مهدی توکلی تبریزی: تایســـــیز
مهدی توکلی تبریزی: تایســـــیز از روزی که آخرین کشتی بندرگاه را ترک کرد سال ها گذشته بود. از فردای آن
بیشتر بخوانیدمهدی توکلی تبریزی: تایســـــیز از روزی که آخرین کشتی بندرگاه را ترک کرد سال ها گذشته بود. از فردای آن
بیشتر بخوانیدناهید کشاورز: یک دورهمی پروانه سس سالاد را که درست کرد، سه استکان چای ریخت،قندان بلور را درنورپنجره نگاه کرد
بیشتر بخوانیدهاجر مفیدی: گؤرکلی «یاغمئر» جیپ را روشن کرده، پشت فرمان نشسته بود. «گؤرکلی» برای چندمینبار خودش را در آینه نگاه
بیشتر بخوانیدفریبا صدیقم: این حادثهی کوچک تصویر تلویزیون گاه گزارشگر را نشان میدهد که کنار اقیانوس ایستاده و باد موهایش را
بیشتر بخوانیدپوریا صالحی تبار: کفترها و کفتارها کلاغِ سینهسفید بر شاخهی چنار نشست و نفسزنان به پیلهها نگریست. سپس به آفتاب
بیشتر بخوانیدپانگ: گردباد ساشا، خواهربزرگم، با پسرخالهام ازدواج کرد. خواهرکوچکم را برای پسرعمویم، میکاییل، خواستگاری کردند. مادرم به شدّت مخالفت کرد:
بیشتر بخوانیدخورشید رشاد: بدون فیلتر دوربین گوشیاش را زوم کرد روی پیالهی پایهدار بستنی. بوی گلاب و زعفران در عکس پیچید.
بیشتر بخوانیدهاجر مفیدی: پیراهن مایا طی این سهسال علاوه بر دوری همسر، پدر و مادرش نیز بدرود حیات گفتند و مایا
بیشتر بخوانیدمحسن حسام: گل اگر نشکفد من چهرهام گرفته/ من قایقم نشسته به خشکی/ با قایق نشسته به خشکی فریاد
بیشتر بخوانیدشهرام رحیمیان: ماراتن در استانبول این دو فصل از بخش سوم رمانی به نام ” ماراتن در استانبول” است که
بیشتر بخوانید