رباب محب: جرکر ساگفورش و شعرهایش

 

رباب محب

جرکر ساگفورش و شعرهایش

 

جرکر ساگفورش Jerker Sagfors (1971) شاعر سوئدی در سال ۲۰۰۷ با دفتر شعر «سبز سبز» فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. از آن تاریخ تا کنون دو مجموعه شعر «مردگان کارلن» (۲۰۱۵)[۱] و «ترک خانه» (۲۰۲۱) از وی به چاپ رسیده­ است.

ساگفورش در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت بورسیه تحصیلی استینا و اریک لوندبری از آکادمی سوئد شد. [۲] وی بنیانگزار انجمن شعر دکادنس  Dekadans (زوال، فساد) و یکی از تهیه­کنندگان فستیوال شعر ترولهتان[۳] می­باشد.

 

«ترک خانه» (۲۰۲۱) داستان انسانی است که شب در حیاط خانه­­ی خاموش و ساکت او لانه کرده­ است. آوازی است اندوهناک برای انسان معاصری که خواهان خیلی چیزهاست و قناعت نمی­شناسد. دنیا، اما آماده­ی تغییر و تحولی است که به نظر شاعر دیگر وقتش رسیده. از سوی دیگر شاعر نقبی به گذشته می­زند تا به خواننده نشان دهد چگونه روزگار رفته در معرض خطر قرار گرفته و نابود شده است. ما انسان­ها، اما گویا از خطرها و خطاها درسی نمی­آموزیم و کماکان از حفظ آنچه داریم ناتوانیم.

 

اشعار «ترک خانه» مانند اشعار دفتر پیشین، «مردگان کارلن»، در دو دنیای متفاوت دور می­خورند، گاه با مناظره اسطوره­ای و فرحبخش و روح­انگیز جلوه می­کنند و گاه واقعیت­های عصر حاضر را زیر تیغ نگاه می­برند. چشمی در پی جزء است و چشم دیگر در پی کل و شاعر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریز و درشت یا کوچک و بزرگ هریک پیش فرضیه­ یا انگاره­ی آن دیگری­ است. در این راستا شاعر دفتری منسجم بدست می­دهد که در آن هر شعر حکایتی­ است در نوع خود یگانه و بی­نظیر.

 

سباستین لون­لو Sebastian Lönnlövمنتقد سوئدی(۲۰۱۵) در مقاله­ای با عنوان «قتل­های شهوانی کلامی فنلاندی­ها» کتاب «مردگان کارلن» را مورد نقد و بررسی قرار داده است. لون­لو می­گوید شعر دوم کتاب از بسیاری جهات عجیب است و شامل قتل­های شهوانی کلامی انسان فنلاندی و حکایاتی است از دیستوپیای (ویرانشهری) مورچگان و زامبی­ها. در شعر چهارم ما ناظریم چگونه تنها با یک «فین» انسانی به حیوان تبدیل می­شود. اینجا نه آمرزشی در کار است نه نجات و راهگشایی. انسان فنلاندی انسان پلیدی است که رانه­ی جنسی قوی دارد، بسان انسان حجر زندگی می­کند و از فرهنگ هیچ نمی­داند.

اینجا شاعر در انبوه فشرده­ی تشبیهات مملو از تعصب و پیشداوری با مایه­ای طنزگونه می­گوید انسان فنلاندی یعنی پایین­تنه که «با صورت از ریخت افتاده رو بسوی ماه/دهان خود را می­لیسد». گاه لحن بیان خشن­تر می­شود؛ به­موازات قایق­های پناهجویان و رسانه­های تماشاگر، خواننده ناظر فنلاندی­های جنگزده است که در تلاشند به سوئد پناه ببرند.

روزگار غریبی در کتاب «ترک خانه» در جریان است. اینک دیگر برای کتابسوزی  نیازی به اعزام مأموران آتشفشانی نیست. زیراکه انسان معاصر با کتاب خداحافظی کرده است. البته خانه­ها قفسه­­ی کتاب کم ندارند، اما براستی ما روی قفسه­های کتاب چه می­یابیم: گربه­های چینی، بروشورهای یوگا، کِرم­های پوست و… پس نتیجه­ی منطقی این است که قدرتمندان و سیاستمداران پیروز شده­اند. آنان اکنون می­توانند با خیال آسوده دور از هر انتقادی خود را در تصمیمات بیرنگ و بی­رمق خود خفه کنند. آری انسان امروزی در چنین جامعه­ای بسر می­برد:  جامعه­ای عاری از نیروهای مخالف.

 

«سکوت» و «بی­تفاوتی بشر نسبت به طبیعت» از جمله مضامین مهم کتاب «ترک خانه» است. انسان از طبیعت و از طبیعتِ خود فاصله گرفته است. ساگفورش همچون گرتا تونبری Greta Thunber فعال محیط زیست سوئدی، نگران خطرات ناشی از تغییرات اقلیمی است. شاعر نگران خیانت والدین به فرزندان است. کودکانی که وارث این کره­ی خاکی آسیب­دیده هستند. ساگفورش، با انبوهی شعر، زنجیره­ای منجسم و یکپارچه می­آفریند تا از این طریق نگرانی­های بیشمار انسان امروز را به تصویر بکشد. وی می­نویسد: «شب­ها خواب طبیعت بدون طبیعت را می­بیند/در طول روز، رؤیا غروب می­کند».

ساگفورش در نخستین صفحه داستانی از ابراهیم و کتاب مقدس نقل می­کند. ابراهیم که به فرمان خدا ناگزیر به قربانی کردن فرزند خود اسحاق است، بعنوان یک نمونه از خیانت نسل پیشین به نسل جوان است. نسلی­که با بی­فکری تمام و تنها محض لذت­طلبی از منابع طبیعی به بدترین نحو ممکن استفاده می­کند، یعنی با بی­مبالاتی و سهل­انگاری فرزندان خود را قربانی می­کند.

کودکان بزرگ می­شوند. سفر ویرانسازِ والدین را بدست فراموشی می­سپرند. اما چندی نمی­گذرد که آنا نیز با دنباله­روی از سفری مخرب، همانند پدران و مادران خود دست به تخریب طبیعت می­زنند.

چشم­انداز شعرهای این دفتر تاریک است. تاریکی شاید کمی محو شود اما دنیا هرگز  بشکل آغازین خود بازنمی­گردد.

 

زبان شعر ساگفورش ساده و اغلب عاری از تمهیدات زبانی است. شاعر با زبان شعر، مسائل انسانی و طبیعی، امواج هولناک مصایب و ناملایمات و تخریب جهان هستی را بگونه­ای می­شکافد که دیگر تعبیر و تفسیر محلی از اِعراب ندارد. بعبارتی «صراحت» واژه­ی کلیدی شعر شاعر است.

نظرات بذر ناامیدی می­کارند. افسوس که خاک باید چنین حاصلخیز باشد و آدمی چنین ویرانگر یا آنگونه که شاعر می­گوید: ما حق تعامل با طبیعت را نداریم.

 

 

اشعار زیر از کتاب یرکر ساگفورش (۲۰۲۱) «ترک خانه» ایت-لت برگزیده شده است.

Jerker Sagfors (2021). Att lämna sitt hus   IT-LT

 

 

 

 

*

 

موش­ها از کشتی پیاده می­شوند. پرندگان از تن ما.

 

و باد اروپا را

در تالاب­ها

جمع می­کند

و اروپا

برگ­هایش را.

 

 

*

 

خانه دوخته شده به باغ عصرگاهی

– عبارتی با غلط املایی بر تزئینات دیواری

کودکان به پشت خوابیده­اند روی چمن

و منتظرِ آن لحظه که

خفاش از خواب برخیزد.

 

گیاهان چند ساله در باغچه­ها گل می­دهند

آنجا که تو دانه­ پاشیدی.

گل­های وحشی از مرزهای حیاط

می­گذرند و بر آنند به درون رخنه کنند.

 

گل­های باغچه گویا قصد ندارند سر از خاک برآورند

تو نام چندتایی را بخاطر می­آوری.

اسطوخودوس، خلنگ، گل گندم، شقایق.

 

بدون نام­ها چیزها فنا می­شوند.

با اینحال چیزها هستند،

پیش از ما و بعد از ما

بی آنکه حقیقتاً باشند.

 

*

 

راه خروج اروپا از بیگانگی

راه خروج از انزوا،

راه ورود به آن شد.

 

حرف آخر هرگز گفته نشده،

سایه­ی غلتان ساعت آفتابی بر قامت باغ.

 

*

 

ارمغان تو  بار آهن توست،

باید دوازده قدم بر روی تیغه­­های داغ گاوآهن­برداری

تا به آن­ها مجال دهی

بدهی­­هایت را به تو

ببخشند.

 

هرآنچه که معنایی دارد.

هرآنچه که اینجاست.

آنچه تو نادیده انگاشتی

 

عشق،

سرپناهی روی صفحه­ی شطرنج.

 

*

جایی در نهانخانه­ی ما

گوشه­ای هست

گوشه­ای که ما نمی­توانیم با هم در آنجا باشیم.

 

آنجاکه پرندگان روی صخره­های شیبدار تخم می­گذرند

آنجاکه عروسان دریایی از دریاها به خشکی می­نشیند

تا خشک شوند و بشوند هیزم.

 

آنجاست که جنگل­ها به آتش کشیده می­شوند،

شهرها فرومی­ریزند،

دریاها یا خشک می­شوند یا سیلاب.

 

ما تکه­ای از طبیعت هستیم،

تکه تکه از تن خود.

 

*

 

تو زبانی هستی که خود بدان سخن نمی­گویی.

آدمی دوره­ای دارد

و گرگدان دوره­ای.

 

اگر با کودکان حرف نزنیم

زبان خاص خود را ابداع می­کنند.

ما با سکوت از آن­ها فاصله می­گیریم،

آن­ها با آواز از ما فاصله می­گیرند.

 

رخساره­هاشان،

مغروق و بی­جان

زیر نور چراغ برقی.

دست­هایشان را دراز می­کنند

و ما آن­ها را بسوی دیگری راه می­بریم.

 

*

 

و چه کسی از آنان شفاعت می­کند؟

آنانکه نمی­دانند صدایی دارند.

آنانکه گمان می­برند ما

نام تمام پرندگان را می­دانیم

و عمق دریاها و ارتفاع کوه­ها را بر حسب متر،

زیرا ما همیشه بجای آن­ها دست کار می­شویم.

 

ما آنان را بسان الفبا می­خواهیم.

تعدادی حروف بدهید دستشان

تا تمرین و ترکیب کنند

و زبانی بسازند که ما با آن تکلم می­کنیم.

 

زبانی عاری از واکه­های مرکب

 

*

 

سیاق آدمی برای حمل چیستان­هایش

زیر بال پرندگانی

که گویی تنیده­اند در پروبال.

 

ما با کسر و تقلیل فاش می­شویم،

با حذف دلسوزانه و دقیق

تکه­های گِلی از پشته تا آنچه باقی­ می­ماند

جوهر و عصاره است.

 

 

[۱] De döda kommer från Karelen

[۲] Stina och Erik Lundberg

[۳] Trollhättan شهر ترولهتان واقع در سوئد