اکبر ذوالقرنین: عمر تبعید
اکبر ذوالقرنین
عمر تبعید
دردا!
دراز گشت
عمر این سیاه تبعیدِ عذابآور
چنانکه
عمر این بیگاه دردهای بیدروپیکر
نگاه کن!
مداد و کاغذ و دفتر و کتاب
کارد و چنگال و قاشق و بشقاب
نیز فنجان قهوه و لیوان آب
میافتد دم به دم
از دستم
دیگر نمیدانم
کجا ایستادهام
چه کاره هستم؟
با اینهمه
خوشا عاشقانه ترنمِ نامِ شفابخشات
ای زادگاه دور و دیرینم
ای ایران جانم
که نیفتاده و نمیافتد از زبانم
حالیا بیا!
بیا مرا به یاد آور
ای صمیمیترین دلدار
ای یگانهترین یاور
بیا مرا بردار
از پهنهی
این بیثمر تبعید ناباور
۱۶ یولی ۲۰۲۴