جلال رستمی نگاهی به دو فاجعهی انسانی در دو پرده پس از ۲۰ سال
جلال رستمی
نگاهی به دو فاجعهی انسانی در دو پرده پس از ۲۰ سال
پرده اول
در روسیه روز اول سپتامبر، زمان بازگشایی مدارس را به عنوان «روز دانش» جشن می گیرند. در این روز دانش آموزان با لباس های جشن و همراه با پدر و مادرخود به مدرسه می روند و در مراسمی که به مناسبت این روز در سراسر روسیه بر گزار می شود شرکت می جویند. این مراسم بویژه برای کودکانی که برای نخستین بار به مدرسه می روند جالب است.
درماه سپتامبر سال ۲۰۰۴ گروهی نقابدار وارد مدرسه ای در شهر بِسلان، یکی از شهرهای اوستیای شمالی می شوند و دانش آموزان را به همراه آموزگاران و کارکنان مدرسه به گروگان می گیرند. گروگانگیرها خواستارخروج نیروهای سرکوبگر روسیه از چچن و آزادی زندانیان سیاسی چچنی می شوند و تهدید می کنند چنان چه به خواستهای آنها توجه نشود، همه گروگانهای خود را خواهند کشت. خبرگزاری های روسیه درآغاز از به گروگان گرفتن ۲۴۰ نفر (۲۰۰ کودک و۴۰ بزرگ سال) خبر می دهند. ولی به زودی آشکار می شود که تعداد گروگانها به مراتب بیشتر از این است.
گروگانگیرها اسیران خودرا درسالن ورزش مدرسه جمع می کنند؛ جایی که به سختی گنجایش این همه انسان را دارد. آنها بمب ها و مواد منفجره خود در گوشه وکنارمدرسه و در سبدهای بسکتبال جاسازی می کنند. در اولین روز، گروگانها تنها کمی آب برای نوشیدن دارند، ولی گروگانگیرها خواستار مواد غذایی نمیشوند. در روز دوم، عده ای ازکودکان براثر گرسنگی و تشنگی از حال می روند. نجاتیافتگان شهادت می دهند که گروگانگیرها تنها به حال زار این کودکان میخندیدند، بی آنکه کاری برای آنها بکنند. مذاکراتی که توسط دو شخصیت سیاسی و اجتماعی پیش برده می شود، تنها به رهایی تعداد اندکی از گروگانها دردو مرحله می انجامد. ولی فاجعه در راه است.
روزسوم گروگانگیری، ساعت ۱۳:۰۵ دو انفجار شدید در مدرسه رخ میدهد. کودکانی که توانسته بودند از فرصت استفاده کنند و بگریزند، میگویند به چشم خود دیده اند که زنی خود را منفجر کرد.
ساعت ۱۳:۱۹: انفجاری عظیم و مهیب منطقه را می لرزاند و سپس صدای رگبار به گوش می رسد که به شدت ادامه می یابد.
ساعت ۱۳:۲۸: گروگانگیرها به روی جمع پرشماری ازمردم و بستگان دانشآموزان که در اطراف مدرسه جمع شدهاند، شلیک می کنند. آنها بی هدف در و دیوار و زمین و هوا را به رگبار می بندند. ازطرف مقابل نیز سربازان روسی به آنها پاسخ می دهند.
ساعت ۱۳:۳۰: این خبرکه قسمتی از سقف مدرسه پایین آمده است در شهر پخش می شود. شهر کوچک بسلان با ۴۰ هزار نفر جمیعت، کاملاً به هم ریخته است. مردم سراسیمه و هراسان به خیابانها می ریزند. راه بندان سنگینی همه راهها رابسته است. چهار هلیکوپتر نظامی روسیه در هوا دیده می شوند که از چهار طرف مدرسه را محاصره کرده اند. یک خبرنگار انگلیسی از کشته شدن تعدادی از گروگانها خبر می دهد. کمی بعد این تعداد ۲۰۰ نفر اعلام می شود.
سرانجام گروگانگیری به پایان می رسد. امروز آمار کشتگان، زخمیها و ناپدیدشدگان بسیار بیش از آن است که در ابتدا خبرگزاری ها اعلام کردند. تنها ۳۳۹ نفرکشته شده اند که ۱۵۶ نفر آنها کودکان دانش آموز هستند. انبوه زخمی شدگان نیز در بیمارستانهای بسلان شهرهای اطراف بستری شده بودند.
پرده دوم
غرب روز ۲ سپتامبر، ساعت ۲۰:۲۵، زمانی که آخرین مراجعان کتابخانه آناآمالیا درحال ترک آنجا هستند، آژیر آتشسوزی کتابخانه به صدا درمیآید. بلافاصله ۲۷ خودروی آتش نشانی و۳۰۰ مأمور اطفای حریق به محل اعزام می شوند. علاوه برآن، نیروهای امداد مردمی که به محل حادثه نزدیک هستند با تشکیل زنجیری انسانی به نجات کتابها می شتابند.
درساعت۲۰:۴۰، کنوچه Dr. Michael Knoche، که از سیزده سال پیش رئیس کتابخانه آنا آمالیا است، به همراه یکی ازمأموران آتشنشانی وارد کتابخانه می شود و خود را به نزدیکی محل حریق می رساند که در زیر سقف ساختمان قرار دارد و آتش از آن زبانه میکشد. او چند ساعت پیش یکی از نسخههای نادر انجیلِ ترجمه لوتر را که گفته می شود نسخه دوم این انجیل است، از قفسهای بیرون آورده و آن را در بالاترین قسمت قفسه ای دیگر که اکنون نزدیک به محل آتش است قرار داده بود. آنها موفق میشوند انجیل لوتر را که بهایی نمی توان برایش متصورشد، نجات دهند.
کتابخانه آنا آمالیا در وایمار یکی ازگنجینه های نفیس فرهنگی آلمان و به طبع جهان محسوب می شود. در این کتابخانه مجموعه هایی نفیس دستنیافتنی جای گرفتهاند. مجموعه فاوست، اثر جاودانهی گوته، به تمامی زبانهایی که تا کنون ترجمه شده، مجموعه آثار شکسپیر از قرن هجدهم و به زبانهای گوناگون، نسخههای اصلی نُتهای موسیقی با دستخط هایدن و موزارت و آثار چاپی نفیس باخ. ساختمان این بنا- که قصر دوکها بود- به سال ۱۵۶۵ میلادی بازمیگردد. در سال ۱۶۹۱ دوشس آناآمالیا (۱۷۳۹-۱۸۰۷) این محل را به کتابخانه ای تبدیل کرد که در آن دستنوشتهای جمعآوری شده توسط دوکها و همچنین مجموعه کتابهای شخصی خود را جای داد. او ورد عموم به این کتابخانه و استفاده از گنجینهی آن را آزاد اعلام کرد. در سال ۱۷۹۷، گوته، شاعر نامدار آلمانی، مسئولیت اداره و توسعه و گسترش کتابخانه را بر عهده گرفت. به مرورزمان، این کتابخانه دارای قریب به یک میلیون نسخه کتاب و دستنوشتهای نفیس و نتهای موسیقی شد. در میان این مجموعه ۲۰۰۰ نسخه دستنوشت مربوط به قرون وسطی، ۸۴۰۰ نقشهی تاریخی، ۳۹۰۰ کتاب و دفتر نت از برجستگان موسیقی، ۳۹۰۰ نسخه از فاوست گوته و همچنین دستنوشتههای نیچه وجود دارد.
قرار بود تعمیرات اساسی ساختمان از پنچ هفتهی بعد آغاز شود. میخواستند کتابخانهی آناآمالیا را به مرکز کتابهای قدیمی آلمانی و نیز یک کتابخانهی پژوهشی و همزمان آن را به یک موزه تبدیل کنند. برای همین، بسیاری از مجموعه های کتابخانه را به انبار آن در زیر زمین ساختمان و یا انبارهای دیگر کتابخانه های شهر منتقل کرده بودند. بدین ترتیب تنها ۱۲۰ هزار اثر در کتابخانه باقی مانده بود.
این آتش سوزی ۳۰ هزار نسخه از با ارزشترین آثار جمعآوری شده از ادبیات قرنهای ۱۶تا ۱۸ میلادی را به کلی از بین برد، ۴۲ تابلو نفیس را طعمهی حریق ساخت و۴۰ هزار نسخه کتاب را دچار آبدیدگی و صدمهی جدی کرد. کتابخانهای که بیشتر از منزل مسکونی گوته در وایمار تصویرگر زندگی فرهنگی این شهر بود، حال به محلی سوخته و یک جسد متبرک و مقدس تبدیل شده بود.
ـــــــــــــــــــ
دو فاجعهی انسانی به فاصله یک روز ازهم اتفاق میافتد. در یکی با اقدام آگاهانه (؟) قلب کودکان و مردم بی گناه نشانه گرفته میشود و در دیگری، شاید بر اثر سهلانگاری مسئولان، بخشی از آثار معنوی جامعهی بشری نابود میگردد. اما این دو رویداد اسفبار تصاویر متفاوتی را به نمایش میگذارند. در حادثه اول آنچه دیده می شود خشونت و شقاوت عدهای است که ظاهراً برای مبارزه در راه آرمان خود و یا انتقام گرفتن از جنایات حکومت و سربازان روسیه، حتی به جان کودکان خردسال نیز رحم نمیکنند. در حادثهی دوم برعکس حس همدردی، همکاری، تأسف، انتقاد و البته درسآموزی از این فاجعه به چشم میخورد.
تصاویری که از فاجعه اول برجای مانده، پدران و مادران داغداری را نشان میدهد که در میان خرابههای بر جای مانده، در پی یافتن اثری از فرزندان خود هستند و یا با نگاهی پرالتماس نام عزیزان خود را در میان فهرست نامهای کشتگان و مجروحان که به دیوار آویخته است جستجو می کنند. این تصاویر تنها میتواند حس نفرت و انتقام و بار دیگر خشونت و مرگ را بازتولیدکند.
اما تصاویر حادثه دوم، همبستگی عمومی برای ترمیم آسیبها و پیشگیری از تکرار فاجعههای مشابه را به نمایش می گذارد. کتابخانههای بسیاری از کشورهای جهان آمادگی خود را برای بازسازی کتابخانه آناآمالیا و کمک مالی برای جبران خسارت آن اعلام کردند. دانشآموزان دبستانی میزهایی را در مرکز شهر وایمار قرار دادند و با فروختن شیرینی و حتی اسباببازیهای خود، خواستند در هزینههای بازسازی کتابخانهی شهرشان سهیم شوند. هزینه بازسازی کتابخانه و ترمیم کتاب های آسیب دیده ۳۰ میلیون یورو برآورد شده است و این را مردم میدانند. شماری از اهالی شهر داوطلبانه به جمع آوری و جداسازی کتابهای آسیب دیدهای شدند که میشد آنها را به شکلی بازسازی کرد. خانم کتابداری حتی از برگ های سوختهی کتابهایی که تنها چند سطر از آنها باقی مانده بود، نگذشت، چون معتقد بود که اینها بخش کوچکی از فرهنگی هستند که برجای ماندهاند و باید نگهداری شوند. عملیات خشکسازی کتابها با بهرهگیری از روشهای پیشرفته، از همان روز اول آغاز شد. کتابهای خیس را به سردخانه منتقل کردند تا یخ بزنند. سپس آنها را به کورههای ویژهای منتقل کردند که در آنها بر اثر حرارات، یخ کتابها بیآنکه آب شود، تبدیل به بخار میشد و کتابهای خشک شده بدون آسیب دیدن از کوره ها بیرون می آمدند.
نیکه واگنر، که از نوادگان واگنر، موسیقیدان بزرگ آلمانی، عهده دار برگزاری برنامههای هنری و به ویژه اپراهای واگنر در وایمار است. گفت: «آتش سوزی کتابخانهی آناآمالیا به طور غیرمستقیم بر روی برنامههای هنری ما تأثیر گذاشت . ابتدا میخواستیم تمام برنامهها را لغو کنیم. اما بعد بهتر دیدیم که با ارایه هنر به از دست رفتن هنر پاسخ بگوییم.»
بازسازی شده
در فاجعه اول، خشم و نفرت و خشونت باز تولید میشود و در دومی عشق و علاقه به فرهنگ و هنر. در اولی حکومت بر بودجهی نظامی-امنیتی خود می افزاید و در دومی بودجهی نگهداری از کتابخانههای قدیمی افزایش مییابد. در هر دو ماجرا ستادهای بحران تشکیل شد. در یکی برای ادامهی خشونت و سرکوب با قاطعیت بیشتر، و در دیگری برای رسیدگی به وضعیت سایر کتابخانههای مشابه و تهیه طرحی برای پیشگیری از تکرار فاجعه.
اگردر وایمار برگهای میراث فرهنگی بشری درآتش سوخت و خاکستر شد، در بسلان قلب کودکان، و در حقیقت زندگی و امید و آینده از حرکت بازایستاد.
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۹