داستان

کیامرث باغبانی  سیسو در زمانهای خیلی قدیم مردم دسته دسته برای جمع آوری میوه و شکار حیوانات به هر سو

افسانه خاکپور؛ پنجاه‌وهفت؛ کلاه گشاد و عمامه سیاه بعنوان دانشجویی که درتمامی تظاهرات ضد دیکتاتوری شاه شرکت داشته و شاهد

اسد مذنبی؛ خاطرات آن سالها شب هنگام روی تخت یک مسافرخانه دراز کشیده و ضمن خواندن کتاب به حرف هم

فاطمه حسن‌پور؛ واژه‌های خاموش «بنویس اکنون کجاست رویامان کجاست؟ کجاست حرف‌های گمشده که می‌خواست گوش دنیا را کر کند؟» به

حسین حضرتی ( ح. ا . تیرداد): ماهی در سلول برای رضا و کیوان و آرش و آبتین   در

عزت گوشه‌گیر؛ دندان‌های نیش طاهره قره‌العین من همیشه با خودم حرف زده ام . اما بیش از یکماه است که

م. رئوف مرادی؛ کاکتوس شنی   مە، پنجرە را از نگاە پوشاندە بود. آن سو، گیسوان سیاە پنجرۀ مە گرفتە

م. خردمندی   سگ‌ها و آدم‌ها دیگر رسم شده، درست مثل مراسمی که مومنان مذهبی خاص وقتی را صرف آداب

پوریا صالحی­ تبار ؛ اتاق­ های هم ­اندازه به: مهدی استعدادی شاد   دست­اش هنوز بالا بود. اتومبیل سفیدرنگ را

قباد حیدر؛ قیچی   کاملیا گفت : یک بار دیگر سرت را جلو بیاوری می شکنمش! پرده را رها کردم