن شلوار از زمان هخامنشیان رسم بود.
[۱۹] – جدا کردن دو کشتی گیردر گود زورخانه با انداختن لنگ میان گود توسط مرشد. کنایه از اظهار فروتنی و تسلیم شدن. بر گرفته از فرهنگ دهخدا
[۲۰] – تاریخ و فرهنگ جوانمردی، سید مسعود رضوی، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۴۳۸.
[۲۱] – شماره ۲۵۵۲ دیوان شمس غزلیات
۲۱-افسانه اسطوره، نجف دریابندری، نشر کارنامه، ص ۱۲۴
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۸