ساقی قهرمان

 

شعری که می‌خوانید در شماره چهار “آوای تبعید” به وقت صفحه‌بندی، به هم ریخته است.

اکنون شکل درست آن، شکل زیر را، در سایت “آوای تبعید” قرار داده‌ایم، امیدواریم اشتباه ما را جبران کند. با پوزش از ساقی قهرمان.

 

 

 

 

 

 

 

شهرنشینی شروع شد تا انسان شکست را بخورد،
و در انزوای آدم

در انزوای آدم، و خاک

در انزوای آدم، و خورشید

در انزوای آدم، و ماه

در انزوای آدم، و باد

در انزوای آدم، و آب

در انزوای آدم، و گشنگی

در انزوای آدم، و تشنگی

در انزوای آدم، و خواب

در انزوای آدم، و بی‌خوابی مزمن

در انزوای آدم، و واقعیت موجود

در انزوای آدم، و هشیاری

در انزوای آدم، و حیرت از منظره‌ای که هست،

که نیست،

در انزوای آدم، و سرعت

 

آدم، و فرار به روبرو

آدم، و شتاب

آدم، و شتاب بیرونی

آدم، و شتاب درونی

آدم، و دستورالعمل

آدم، و برنامه‌نویسی‌هایی که تا ابد نفس می‌کشند و می‌روند

آدم، و بی‌هوشی

آدم، و واقعیت ناموجود

آدم، و توهم ناانسانی

آدم، و ریشه

آدم، و بی‌ریشگی‌های بی‌هویتی‌های بی‌اختیار به ناگزیر

آدم و دهلیز

 

آدم و چشم‌ای که از روبرو، از سمت چپ، راست، از پشت سر، از آن‌طرف نگاه می‌کند سر بر می‌گرداند نگاه می‌کند خیره می‌ماند نگاه می‌کند اعتماد می‌کنی نگاه می‌کند هول می‌کنی نگاه می‌کند!

بی چاقو گلوی شریان‌ها را سوراخ می‌کند و هراس!

،

در انزوای آدم و چشم‌، که زیر پوست می‌رود از زیر پوست شریان‌های سوراخ سوراخ را التیام می‌دهد و عشق، مهر می‌شود در انزوای آدم، و اطمینان به اضطراب!

،

شهرنشینی شروع شد تا آدم شکست را بخورد،

تا آدم را شهر کند، شهروند کند، راه کند، شاهراه کند، شیرین و شاد!

،

،

،

شهرنشینی، شروع که شد،

آدم، شکست را که خورد،

که شکست، خورده شده باشد،

از میان برداشته  شده باشد،

از روده بیرون رانده شده باشد،

نباشد،

گُه شده باشد،

رفته باشد از فهرست دشمنان بیرون،

شکست خورد

 

ساقی قهرمان
سپتامبر ۲۰۱۷
تورنتو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *